امام حسین علیه السلام نشسته بود و مشغول اصلاح (تعمیر) شمشیر خویش بود و در این ضمن، اشعاری را زمزمه می کرد و می فرمود:
یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل
من طالب و صاحب فتیل
والدهر لا یقنع بالبدیل
و کل حی سالک سبیل
ما اقرب الوعد الی الرحیل!
و انما الامر الی الجلیل
»ای روزگار! اف بر دوستی تو! چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهت کشتی. آری! روزگار به جای آنان دیگری را نپذیرد. به راستی که پایان کار در دست خدای شکوهمند است و هر زنده ای باید این راه را طی کند«.
راوی گفت: هنگامی که حضرت زینب علیهاالسلام دختر حضرت زهرا علیهاالسلام این اشعار را شنید، فرمود: «برادرجان! این حرف کسی است که به کشته شدن خویش یقین پیدا کرده است«.
امام علیه السلام فرمود: «آری خواهرم» حضرت زینب علیهاالسلام فرمود: آه چه مصیبتی! این حسین است که خبر از شهادت و مرگ خویش می دهد«.
راوی گفت: زنان همگی شروع به گریستن نمودند، به صورت های خویش سیلی می زدند و گریبان چاک می نمودند، ام کلثوم علیهاالسلام پیوسته فریاد می زد: «وامحمداه، واعلیاه، وا اماه، وا اخاه، وا حسناه، وا حسیناه! وای از بیچارگی پس از تو ای اباعبدالله«. (1)
1) لهوف سید بن طاووس، ص 115.