جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اسیران در شام

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

مع القصه، آل الله را صبح گاه وارد شام نموده و در آن ازدحام، سر کوچه ها و بازارها و در محله ی یهود بگردانیدند، تا نزدیک غروب آفتاب در سرای یزید رسیدند و آن وقت ممکن نبود ایشان را بر وی در آورند، لاجرم اسرا را در خرابه مسکن دادند. چنان خرابه [ای] که: «لا یکفیهن من حر و لا یقیهن من برد حتی انقشر وجوهن«. و قضایای ورود شام آن ها تا به دخول در مجلس یزید بسیار است. ثبت آن ها در کتب مفصله است. و گفته اند: در ورود اهل بیت به شام، یزید در جیرون نزهتگاه دمشق به عیش و سرور، اوقات خود را صرف می نموده، چون سرها را بدید، این شعرها را قرائت نمود:

لما بدت تلک الحمول

و اشرقت تلک الشموس علی ربی [جیرون]

نعب الغراب فقلت: صبح او لا تصخ

فلقد قضیت من النبی (1) دیون (2)


1) در مقتل مقرم: «من القریم دیونی«.

2) باغندی شافعی، مؤلف کتاب «جواهر المطالب» در ذیل این اشعار گوید: این دو شعر کفری است آشکار که هیچ اقرار کننده به نبوت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم آن را بر زبان نمی آورد. اعیان الشیعه؛ مقتل الحسین، مقرم، ص 448.»هنگامی که سرها از فراز تپه های جیرون، بسان خورشید هویدا شد و درخشیدن آغاز کرد، کلاغ آواز داد. لکن من گفتم: هر چه می خواهی فریاد کش یا سکوت کن؛ زیرا من دینی که به پیامبر داشتم پرداخت کردم«.