جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تیر باران و شهادت

زمان مطالعه: 7 دقیقه

اصحاب حسین کسانی اند که چون برای دفع غائله ای خوانده شوند، با اینکه دشمن گروهی نیزه دار و گروهی با تیر و شمشیر پشت در پشت هم داده اند. دلهای خود را بر بالای زره ها پوشیده اند، خود را به کام مرگ می افکنند و این کار بر یکدیگر سبقت می گیرند. (1) «لهوف- ناسخ«

شمر بن ذی الجوشن که سرکرده ی میسره بود. بر میسره ی لشکر امام حمله کرد، یاران امام در مقابل آن گمراهان مردانه ایستادند و جنگ سختی درگرفت، از طرفی سواران حسینی به هر طرف که حمله می کردند سپاه دشمن را از هم می دریدند و پراکنده می ساختند و آنها را به خاک هلاک می افکندند، و تنور جنگ تا نصف النهار همچنان شعله ور می بود. «ارشاد و ناسخ و غیره«

تا نیمروز سخت بجنگیدند، و سپاه عمر سعد جز از یک جهت نمی توانست حمله کند و یکی از موانع سر راه آنها سراپرده های اصحاب بود که نزدیک به یکدیگر زده و طنابها را از هم گذرانده بودند، عمر سعد مردانی چند بفرستاد تا خیام را از چپ و راست برکنند یا آتش زنند تا اینکه بتوانند از هر طرف حمله کنند، اصحاب حسین که این بدانستد، سه تن و چهار تن تیرانداز در میان خیمه ها ایستادند، هرگاه که یکی از سپاهیان عمر سعد به طرف خیمه ها می آمد، او را از پا در می آوردند و بقعر جهنم می فرستاند. «نفس المهموم«

تیرباران شدید- سرکرده ی سواران کوفه غررة بن قیس (عروة بن قیس(، یکی را به نزد عمر سعد فرستاد که مگر نمی بینی که دلیر مردان حسینی از سوار و پیاده، امروز در انک مدت چه برر سر ما آورده اند، تیراندازان را به سوی ما

روانه کن، عمر سعد پانصد کماندار را به کمک او فرستاد و آن پانصد کماندار شروع به تیراندازی به طرف اصحاب ابیعبدالله کردند و مثل باران بر آنان تیر باریدن گرفت به طوری که در اندک مدت اسبها و مردان لشکر حسین (ع) مجروح شدند، در این تیر باران اسب حر پی شد و حر به جنگ نپرداخت تا اینکه از کثرت جراحات از پای درآمد. در این تیراندازی شدید کشته و مجروح از لشکر امام بسیار بود، و قلت و کمی سپاه حسین در نظر آشکار و محسوس گردید، ولی از سپاه عمر سعد که بسیار بود چندان محسوس نمی شد (2).

و دوست دارم که این نماز ظهر را با تو بگزارم و خدای خویش را ملاقات کنم. حضرت فرمود نماز را به یاد من آوردی خدا ترا از نمازگزاران قرار دهد، و سعید بن عبدالله حنفی پیش روی امام ایستاد و خود را هدف تیرها کرد تا از بسیاری زخم تیر به شهادت رسید، و حبیب بن مظاهر و زهیر و چند تن دیگر از اصحاب به دفاع و مقاتله بکوشیدند تا عاقبت شربت شهادت نوشیدند. «منتهی الآمال، نفس المهموم«

(مؤلف(: الغرض اصحاب با وفا و سعادتمند ابیعبدالله، تا آخرین نفر و آخرین نفس در یاری آن حضرت و دفاع از حرم و اهل بیت کوشیدند و تا زنده بودند نگذاشتند احدی از بنی هاشم کشته شود تا اینکه هر یک به فیض شهادت وفور عظیم ابدی نائل شدند. در این وقت بود که نوبت به جوانان هاشمی و خاصان حضرت رسید، نان نیز راه اصحاب را ادامه داده به دفاع از حق به مقاتله و مبارزه پرداختند تا به مقام عند ربهم یرزقون شتافتند که شرح حال هر یک از آن جوانمردان در کتب و مقاتل آمده است. چون بنای ما نمایاندن صحنه ها و عرصه های زینبی است از تفصیل شهادت آن بزرگواران خودداری می کنیم. آیا در تمام این احوال و جریانات، حالات زنان و اطفال و حالت بیمار را به ویژه علیا مجلله حضرت زینب را می توان تصور کرد چه بر آنان گذشته است؟

(مؤلف(: از بعض اشارات و عبارات مقاتل دانسته می شود که از چاشتگاه عاشورا تا وقت زوال عموم اصحاب و بنی هاشم از جان گذشته بگیر و دار جنگ اشتغال داشتند و هر دسته و گروهی را که در قلب و میمنه و میسره و پاس خیمه ها وظائفی محول بوده، به شایستگی و در حد اعلای ایثار و فداکاری به جا می آوردند، امام علیه السلام و علمدار او حضرت ابی الفضل العباس با جوانان هاشمی که هیجده تن بودند با تنی چند از غلامان در قلب جای داشتند، حفظ و حراست حرم و دفع هجوم دشمن از خیام و رهبری و زیرنظر داشتن تمام صحنه ی جنگ با قلب بود، لذا در رهائی یاران از محاصره ی دشمن و اسیر شدن نهایت مراقبت را داشته نمی گذاشتند احدی از یاران و اهل حرم اسیر دشمن گردد.

و برای آوردن نعشهای شهدا از میدان به خیمه مخصوص (دارالحرب) به امام کمک می دادند تا نعش شهید به دست دشمن نیفتد ومثله نشود و همچنین حفاظت از جان امام را اهم وظائف خودمی دانستند و چنین کردند. بابی انتم و امی یا انصار دین الله.

شهادت علی اکبر- چون آن امام زاده ی عالی تبار متوجه میدان کارزار شد، امام اخیار آب از دیده های مبارک فرو ریخت و رو به جانب آسمان گردانید و گفت خداوندا گواه باش که شبیه ترین مردم در گفتار و صورت و سیرت به رسول خدا به سوی ایشان می رود… خداوندا برکتهای زمین را از ایشان منع کن و ایشان را پراکنده گردان و والیان را از ایشان راضی مگردان که ایشان ما را دعوت کردند که یاری کنند، شمشیر بروی ما کشیدند. «جلاءالعیون از امام سجاد«

وقتی علی اکبر شهید شد، زینب خواهر حسین (ع) بی تابانه به سرعت به طرف نعش علی اکبر حرکت کرد و نالان و گریان هردم می گفت: ای برادرم، فرزند برادرم، عزیزم، آمد و آمد تا خود را بر روی نعش علی اکبر انداخت حسین سر خواهر را از روی جسد فرزندش بلند کرده و او را به خیمه برگردانید. «ارشاد- لهوف- ناسخ- منتهی الآمال«

شهادت ابی الفضل العباس (ع(- حضرت ابی الفضل پرچمدار سپاه حسین و پشت و پناه و یاور و حافظ حسین و اصحاب و سقا و آب آور تشنه کامان بود، از حسین دور نمی شد و خویش را سپر برادر می کرد و نمی گذاشت دشمن نزدیک او شود، و هرگاه اصحاب به محاصره ی دشمن می افتادند، عباس به دشمنان می تاخت و اصحاب را از محاصره می رهانید، او موجب تسلی و دلگرمی زنان و اطفال می بود. «استفاده از نفس المهموم«

حضرت ابی الفضل، بعد از شهادت هاشمیان و شهادت برادران مادری خود و پس از مبارزات و کشتن جمعی از بی دینان به شهادت رسید، و زینب و اهل حرم آثار اندوه و شدید و انکسار را در سیمای ابیعبدالله مشاهده کردند، قتل عباس بر حسین (ع) و اهل بیت سخت گران و ناگوار بود. (مؤلف(- در مقتل الحسین آمده است که چون عباس کشته شد، حسین به طرف اصحاب و یاران نظر انداخت که همه بر روی خاک افتاده اند. به صدای بلند فرمود:‌ هل ذاب عن حرم رسول الله؟ هل من موحد یخاف الله فینا؟ هل من مغیث یرجو الله فی اغاثتنا؟ وقتی اهل حرم استغاثه ی حسین را شنیدند، ناله به گریه و زاری بلند کردند.

شهادت علی اصغر- حسین (ع) در حالی که با مخالفان احتجاج می نمود، ناگاه نظرش به طفلی از اولاد خود افتاد که از شدت تشنگی می گریست حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود: ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل، پس مردی از آن قوم تیری به جانب طفل افکند و او را مذبوح ساخت. «منتهی از تذکره ی سبط بن جوزی«

حسین طفل را در حالی که خون از گلویش می ریخت به خواهر داد حسین کف دست خود را زیر خون گلویش گرفت همینکه پر شد به طرف آسمان پاشید، و فرمود هر مصیبتی که بر من نازل شود آسان است، زیرا خدا می بیند و ناظر است اللهم احکم بیننا و بین قوم دعونا لینصرونا فقتلونا. «منتهی الآمال«.

حضرت از اسب فرود آمد با نیام شمشیر، در زمین گودی کند و آن کودک به خون آلوده را دفن کرد. «منتهی از سبط بن جوزی«.

وداع- چون تمام اصحاب و اعوان و نزدیکان حضرت همه به درجه ی شهادت رسیدند، حضرت یکه و تنها دل بر مبارزت و شهادت نهاد، پس به جهت وداع با پردگیان سرادق عصمت رو به خیمه کرد و فرمود ای سکینه ای فاطمه ای زینب ای ام کلثوم علیکن السلام، سکینه عرض کرد یا ابه.. استسلمت للموت؟ فرمود چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یاور و معینی ندارد… زنها صدایشان به گریه بلند شد، حضرت آنان را امر به صبر فرمود. بر سر فرزند بیمار خود آمد در حالتی که خون از بدن مبارکش می جوشید از او دیدار کرده و وداع نمود ودیعه ی امامت را به او سپرد. «منتهی الآمال و کتب دیگر«

بالجمله سوار بر اسب شد و روی به آن منافقان آورده فرمود:

انا ابن علی الطهر من آل هاشم

کفانی بهذا مفخرا حین افخر

وجدی رسول الله اکرم من مشی

و نحن سراج الله فی الخلق یزهر

و فاطم امی من سلالة احمد

و عمی یدعی ذالجناحین جعفر

و فینا کتاب الله انزل صادقا

وفینا الهدی والوحی بالخیر یذکر

و نحن امان الله لناس کلهم

نسر بهذا فی الانام و نجهر

و نحن ولاة الحوض نسقی محبنا

بکاس رسول الله ما لیس ینکر

وشیعتنا فی الناس اکرم شیعة

و مبغضنا یوم القیامة یخسر

و بر آن گمراهان بتاخت و جماعت بسیاری از آنها را به جهنم فرستاد و گاهی که به انبوه آن لعینان حمله ور می شد از پیش روی آن فرزند شیر خدا می گریختند، دیگر کسی جرأت میدان آن حضرت را نداشت. بعض راویان گفته که قسم به خدا هرگز ندیدم مردی را که لشکر انبوه او را احاطه کرده باشد و یاران و برادران و فرزندان او را جمله کشته باشند و اهل بیت و حرم او را محصور و مضطرب ساخته باشند به علاوه تشنگی و گرسنگی و کثرت حرارت و گرما و بسیاری جراحات عارض او باشد، شجاعتر و قوی القلب تر از امام حسین باشد، با وجود اینها گرد اضطراب بر دامن وقار او ننشست و به هیچ وجه آلایش تزلزل به ساحت همتش راه نیافت. «منتهی الآمال- ناسخ- لهوف«

مثیرالاحزان از گفته عبدالله بن عمار آورده است: (هرگز پر دلی چون حسین ندیدم، انبوه لشکر او را احاطه کرده و فرزندان و یاران او را کشته باشند آنگاه که دشمن بر او هجوم آورد با شمشیر خود شیرآسا بر آنها حمله کرد و آنها چون گله گوسفند رو به فرار می گذاشتند، و صف آنها را می شکافت و آنها را پراکنده می ساخت و به مقام خود باز می گشت.

امام (ع) در حمله هائی که به دفاع از هجوم دشمن انجام می داد، لختی که اطراف او از دشمن خالی میشد از میان میدان به محلی که صدارس حرم و اهل بیت بود روی می آورد و جمله ی لا حول و لا قوظ الا بالله را ادا می فرمود. «منتهی الآمال» وقتی زینب و اهل حرم این صدا را می شنیدند موجب تسکین قلوب آنان می گردید.


1) بعد از واقعه ی عاشورا یکی از سربازان عمر سعد چنین اعتراف کرده است: جماعتی بر ما خروج کردند که چون شیران درنده شجاعان و دلیران را با شمشیرهای خود درهم می شکستند، بی درنگ خود را از چپ و راست به کام مرگ می افکندند، نه امان می خواستند، نه رغبتی به مال داشتند هیچ چیز نمی توانست میان ایشان و مرگ حائل گردد جز آنکه به هدف خود برسند و فرمانروائی را به دست گیرند. «ناسخ التواریخ به نقل از شرح شافیه«.

2) مخفی نماناد که مؤلف منتهی الآمال نام 47 تن از یاران امام را با شرح حال آنان ضبط کرده و نوشته است که اینان در تیرباران اول به شهادت رسیده اند ولی از قرائن و عبارات ارشاد و ناسخ و خود منتهی الآمال بر می آید که بیشتر اصحاب در تیرباران دوم که بسیار شدید بوده به شهادت رسیده اند. بلی اگر تعداد سپاه امام را بیشتر از تعداد مشهور بدانیم چنانکه ناسخ بر این عقیده است بعید نمی نماید.