جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در بیان مجملی از مجاری احوال آن مکرمه

زمان مطالعه: 6 دقیقه

همانا در خصیصه ی ولادت آن مکرمه از بحر المصایب نقل نمودیم [که] ولادت آن مکرمه در ماه شعبان سنه ی شش هجری [اتفاق افتاده است]. و این قول را بر آن چه در «طراز المذهب» نقل شده ترجیح دادیم. اکنون چون در احوال آن محترمه تتبع نموده، آن چه مکشوف افتاده، ولادت با سعادت این محترمه در شهور سنه ی پنجم یا ششم یا هفتم هجری بوده [است].

همانا سبب این اختلاف، اختلاف در ولادت حضرت امام حسین علیه السلام [است] که شیخ مفید آن را در روز فیروز پنجم شهر شعبان از سنه ی چهارم از هجرت دانسته (1)، و شهید در کتاب «دروس» در اواخر ماه ربیع الاول (2) از سنه ی سوم هجری می داند.

بنا بر قول اول: برحسب عادت و مجاری طبیعت که اطفال را دو سال شیر دهند که این دو سال مدت فصال است چنان چه در قرآن مجید است:

(و حمله و فصاله ثلاثون شهرا) (3)

بلکه در خصوص جناب امام حسین علیه السلام است که مدت حمل او شش ماه (4) و فصالش دو سال بوده و هم چنین ماندن اطفال نه ماه در رحم که عادت غالبی است،

ولادت آن مخدره در عشر آخر ربیع الثانی از سال هفتم هجری خواهد بود.

بنابر [قول] ثانی: در ماه محرم از سنه ی ششم و از بعض بزرگان منقول است: «ما کان بین الحسین و زینب علیهماالسلام الا طهر واحد او شهر واحد«. و بین این دو فقره تفاوتی نیست. و هم این قول را تأیید نماید روایتی که [گوید:] جناب امام حسین علیه السلام چون اطفال دیگر از شیر مادر پرورش نیافته بلکه از سر انگشتان نبوت می مکید و سیر می شد (5) چنان چه در کتاب کافی [و] دیگر کتب مسطور است. و بنابراین، تواند بود ولادت آن مجلله به ده ماه بعد از تولد حضرت سیدالشهدا در اوایل جمادی الاولی از سنه ی پنجم هجری.

و هم ممکن است ولادتی را که در پنجم جمادی الاولی از جناب صدیقه، روایت روایت نموده اند و به ولادت سیدالشهدا تعیین نموده اند، ولادت این مکرمه بوده و اشتباه در تعیین، شده باشد.

و هم تواند تأیید این معنی را نمود از روایتی که حضرت ثقة الاسلام کلینی- عطر الله مرقده- در کتاب کافی از حضرت صادق علیه السلام روایت فرموده که فرمود:

»کان بین الحسن و الحسین علیهماالسلام طهر و کان بینهما فی المیلاد ستة اشهر و عشرا» (6)

و اراد بالطهر تعداد اقل زمانه و هو عشرة ایام. چه بسیار قریب است فاصله ی طهر بین المولودین اختصاص به ولادت آن دو بزرگوار نداشته باشد بلکه در تمامت اولاد فاطمه علیهاالسلام حال بدین گونه بوده که بین هر کدام و دیگری، فاصله نباشد.

و بالجمله، چون از ولادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام چندی بگذشت نطفه ی مبارکه ی جناب صدیقه ی صغری، زینب کبری، از صلب مقدس امیرالمؤمنین در رحم مطهر صدیقه ی کبری، فاطمه زهرا قرار گرفت: «و کانت نورا فی الأصلاب الشامخة الطاهرة، و الأرحام الزکیة المطهرة«.

و نفس مقدسه ی زینبیه و نور منوره ی آن حوراء انسیه که در عوالم غیبیه ی نورانیه و نشئات قدسیه زیست می کرد و در سرادق عظمت و جلال از آن نور مقدس فاطمی جدا گردیده و از قنادیل معلقه بر عرش بود و همی به تسبیح و تقدیس حق تعالی مشغول، چنان چه در مقدمات کتاب استظهار نمودیم، در این وقت از بدن طیب طاهر زاهر را برگزیده، چنان چه نور مقدس فاطمیه را برای کشفت ظلمت از ملایکه، نور مقدسه ی این مکرمه را برای کشف ظلمت از این عالم، پس به امر خدای تعالی به او تعلق گرفت و برحسب سنخیت بدو پیوست که چه خوش گفت آن که گفت:

جنس را با جنس میل است و خوشی

شخص کی از خویش دارد سرکشی

هر که خود سرو است سروی خواسته

سرو او هم نور او واراسته

وانکه خود ماه است جوید ماه را

کی تواند دید ظلمت گاه را

نور خواهد هر که او نورانی است

نوریان را اتصال جانی است

پس برحسب عادت و مجاری طبیعت بشری پس از روزی چند عرصه ی وجود و نشئه ی شهود را به نور مبارک خود منور و به قدوم مسعود، خاک نشینان خطه ی خاک را این یگانه گوهر پاک و لؤلؤ تابناک، سر به اوج افلاک رسانید. و چنان چه در ما تقدم استظهار گردید، در پنجم شهر جمادی الاولی از سنه ی پنجم یا ششم هجری در مدینه ی منوره متولد شده [است].

اشرقت شمس زینب بضیاها

فاضائت بنورها ماسواها

و اما آن چه را صاحب «طراز المذهب» از روایت لسان الواعظین استنباط و اظهار نموده که ولادت آن مخدره در ماه مبارک رمضان در سنه ی نهم هجرت باشد، منافی با بسیاری از مطالب صحیحه است که بر اهل حدیث و تواریخ مخفی نیست. پس بناءا علی ذلک، در وقت رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم این مخدره پنج ساله یا شش [ساله] بوده و این اول مصیبتی بوده که بر آن مخدره ی دو جهان و بلا کشیده ی دوران وارد آمد و چندانی نگذشت از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم که مصیبت صدیقه ی کبری و وفات آن مخدره روی

نمود، و پس از وفات آن مکرمه، جناب زینب و ام کلثوم در حجر تربیت پدر بزرگوار بودند و برحسب وصیت فاطمه علیهاالسلام امیرالمؤمنین «امامه» (7) دختر خواهر آن مکرمه را به تزویج اختیار نموده و به خانه آورد.

و «امامه» زنی از صالحات دنیا به شمار می آید، و پیغمبر او را بسیار دوست داشته و «امامه» آن چه لازمه ی محبت و شفقت و خدمت گذاری بود نسبت به جناب امام حسن و امام حسین و زینب و ام کلثوم علیهم السلام به جای می آورد. و عمر مکرمه ی زینب علیهاالسلام در وقت وفات مادر قریب به هفت بوده [است].

و به روایت ناسخ التواریخ آن گاه که صدیقه ی طاهره علیهاالسلام وفات نمود حسن و حسین علهیماالسلام در پیش روی پدر نشسته، همی بگریستند. ام کلثوم زینب علیهماالسلام برقعی آویخته و بدن خود را به ردایی پوشیده، دامن کشان همی بیامد و همی گفت:

»یا ابتاه یا رسول الله! الآن حرمان از حضرت تو راست آمد و دانستیم که دیگر تو را دیدار نخواهیم کرد» (8)

و بالجمله، در کفالت پدر بزرگوار به تعلم معارف الهیه و احکام دینیه همی بود تا آن گاه که به حد رشد رسیده و بلغت «اشدها» و در این وقت چنان چه از کتب تواریخ و حدیث عامه و خاصه مشهود می شود.

این مکرمه در تمام نساء قریش و خواتین بنی هاشم و دختران آل عبدالمطلب در کثرت زهد و عبادت و تمامت عفت و عصمت و وفور عقل و مکارم اخلاق و آداب و جلالت و بزرگی، امتیاز داشته؛ بلکه مرآت تمام نمای صدیقتین، ملیکتین، ملیکة العرب و العجم، خدیجه ی کبری، و ملکة الأنبیاء، فاطمه ی زهرا علیهاالسلام بوده [است] و لذا امیرالمؤمنین علیه السلام برای آن محترمه، احتراماتی مقرر داشته. چنان چه هرگاه خواستی در شب به زیارت جد

بزرگوار مشرف شود امیرالمؤمنین علیه السلام امر فرموده چراغ های مسجد را خاموش نموده و تاریکی شب، خود و حسن و حسین علیهماالسلام به همراه او پس از زیارت با او مراجعت نمودندی.

و از بعض کتب تواریخ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید نقل نمودند «اشعث بن قیس» (9) که یکی از زعمای رؤسای طایفه ی کنده [بود] آن مخدره را از امیر علیه السلام خطبه نموده! آن حضرت متغیر [شده] و برآشفت. فرمود:

»این جرئت را از کجا پیدا کرده [ای که] زینب را از من خواستگاری کنی؟

زینب شبیهه خدیجه، پروریده ی دامان عصمت است، شیر از پستان عصمت خورده است، تو را چه لیاقت که با او هم بستر شوی؟! و الذی نفس علی بیده، اگر این مرتبه تکرار این سخن نمودی با شمشیر تو را جواب گوییم. تو کجا که با یادگار زهرا متکلم شوی؟!«.

اشاره: امیرالمؤمنین راضی نمی شود «اشعث بن قیس» عقیله را تزویج نماید و با او متکلم بشود، نمی دانم چه حال داشته در عالم معنی وقتی که ابن زیاد، به آن مخدره بنای مکالمه را نمود.

و بالجمله، در آن وقت که تقریبا هفده سال از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم با جواد اهل البیت، السید الکریم الأواه، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب علیهم السلام که به جلالت قدر موصوف و به نبالت شأن معروف بود و آن مکرمه را از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که عم بزرگوارش

بوده، خواستگاری نموده [است] و در این مقام چنان مناسب است که شطری از احوال جناب عبدالله بن جعفر بن ابی طالب علیهم السلام مرقوم گردد.


1) الارشاد، ص 218؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 250 ذیل حدیث 26 به نقل از ارشاد؛ و نیز ر. ک: مصباح المتهجد، ص 783؛ مقاتل الطالبیین، ص 51؛ مسار الشیعه، ص 37؛ اقبال، ص 689.

2) تهذیب، ج 6، ص 41؛ دروس، کتاب المزار، ص 152؛ و شیخ بهایی قدس سره در توضیح المقاصد.

3) احقاف (46) آیه 15.

4) کتاب موالید اهل البیت علیهم السلام از ابن الدارع طبق نقل فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 3 ص 255.

5) اصول کافی، ج 1، ص 465.

6) همان، ص 464.

7) وی دختر ابی العاص و زینب بود. ر. ک: الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 397؛ کشف الغمة، ج 1، ص 442؛ و التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام ص 56.

8) ناسخ التواریخ- زندگانی حضرت زینب علیهاالسلام- ص 191.

9) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، باب 36، ص 279 می نویسد: «هر فسادی که در عصر خلافت علی علیه السلام پدید آمد و هر هرج و مرجی که حاصل شد اصل و منشأ آن اشعث بود«.فرزندان او نیز به آل علی ظلم کردند؛ زیرا دخترش جعده، قاتل امام مجتبی علیه السلام و پسرش محمد، در کربلا علیه امام حسین علیه السلام شرکت داشت.