جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نصیبین و اشعار حضرت زینب

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در این منزل توقف کوتاهی صورت گرفت و آنگاه که چشم زینب علیهاالسلام به سر بریده ی برادر افتاد، این اشعار را قرائت کرد:

اتشهرونا فی البریة عنوة؟

و والدنا اوحی الیه جلیل؟

کفرتم برب العرش ثم نبیه

کان لم یجئکم فی الزمان رسول

لحاکم اله العرش یا شر امة

لکم فی لظی یوم المعاد عویل

ما را از روی زور و ظلم در میان مردم می گردانید، در حالیکه به پدر ما پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم، خدای جلیل وحی نازل می کرد؟

شما به خداوند صاحب عرش کفر ورزیدید، و گویا در طول زمان برای شما

پیامبری نیامده است.

ای بدترین امت، خدای حاکم عرش، شما را مجازات می کند و در آتش قیامت ناله سر خواهید داد. (1)

در همین شهر، زینب علیهاالسلام برای نوشیدن آب به کنار جوی رفت اما وقتی چشم او به آب افتاد، ناله ای سر داد که: تو آب می خوری و برادرت حسین علیه السلام تشنه شهید شد؟ مردی که در آن نزدیکی بود، وقتی این صحنه و اوضاع کاروان اسیر را مشاهده کرده، در فکر و حیرت فرو رفت و بعد معلوم شد، وی عبدالله بن قیس انصاری دوست امام حسین علیه السلام است که بعد از شهادت امام حسن علیه السلام از مدینه به حلب هجرت نموده بود و اکنون از مکه بازگشت می کند و سوغات و هدایای فراوانی برای حسین علیه السلام تهیه کرده است که با خبر شهادت حضرت و اسارت بازماندگان او روبه رو گردید. (2)

در نقل دیگر است که: چون به نصیبین رسیدند، منصور بن الیاس دستور داد شهر را آذین بستند و ملعونی که سر امام حسین علیه السلام با او بود خواست وارد شهر شود و اسبش سرباز زد، آن را عوض کرد و دیگری هم سرباز زد و تا چند اسب عوض کرد و سر از بالای نیزه به زمین افتاد و ابراهیم موصلی آن را برداشت و شناخت که سر امام حسین علیه السلام است و آنها را سرزنش کرد و توبیخ نمود و شامیان او را کشتند و سر را بیرون شهر گذاشتند و به شهر نیاوردند. (3)


1) زینب قهرمان، دختر علی علیه السلام، ص 275 به نقل از مقتل ابی مخنف، ص 115.

2) زینب قهرمان، دختر علی علیه السلام، ص 276 به نقل از ریاحین الشریعه، ج 3، ص 148.

3) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 548.