در مقام ذکر معایب و مثالب این امت است که اهل جاهلیت را با آن وحشی گری و بی تربیتی که جزء طبیعت آن ها، و با آن سوء اخلاق که چون حشرات الارض بوده، رعایت شئونات این ماه نموده و جنگ و جدال و نهب اموال که جزء طبایع آن ها و از عادات دیرینه ی آن ها، احتراما لهذا الشهر، موقوف، و به آسودگی به جای خود مستقر، ولی این امت با این که در زیر علم اسلامی، متمدن و به قانون متقنه ی محمدی صلی الله علیه و اله و سلم متدین، چنان وحشیگری و ظلم به اولاد پیغمبر خود نمودند که وجدان هیچ ذی شعوری راضی نمی شود نسبت به اعدا عدو خود چنین معامله نماید؛ فضلا از این که به رب نوع اخلاق و واسطة الفیض بین الله و الخلق و مربی آن ها؛ کسی که به برکت وجود آن ها، عرب صاحب ثروت و مکنت [گردید]، چنان وحشی گری نسبت به آن ها نمودند و اذیت کردند که اگر اذیت آن ها اشرف ترین عبادات بود، زیاده از این مقدار اذیت ممکن نبود!
عجبا! به پیغمبری که رحمة للعالمین، حیات و مماتش رحمت بر امت، راضی نشد جنازه اش به آسمان برده شود، برای این که مبادا عذاب بر امتش نازل شود. یا این که بیست و سه سال او را اذیت و او، آن ها را ترتیب و در حق آن ها دعا می نمود.
با این که انبیای سابق، چون امم آن ها در مقام اذیت و آزارشان بودند، نفرین بر آن ها نموده، چنین پیغمبر رئوف و مهربانی به مجرد این که دیده از این [دنیا] بربست، امتش در مقام اضمحلال خانواده و انقطاع نسلش برآمدند:
»و الأمة مصرة علی مقته و [مجتمعة علی] قطیعة
رحمه» (1)
چنان چه ذلت و خواری بر اولاد و احفاد او وارد آورده [که] اول محبت آن ها، خلع سلطنت بوده.
ای منصفین عالم! دمی گوش فرا دارید و ناله ی جان گداز آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم را بشنوید.
آیا اجر پیغمبر و مزد تربیت، این بوده که نسبت به ذریه ی او چنین کج رفتاری شود؟ بعضی از آن ها شهید و برخی اسیر و فراری؟!
در اغلب تواریخ اسلامی و غیر اسلامی مسطور است، خاصه در تاریخ تمدن اسلامی «جرجی زیدان» که از مورخین متأخرین مسیحی است. در جلد اول، کلامی دارد [که] حاصل ترجمه اش این است:
»در بدو اسلام، چون پیغمبر صلی الله علیه و اله و سلم اقوام و ارحام خود را در منزل دعوت نمود برای تبلیغ رسالت خود، به آن ها فرمود: «کیست که بیاید ایمان بیاورد و برادر و وصی من باشد؟» احدی به جز علی بن ابی طالب علیه السلام او را اجابت ننمود» (2)
بر دانایان مستور نیست که همین کلام، نص بر وصایت و خلافت آن حضرت است، قطع نظر از باقی براهین محکمه ی متقنه. ما از همه ی این ها قطع نظر نموده، سؤال می کنیم [که] آیا موافق انصاف است سلطانی از این عالم برود و داماد قابل و لایقی از هر جهت داشته باشد، او را خانه نشین و اجنبی را آورده و به سلطنت بنشانند و این همه اذیت ها به کسان و بستگانش برسانند؟ بلی! این افعال ذمیمه، نباشد مگر از خبث سریره ی آن ها و راجع به ماهیات شریره که قابل اصلاح نباشد. چنان چه گفته اند: «ما بالذات لا یختلف و لا یتخلف«.
و خلاق عالم هم خبر داد، قال عز و جل:
(و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم) (3)
(و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون) (4)
1) دعای ندبه.
2) تاریخ تمدن اسلام، ج 2، ص 22.
3) آل عمران (3) آیه 144.
4) ابراهیم (14) آیه 42.