به همین کیفیت آن ها را روز بعد داخل شهر کوفه [کردند]. و اهل کوفه به تماشا بیرون شده و در آن حال، ام حبیبه به ملاقات آن ها آمده. چنان چه تفصیل [آن] در کتب مقرر است، چون اهل کوفه آن ذلت و خواری را بنگریستند، به آن ها ترحم نموده نان و جوز و خرما به اطفال می دادند و ام کلثوم آن ها را از دهن اطفال بیرون می نمود و به دور می انداخت، و می فرمود: «صدقه بر ما آل محمد حرام باشد!» (1)
این ام کلثوم می تواند، حضرت عقیله بوده و در این جا به کنیه ی او تعبیر شده. چرا که آن
مظلومه در هر حال مراقب اطفال بوده و چون حال اطفال به آن اضطراب نرسیده بود که صدقه و این ارجاس بر آن ها حلال شود، لذا آن دریای غیرت راضی نمی شد اطفال برادر از آن ها تناول نمایند؛ با این که خود آن ها واسطه ی در ایصال روزی خلایق [بوده اند].
بالجمله، در آن حال مشغول امر به معروف و نهی از منکر بود و می فرمود: «غضوا ابصارکم عنا» (2) پس آن گاه آن خطبه ی غرا را بخواند و عموم اهل کوفه را منقلب ساخت.
1) مقتل مقرم.
2) چشمان خود را از ما بپوشید.