قبل از هر چیز باید موقعیت سیاسی امام حسن (علیه السلام) را شناخت و آن را با موقعیت سیدالشهداء مقایسه نمود تا دریافت صلح در آن شرایط مناسب می نمود یا قیام خونین؟ بدون هیچ تردیدی همه ی امامان ما برای حفظ اسلام مأمور بودند و هر کدام وظیفه خود را بخوبی ادا کردند و هیچ خطا و اشتباهی از آنان سر نزده است، چرا که خطا با معصوم بودن آنان مغایرت داشته و در اعتقاد شیعه، عصمت لازمه ی امامت است. بر این اساس صلح امام مجتبی (علیه السلام) و قیام سیدالشهداء (علیه السلام) هر دو برای حفظ اسلام و افشای جریانی منافقانه بوده که از بدو ظهور اسلام دامنگیر آن شده بود. اگر امام حسن (علیه السلام) با توجه به شرایط خاص زمانی خودش به جای صلح قیام می کرد قطعا به ضرر اسلام تمام می شد و همچنین اگر امام حسین (علیه السلام) به جای قیام، صلح می کرد آن نیز برای اسلام زیان بار و خطرآفرین بود.
اما برای اثبات این ادعا از روش مقایسه و تطبیق شرایط سیاسی امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) استفاده می کنیم، تا هم مطلب بر خواننده به وضوح روشن شود و هم اینکه پوچ و بی اساس بودن انتقاد و خرده گیری های سست اندیشه کسانی که به خود زحمت تحقیق در این زمینه را نداده اند و امام حسن (علیه السلام) را متهم به سازش می کنند بخوبی آشکار شود.
اختلاف موقعیت سیاسی امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) که یکی را به صلح و دیگری را به قیام واداشت می توان در موارد زیر خلاصه نمود.
1 ـ شرایط زمان
یکی از تفاوت های اساسی دوران امامت امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) آن بود که، امام مجتبی (علیه السلام) در مقابل معاویه و امام حسین (علیه السلام) در برابر یزید قرار داشت. معاویه فردی حیله گر و سیاستمداری زیرک بود. آنچنان معاویه در اذهان مردم جا گرفت که همه او را خلیفه ی مسلمین و جانشین بحق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانستند. او همواره سعی می کرد چهره ی پلید و منافقانه خود را در ماسک اسلام خواهی حفظ کند.
معاویه خطر اصلی حکومت خود را امام حسن (علیه السلام) و پیروان او می دانست لکن سعی می کرد مستقیما با او رو در رو نشود و مبارزه ای علنی با او آغاز نکند، چون می دانست حق با امام حسن (علیه السلام) است و بیم آن داشت که اگر مستقیما با او درافتد و آشکارا اعلام جنگ نماید، احساسات مردم تحریک و حس حق جویی آنها بیدار شود و نهایتا پی به ماهیت ببرند. این شیوه را معاویه در همه حال بکار می بست و حتی به یزید فرزند خود سفارش می کرد که از درگیر شدن مستقیم با حسین بن علی (علیه السلام) خودداری کند.
لکن یزید شیوه ی پدر را بکار نگرفت و با آلودن دست خود به خون پاک حسین (علیه السلام) و یاران با وفایش پرده از چهره ی زشت دستگاه اموی برداشت و کوس رسوایی آنان در همه جا بصدا درآمد.
البته حضرت امام حسن (علیه السلام) می خواست نبردی قهرمانانه را علیه معاویه آغاز کند و حتی با شهادت خود مشت خائنانه معاویه را باز کند، اما معاویه درست در نقطه ی مقابل او حرکت می کرد و مبارزه منفی را به
مصلحت خود می دانست و همواره سعی می کرد این مانع بزرگ را به طریقی از سر راه حکومت خود بردارد که موجب ثبات و تحکیم پایه های نظام او گردد. معاویه در آن شرایط شهادت حسن بن (علی علیه السلام) را مبدأ تحول و سرنگونی دولت خود می دانست، لذا با تمسک به حربه های مختلف سیاسی راه شهادت را بر امام حسن (علیه السلام) که آرزوی دیرینه او بود، بست. اما همانطور که یادآور شدیم، یزید بن معاویه اصل مبارزه ی منفی را با امام حسین (علیه السلام) بکار نبست و آشکارا به او اعلام کرد یا بیعت کند و یا خود را برای جنگ آماده نماید. بدین ترتیب راه شهادت برای امام حسین (علیه السلام) باز بود و با آن حماقت و کوته نظری که در یزید سراغ داشت اقدام خود را برای در هم کوبیدن تار و پود رژیم اموی مؤثر می دانست.
2 ـ خیانت سران ارتش و فرار نظامیان!
وقتی امام حسن (علیه السلام) از معاویه بیعت خواست و او امتناع نمود تصمیم خود را برای جنگ با معاویه قطعی ساخت، ولی از روزهای نخستین می دانست که نیروهایش پایدار و مطمئن نخواهند بود و از قبل ماجرایی که در پیش داشت بخوبی احساس می نمود، با این وجود همه را به جهاد فرا خواند. منادی فریاد «الصلوه» سر داد و مردم در مسجد کوفه جمع شدند و امام حسن (علیه السلام) بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ستایش خدا فرمود: «همانا خداوند جهاد را بر خلق نوشت و آن را سختی نامید، آنگاه به جهادگران فرمود پایداری کنید که خدا با پایداران است و شما به آنچه دوست دارید نایل
نمی شوید مگر بواسطه ی صبر و پایداری، شنیده ام که معاویه پس از اطلاع از تصمیم ما بر جنگ، بدین سوی راه افتاده است، پس شما نیز به اردوگاه نخیله (1) درآیید تا در آنجا با رأی همگان تصمیم بگیریم.» پس گفت: «من همین لحظه به اردوگاه می روم هر که دوست دارد با ما باشد بسم الله.» حضرت امام حسن (علیه السلام) ده روز در نخیله ماند و در این مدت فقط چهار هزار نفر گرد او جمع شدند و اکثریت انبوه مردم در شهر باقی ماندند و او را مثل پدرش امیرالمؤمنین (علیه السلام) فریب دادند. به ناچار امام حسن (علیه السلام) خطبه ای خواند و در آن فرمود: «می فریبید همچنانکه خلیفه ی پیشین را فریفته بودید.» امام حسن (علیه السلام) به سوی دیر عبدالرحمن رفت و در آنجا سه روز اقامت کرد و عده ی دیگری به تعدادشان اضافه شد، دیر عبدالرحمن بر سر دو راهی میان دو اردوگاه مدائن و مسکن قرار داشت.
امام حسن (علیه السلام) مدائن را به خاطر موقعیت حساس نظامی اش، پایگاه عالی فرماندهی قرار داد و اردوگاه مسکن را مقر سازماندهی نیروها در نظر گرفت، بدین ترتیب امام خط مشی نظامی خود را مشخص نمود که قویترین فرماندهان آگاه به رموز نظامی قادر به چنین صف آرایی نبودند. (2)
امام حسن (علیه السلام) تصمیم گرفت فرماندهی انتخاب کند و آن را به اردوگاه مسکن گسیل دارد، سه نفر در میان همه نظر او را جلب کردند، این سه نفر که در یاری امام به ظاهر بی تابی می کردند عبارتند از: عبیدالله بن عباس، قیس بن سعد بن عباده و سعید بن قیس همدانی. عبیدالله بن عباس مردی شجاع و قوی دل بود و غیرت مذهبی و تعصب قبیله ای شدید داشت
و از طرفی یکی از سران خاندان بنی هاشم بود و نخستین کسی بود که مردم را به بیعت با امام حسن (علیه السلام) تشویق می نمود از این لحاظ امام او را به عنوان فرمانده سپاه مسکن برگزید و به او گفت اگر تو کشته شدی قیس بن سعد و اگر او هم کشته شد سعید بن قیس فرمانده سپاه باشد.
تعداد نیروهایی که عاقبت امام حسن (علیه السلام) توانست فراهم کند مجموعا دوازده هزار نفر بودند، این تعداد را اغلب مورخین تأیید می کنند. در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است:
مردم بیرون آمدند و اردوگاه ساختند و حسن بن علی، مغیر بن نوفل را به جای خود در کوفه گماشت و خود به اردوگاه رفت، چون به دیر عبدالرحمن رسید سه روز توقف کرد تا مردم جمع شدند، سپس عبیدالله بن عباس را فرا خواند و به او گفت: هان ای پسر عمو اینک دوازده هزار از سواران عرب و پارسایان شهر را با تو می فرستم. (3)
به طوری که ملاحظه می شود ادعای آن کسانی که بر امام حسن (علیه السلام) خرده می گیرند و او را متهم به صلح طلبی می کنند پوچ است، زیرا امام عزم خود را بر جنگ جزم نموده و هیچ راهی برای قلع و قمع معاویه جز جنگ نمی دید.
معاویه که از تصمیم حسن بن علی (علیه السلام) باخبر شد، دام تزویر خود را گسترد و سلاح نفاق را به دست گرفت، همان سلاحی که در جنگ صفین برای او کار ساز بوده است. معاویه می خواست این مانع بزرگ را محو و نابود
کند، به گونه ای که عزت و اعتبار برای حسن بن علی (علیه السلام) حاصل نشود و نیز خود را محکوم قضاوت فردای تاریخ نبیند لذا در برخورد با امام حسن (علیه السلام) از دو شیوه استفاده کرد.
1) نخیله جایی در نزدیکی کوفه است..
2) تاریخ یعقوبی / ج 2 / ص 191.
3) شرح نهج البلاغه / ابن ابی الحدید / ج 4 / ص 14.