جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آغاز جنگ (2)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در این هنگام عمر سعد بانگ در داد: ای درید پیش بران، درید که غلام و پرچمدار بود، نزدیک آمد، عمر سعد تیری به چله ی کمان نهاد و به سوی سپاه حسین افکند و گفت ای لشکر گواهی دهید که من اول کسی بودم که تیر به لشکر حسین انداختم «ارشاد- ناسخ- منتهی الآمال«.

دیگر تیراندازان به تبعیت از عمر سعد شروع به تیراندازی کردند. حضرت حسین (ع) به یاران خود فرمود: این تیرها رسولان قومند به سوی شما، مهیا باشید. آن سعادتمندان نیز به قتال پرداخته حمله پس از حمله در افکندند و جمعی از آن نابکاران را به دیار هلاک فرستادند، و عده ای از یاران امام در این تیراندازی اول بفوز شهادت نائل آمدند. بعد از اینکه برهه ای از آن تیرباران و قتال گذشت، یسار غلام زیاد بن ابیه و سالم غلام ابن زیاد به میدان آمده مبارز طلبیدند و هر دو به دست یکی از اصحاب حضرت به دوزخ فرستاده شدند. عمرو بن حجاج که سرکرده ی میمنه ی لشکر کوفه بود، بر میمنه ی لشکر امام که به زهیر و یارانش سپرده شده بود حمله کرد میمنه ی امام در جلو هجوم سواران دشمن نیزه ها را بر روی زانوهای خود استوار کرده، به سینه ی اسبان زدند، اسبها رمیده شده رو برتافتند، در این وقت اصحاب امام به چالاکی دست به تیر و کمان برده شروع به تیراندازی کرده عده ی زیادی از آن تبه کاران را به خاک هلاک افکندند و جمعی را مجروح ساختند، حر نیز چون شیر خشمگین به لشکر عمر سعد حمله برد. از دم شمشیر او مرگ فرو می ریخت و آن منافقان را نابود می ساخت. «ارشاد- لهوف- ناسخ- منتهی الآمال«

اصحاب حسین سواره و پیاده در میمنه و میسره هر یک داد مردانگی و شجاعت می دادند و تا جماعتی از آن لعینان را به درک نمی فرستادند از پای در نمی آمدند، و این دلیری و جرأت موجب تعجب و حیرت دشمن گردید. در یاری از امام و سبقت در فداکاری در راه او چنان بودند که درباره ی آنان سروده شده است:

قوم اذا نودوا لدفع ملمة

والخیل بین مدعس و مکردس

لبسوا القلوب علی الدروع کانهم

یتهافتون الی ذهاب الانفس