از جمله القاب آن محترمه است «الفصیحة و البلیغة» از بدیهیات اولیه است که از جمله ی کمالات نفسانیه و فضایل صوریه، فصاحت لسان و بلاغت بیان است؛ که چه اشخاصی به واسطه ی همین کمالات از هلکات نجات یافته، بلکه می توان گفت همین بس است در شأن این کمال که خلاق متعال، [آن را برای] اشرف معجزات سید انبیاء خود قرار داده. منسوب به امیرالمؤمنین است می فرماید:
»نعم الناصر جواب الحاضر«.
مؤسس و مبین این کمال علی علیه السلام لسان الله الناطق بوده، چنان چه هر کس در خطب و کمالات آن حضرت ملاحظه نماید تصدیق می کند مدعا را. ائمه کلام فصحا و بلغا گفتند: «کلامه دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق» خودش هم فرمود:
»انا لأمراء الکلام» (1)
بالجمله، احدی منکر این کمال برای آن حضرت نبوده، و این کمال از آن حضرت به عقیلة القریش به ارث رسیده، چنان چه هر کس در خطب و اشعار و مکالمات آن مخدره که مسطور در کتب است نظر نموده تصدیق خواهد نمود، بلکه هر کس تکلم نمودن آن مخدره را می دید، گمان می کرد متکلم، امیرالمؤمنین است. چنان چه راوی گفت: «کأنها تفرغ عن لسان أبیها امیرالمؤمنین«
چه خوش سروده:
تکلم کردنش را هر که دیدی فاش می گفتی
لسان حیدری گویا که در طی لسان دارد
چنان چه در بازار کوفه و مجلس یزید، این کمال از او به منصه ی ظهور رسیده.
اما [در] کوفه قال بشر بن خزیم الأسدی:
»و نظرت الی زینب بنت علی یومئذ و لم ار خفرة قط انطق منها کأنما تفرغ عن لسان أمیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و قد أو مأت الی الناس أن اسکتوا فارتدت الأنفاس. و سکنت الأجراس. ثم قالت الحمد لله و الصلاة علی أبی محمد و آله الطیبین الأخیار، الخ«. (2)
می گوید، همین قدر که آن مخدره اشاره به سکوت نمود، جمیع صداها خاموش شد.
اشاره: سکوت مردم در آن حال با آن جمعیت و ازدحام و هلهله و کوس و طبل و کرنای عسکر، بسی مورد شگفت باشد و برای آن وجوهی به نظر رسیده [است]:
اول: محتمل است سکوت آن ها به تصرف تکوینی باشد از آن مخدره، چنان چه حضرت سیدالشهدا علیه السلام هم در روز عاشورا چنین تصرف تکوینی در نفوس لشکر شقاوت فرموده، وقتی که خواست حجت را بر آن ها تمام نماید و موعظه و نصیحت فرماید، و آن ها ساکت نمی شدند برای این که کلماتش را مستمع نباشد و اهانت آن حضرت نمایند. پس آن حضرت چنین تصرف تکوینی در آن ها نموده، حتی اسب های آن ها از حرکت ایستاده [اند].
دوم: محتمل است که چون اهل کوفه در ایام خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام همیشه از بیانات و خطب آن حضرت علیه السلام مستفیض و بهره مند [می شدند] و به چنان نعمت عظمی متنعم، مفتون کلمات آن حضرت بوده پس از شهادت آن حضرت از این فیوضات
محروم و نفوس آن ها طالب و مترقب چنان نعمت و در حین یأس از چنان موهبت، بدون مقدمه به آن فیض کامل رسیده، تمام حواس آن ها از علایق منقطع و مشغول کلمات آن مظلومه و التذاذ به لذائذ روحانیه شدند. و مؤید این است که راوی گفت در آن حین که مردم از استماع کلمات آن مخدره، متقلب [بودند]، پیرمردی را دیدم ایستاده و گریه می کرد. مکرر می گفت:
»بأبی أنتم و امی، کهولکم خیر الکهول و نسائکم خیر النساء» (3)
سوم: محتمل است که حلاوت بیان و لطافت لسان و شیرینی گفتار آن مکرمه، موجب سکوت آن ها [شده باشد].
چهارم: محتمل است که چون به گوش مردم فرو نموده بودند که آن ها خارجی [هستند] و به آن وضع دهشتناک آن ها را وارد نموده بودند، مردم طالب بودند بدانند که این خوارج، اهل چه محل و تقصیر آن ها چه بوده؟ که دیدند آن مخدره، در مقام اظهر مرام آن ها برآمد؛ لذا همه ساکت شده بودند. به هر حال همه این وجوه، جلالت و نبالت آن مکرمه را ظاهر و هویدا می نمایند.
اشارة اخری: غالبا بل کلیه پسر شباهت به پدر و دختر شباهت به مادر پیدا می کند، به جز حضرت زهرا علیهاالسلام کانت مشیتها مشیة أبیها رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم و منطقها کمنطقه.
و هم چنین حضرت زینب علیهاالسلام منطقها کمنطق أبیها امیرالمؤمنین علیه السلام چنان چه ذکر شد.
اشارة اخری: خطبه خواندن حضرت زینب از چند جهت شباهت داشته به حضرت زهرا علیهاالسلام.
اول: از جهت فصاحت و بلاغت.
دوم: از جهت این که هر دو در مقام احتجاج بوده [اند].
سوم: از جهت این که هر دو مظلمه و به بیانات خود مظلومیت خود را ثابت نموده [اند].
چهارم: از جهت این که هر دو در مقام اتمام حجت و استحکام مبانی اسلام و اثبات معایب و مظالم منافقان بوده [اند].
1) بحارالأنوار، ج 71، ص 292؛ نهج البلاغه، خطبه 233.
2) بحارالأنوار، ج 45، ص 108، و نیز ر. ک: الاحتجاج، ج 2، ص 29، عوالم ج 17، ص 378، الفتوح، ج 3، جزء 5 ص 139، لهوف، ص 146.
3) پدر و مادرم فدایتان! پیران شما بهترین سال خوردگان و بانوان شما بهترین زنان هستند؛ احتجاج طبرسی، ج 2، ص 109؛ و بلاغات النساء، ص 23.