جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ترور یا اسارت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

عوامل دیگری که امام حسن (علیه السلام) را مجبور به قبول صلح نمود یکی

ترور و دیگری اسارت بود. فراریانی که مخفیانه به لشگر معاویه پناهنده شدند پیشنهاد دادند که اگر معاویه دستور دهد امام حسن (علیه السلام) را ترور کرده یا اسیر نموده و تحویل او می نمایند.

بدیهی است که بدترین و زشت ترین نوع مرگ آن است که رئیس حکومت و حاکم جامعه اسلامی خصوصا امام معصوم به دست نیروهای خودی ترور شود. این نوع از مردن نه تنها اثری در حرکت تاریخ انسانها ندارد، بلکه ضعف و بی تدبیری یک حاکم را در تاریخ نشان می دهد.

اسارت حسن بن علی (علیه السلام) نیز نوعا پیامدی بدتر از ترور داشت، زیرا با تسلیم امام حسن (علیه السلام) به معاویه شخصیت و اعتبار امام لکه دار و قداست امامت شکسته می شد و از طرفی معاویه که در حیله گری و خدعه نظیر نداشت، امام حسن (علیه السلام) را به دلیل احترام به ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عفو و آزاد می نمود بدین طریق محبوبیت و احساس نزدیکی او به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بین مردم بیشتر می شد. (1)

امام مظلوم حسن مجتبی (علیه السلام) همه ی این پیش بینی ها را دقیقا در ذهن خود عبور می داد و سعی داشت در دام ترور یا اسارت گرفتار نشود و به این حقیقت ضمن کلماتی به زید بن وهب اشاره فرمودند:

و الله لو قاتلت معاویه لأخذوا بعنقی حتی یدفعونی الله سلم.

بخدا قسم اگر با معاویه جنگ کنم (یاران من) مرا گرفته و سالم تسلیم معاویه خواهند نمود. (2)

هر امامی همان گونه که زندگی اش حیات بخش و احیاگر است، مرگش نیز باید حرکت آفرین و تحول زا باشد، لکن امام حسن (علیه السلام) چه کندکه راه شهادت و همه ی راههای دیگر بر او بسته است جز قبول صلح.

امام حسن (علیه السلام) برای اینکه اسلام ناب بکلی محو شیطنت های دستگاه اموی نشود و زمینه برای اقدامی اساسی تر آماده شود اجبارا تن به قبول صلح داد. صلحی که اگر واقع بینانه با مواد آن برخورد نماییم، یک نرمش قهرمانانه در تاریخ به حساب می آید و اگر پیمان شکنی و نقض عهد معاویه در بین نبود، قطعا اجرای مواد قرارداد به نفع اسلام تمام می شد. برای اثبات این ادعا همین دلیل بس که معاویه مفاد قرارداد را زیر پا گذاشت، اگر صلح به نفع معاویه بود نه تنها پیمان شکنی نمی کرد بلکه در اجرای آن اصرار زیاد می ورزید.

امام حسن (علیه السلام) با تدبیری کم نظیر موادی را در قرارداد صلح گنجانید که همه ی راههای شیطنت را به روی معاویه بست، در قطعنامه آمده است:

معاویه باید متعهد شود به کتاب خدا و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل کند و خود را امیرالمؤمنین خطاب ندهد و زمامداری بعد از خود تعیین نکند و از سب و لعن علی (علیه السلام) خودداری نماید و حقوق پیروان علی (علیه السلام) را مانند دیگر کسان رعایت کند و متعرض جان و مال و ناموس آنها نشود.

امام حسن (علیه السلام) بخوبی می دانست که معاویه به عهد خود وفا نخواهد کرد و تنها هدف او این است که ظاهر خود را حفظ کند و حاکمی صلح طلب در اذهان مردم جلوه نماید و به طور مخفیانه و از طریق مبارزه ی منفی نقشه های پلید خود را عملی نماید. امام (علیه السلام) به این حقیقت طی سرزنش

یارانشان اشاره می فرمایند:

وای بر شما! به خدا قسم معاویه به وعده هایی که در برابر کشتن من به شما داده وفا نخواهد کرد و من می دانم که اگر دست خود را در دست وی قرار دهم و با او صلح نمایم او مرا رها نمی کند تا زمانیکه بر روش و دین جد خود باقی بمانم. من می توانم به تنهایی خدای را عبادت کنم اما گویا اکنون می بینم که فرزندان شما بر در خانه های فرزندان بنی امیه ایستاده اند و از آنها آب و طعام می طلبند و حقوق خود را از بیت المال می خواهند اما فرزندان بنی امیه به نسل شما و فرزندان شما آنچه را که حق آنهاست نمی دهند و (بنی امیه) از رحمت خدا دور باشند به خاطر اعمال ننگینی که با دست خود انجام می دهند و بزودی ستمگران می دانند که به کجا خواهند رفت و به چه عذاب دردناکی دچار خواهند شد؟ (3)

پیش بینی امام حسن (علیه السلام) در مورد معاویه مو به مو درست از آب درآمد. به طوری که سیر افکار و عقاید مردم به دستگاه تبلیغاتی بنی امیه رهبری می شد. معاویه با استفاده از جهل و بی درکی مردم توانست نقشه های شوم و پلید خود را جامه عمل بپوشاند، گر چه قلبا به مواد صلحنامه پایبند نبود ولی به طور علنی و با در نظر گرفتن شرایط و موقعیت سیاسی جامعه تمام آن مواد را نقض نمود بدون آنکه با کمترین مانعی مواجه شود.


1) ناسخ التواریخ / حالات امام حسن مجتبی (علیه السلام(.

2) ناسخ التواریخ حالات امام حسن مجتبی (علیه السلام(.

3) ناسخ التواریخ / حالات امام مجتبی (علیه السلام(.