جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

درخواست مرد شامی، کنیزی فاطمه بنت الحسین را و دفاع حضرت زینب

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

مردی از اهل شام نگاهش به فاطمه، دختر امام حسین علیه السلام افتاد و گفت: ای امیرمؤمنان، این کنیز را به من بده. فاطمه در این حال به عمه اش زینب علیهاالسلام (پناهنده شده و) گفت: عمه جان، یتمی ام کافی نیست که باید کنیز هم بشوم، حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: «لا و لا کرامة لهذا الفاسق» نترس، این بدکار نمی تواند کاری بکند.

مرد شامی گفت: این کنیزک کیست؟ یزید جواب داد: این فاطمه، دختر حسین علیه السلام است و آن یکی، زینب، دختر علی بن ابی طالب است. مرد شامی پرسید: آیا منظور تو از حسین، پسر فاطمه است و منظورت از علی، پسر ابوطالب است؟ یزید گفت: آری.

مرد شامی در پاسخ یزید اینگونه گفت: ای یزید، خدا تو را لعنت کند. آیا خاندان پیامبر را به قتل رسانده و فرزندانش را اسیر می کنی، به خدا سوگند، من گمان کردم که اینان اسیران رومی هستند. یزید گفت: به خدا سوگند، تو را نیز به آنها ملحق می کنم. سپس دستور داد که (او را بکشند) پس گردن او را زدند. (1)


1) لهوف سید بن طاووس، ص 253؛ در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 572.