زینب (علیهاالسلام) از آغاز زندگی اش با غمها و مصائب هم آغوش بود، شاید اگر مصیبتهای دردناک و جانکاهی که بر او وارد شد، اندکی به ما روی می آورد قالب تهی می کردیم، لکن زینب (علیهاالسلام) نه تنها ضعف و سستی در برابر
حوادث از خود نشان نداد، بلکه عکس العمل او بسیار طبیعی بود و هرگز عاطفه ها و علاقه ها بر نیروی عقل و ایمان او غلبه پیدا نکرد. اگر او زنی نازپرورده و راحت طلب بود، تاب تحمل این همه مصائب و دردها را در دوران زندگی پرمخاطره اش نداشت.
سفیر کربلا از ایام کودکی در میدان زهد با انواع رنجها و غم ها خو گرفته بود، تا جاییکه مصیبت را نعمت و بلا را رحمتی از سوی حق تعالی می دانست و آن گونه خود را در مقابل حوادث دنیا با زهد بیمه کرد که اگر کوهها متلاشی و زمین ها از هم می شکافتند در اراده ی مستحکم او خللی وارد نمی گشت.
آری کاربرد عملی زهد در دوران زندگی همین است که پسری آهنین در برابر حوادث و بلاهای سخت پیش آمده برای انسان باشد. روح بلند زینب (علیهاالسلام) در کوره ی زهد آنچنان آبدیده شد که در طوفان بلاها و مصائب نه تنها تیره نگشت بلکه جلا و صلابت او به مراتب بیشتر گردید و آنچه که این بانوی بزرگوار در صحرای کربلا از خود ظاهر ساخت در حقیقت گوشه ای از عظمت روح و همت والای او بوده است. امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید:
»در سفر اسارت از کوفه تا شام، بارها شاهد بودم که عمه ام زینب (علیهاالسلام) غذای خود را هم بین کودکان تقسیم می نمود و خودش از شدت گرسنگی و ضعف نماز شب را نشسته می خواند و در ایام سفر هیچگاه نماز شب او ترک نشد.«
به راستی آیا کسی جز زینب (علیهاالسلام) می توانست با مشاهده آن همه صحنه های دلخراش و فشارهای سخت درونی و بیرونی از پا در نیاید و
زبان به لعن و نفرین نگشاید و از همه مهمتر آنچنان حالات خود را حفظ کند که حتی از اعمال مستحبی خود دست برندارد؟ یقینا درک صلابت و استقامت کم نظیر و بی سابقه ی زینب کار مشکلی است، مشکل از آن جهت که عقل آدمی جز حیرت و شگفتی در این مقال به چیزی نمی رسد و در مقابل حرکات اعجاز آمیز زینب (علیهاالسلام) زانوی تسلیم و عجز بر زمین می کوبد.
غالبا ما زینب کبری (علیهاالسلام) را به لفظ قهرمان می خوانیم، لکن به علت قهرمانی او کمتر اندیشیده ایم. جهات برجسته و تحسین برانگیز زندگی دختر علی (علیه السلام) فکر انسان را به واقعیتی معطوف می دارد که شاید رمز عظمت و سربلندی حضرت زینب (علیهاالسلام) در همین نهفته باشد، که چرا روح زینب (علیهاالسلام) در برابر هیچ حادثه ای نشکست؟ و وقتی انسان در مقابل کوچکترین حادثه ی روزگار می لغزد و حالات او به طرز محسوسی تغییر می کند، اگر منصفانه ضعف و ناتوانی خود را در آیینه مقاومت شیر زن کربلا ببیند، آنگاه پی خواهد برد که مفهوم شکستن روح زینب (علیهاالسلام) یعنی چه؟ لکن این مطلب پاسخ سؤال را تأمین نمی کند، باید علت مقاومت و صلابت روح زینب (علیهاالسلام) را در چیزی دیگر جستجو کرد.
محققا وقتی انسان به عظمت صفات و اسماء الهی پی ببرد، بهت زده می شود و در آن وادی، پای عقل را چوبین دیده و در حرارت تمنا و خیرگی تماشا به یکباره می سوزد، پس طبعا اراده ای که در این آتش صیقلی شود، شکست ناپذیر خواهد بود. از آنجا که حضرت زینب (علیهاالسلام) تالی معصومین (علیهم السلام) است، قطعا از قرب حضور و مکاشفت اسماء و صفات باری تعالی بی واسطه برخوردار است، فلذا اراده ی او را هیچ کس و هیچ چیزی
نمی تواند بشکند، مگر خدا.
من فدای آن مس همت پرست
کو به غیر کیمیا نارد شکست
البته این لیاقت را حضرت زینب (علیهاالسلام) به بهای زهد و ریاضت مستمر تحصیل کرده است. ممکن است گفته شود اهل بیت (علیهم السلام) از اول مورد عنایت خاص خداوند متعال بوده اند گرچه این حرف درستی است، لکن حفظ افاضات الهی نیز قابلیت می خواهد.
خداوند متعال بدون استثناء جوهری را در انسان قرار داده که اگر در مسیر صحیح خود به فعلیت درآید، انسان خداجو و حق پرست می شود لکن لغزیدن و به خطا رفتن، بسیاری از انسان ها را از این نعمت الهی محروم می کند. در این رهگذر اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و اولیاء الله با رعایت اصول و شرایط بندگی خود را از گزند آفت ها حفظ کرده اند و اگر آنها نیز قابلیت لازم را در حفظ افاضات و الطاف الهی از خود نشان نمی دادند، قطعا فرقی با سایر انسان ها نداشتند.
قدر مسلم، هر چه انسان کامل تر باشد آسیب پذیری او بیشتر است و از این جهت است که اهل الله به مراقبه و تزکیه نفس بیش از دیگران محتاج هستند. مثلا همین زهدی که اکنون متعرض آن هستیم پایه و اساس بندگی است، منتهی رعایت آن از سوی خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) بحدی مشهود است که هر کدام در نوع خود ضرب المثل شدند، خصوصا درخشش زهد در فراز و نشیب زندگی حضرت زینب (علیهاالسلام) اعتبار خاصی به آن بخشیده است.
متأسفانه بعضی به جای آنکه راه زینب گونه شدن را پیدا کنند و او را به عنوان الگو و هادی خود برگزینند، سعی می نمایند تا انطباقی بین غرض های شخصی و امیال مادی خود با عقاید و ارزشهای دینی ایجاد کنند. مثلا نه تنها زهد را نمی پسندند، بلکه غرق در ناز و نعمت و پول و سرمایه شدن را نشانه ی لطف خدا می دانند و بالعکس اگر ناراحتی و گرفتاری زودگذری بر آنها عارض گردد، بی تاب و لجام گسیخته شده و زبان به کفر و ناسزا می گشایند و آن را عذاب و قهر الهی می دانند. در حالی که تمام این باورها و برداشت ها غلط بوده و هیچ جایگاهی در مبانی اعتقادی و اخلاقی اسلام ندارد.