بهترین شرف برای انسان، تسلیم محض در بارگاه خداوند و رضا در همه حال است. صبر و استقامت در برابر مشکلات، از شیوه ی انبیا و از ویژگی های اولیای خداست:
»و جعلنا منهم أئمة یهدون بأمرنا لما صبروا و کانوا بآیتنا یوقنون«(1)؛ و از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راهنمایی می کردند؛ چون شکیبایی کردند و همواره به آیات ما یقین داشتند.
روزی جبرئیل بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرود آمد و گفت: «ای رسول خدا! خداوند مرا با هدیه ای فرستاده است که قبل از شما به کسی نداده است«.
حضرت فرمود: «آن هدیه چیست؟«
گفت: «صبر است«.
حضرت فرمود: «مقصود از صبر چیست؟«
گفت: «یصبر فی الضراء کما یصبر فی السراء و فی الفاقة کما یصبر فی الغنی و فی البلاء کما یصبر فی العافیه فلا یشکو حاله (خالقه) عند المخلوق بما یصبه من البلاء«(2)؛ در مشکلات صبر کند
چنانکه در حال آسایش صبر می کند، در حال تنگدستی صبر کند، چناکه در حال غنا صبر می کند، در حال نزول بلا صبر کند چنانکه در حال سلامتی صبر می کند و آنچه بلا و مصیبت نازل شده، نزد بندگان خدا شکایت نکند!
حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر فاطمه (سلام الله علیها) است که رضای او رضای خداست. اگر بگوییم تمام اقدام حضرت زینب (سلام الله علیها) فقط برای خشنودی خدا بوده است، سخن عجیبی نیست. رضای حضرت زینب (سلام الله علیها) رضای خدا بود. این جمله ی حضرت زینب (سلام الله علیها(، «ما رأیت الا جمیلا«، نشان می دهد که ایشان به اوج تسلیم و رضا رسیده بود. این جمله دلیل معرفت و شناخت کامل اوست. چنین جمله ای جز از زبان اولیای خدا امکان ندارد. سید حسن بغدادی با نگاه به صبر حضرت زینب (سلام الله علیها) با تعجب می گوید:
»یا قلب زینب ما لقیت من محن
فیک الرزایا و کل الصبر قد جمعا
لو کان فیک من صبر و من محن
قلب اقوی جبال الارض لا نصدعا
یکفیک صبرا قلوب الناس کلهم
تفطرت للذی لا قیته جزعا«(3)
زینبی که آن قدر به برادر خود علاقه داشت که یک لحظه هم حاضر نیست از او جدا شود، حتی در عقدش شرط می کند، هر وقت او خواست با برادرش دیدار کند، کسی حق منع ندارد، هر گاه برادرش به سفر رود او نیز می تواند با ایشان همراهی کند؛ همان حضرت زینب (سلام الله علیها) که در شب عاشورا وقتی از امام حسین (علیه السلام) اشعار بی وفایی دنیا را می شنود و یقین می کند، از او جدا خواهد شد، تاب نمی آورد و تمنای مرگ می کند؛ ولی بعد از عصر عاشورا وقت انجام وظیفه که می رسد، در عرصه ی پیکار و در گودال قتلگاه نعش حسین (علیه السلام) را در میان سنگ ها، تیر و شمشیر شکسته ها پیدا کرده، با محبوب حقیقی اینگونه مناجات می کند: «اللهم تقبل منا هذا القربان«(4)؛ خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!
در نقل دیگری آمده است: «اللهم تقبل منا هذا القلیل من القربان«(5)؛ خدایا! این قربانی قلیل را از ما بپذیر!
هدف حضرت زینب (سلام الله علیها) رساندن اهداف حسینی به گوش جهانیان بود. این کار را ایشان با صبر و استقامت، انجام داد. ایشان هیچ وقت در برابر مشکلات تسلیم نشد و نگذاشت اهداف مظلوم کربلا در سرزمین کربلا دفن شود. صبر وقتی باعث افتخار است که با مقاومت و استقامت همراه باشد. حضرت زینب (سلام الله علیها) همه ی سختی ها را تحمل کرد، ولی در مقابل دشمن مانند بنیان مرصوص ایستاد و با همه ی مشکلات مبارزه کرد. او در بازار کوفه، مردم کوفه را رسوا کرد و در دربار کوفه و شام، ابن زیاد و یزید را لباس ذلت و خواری پوشاند و تا قیامت مهر ذلت را بر پیشانی آن ها زد.
این سیره ی حضرت زینب (سلام الله علیها(، برای همه الگو است. هر که به این شیوه عمل کرده، از میدان نبرد پیروز بیرون آمده است. اگر حزب الله لبنان در جنگ وحشیانه ی اسرائیل که همه ی قدرت ها و مستکبران جهان پشت آن ها بوده اند، پیروز شده است، این پیروزی به سبب الگو گرفتن از سیره ی حسینی و حضرت زینب (سلام الله علیها) است.
ایران اسلامی نیز با گذشت 28 سال در مقابل استکبار جهانی، نه فقط تسلیم نشده است، بلکه در جهان سیاست روز به روز، آبرومندانه تر با دنیا تعامل می کند. پس هر گاه صبر با مقاومت و استقامت باشد، سربلندی در پی خواهد داشت. صبر این نیست که پس از گرفتار شدن در مشکلات از روی ناچاری، آن را تحمل کند. بلکه صبر آن است که به خاطر هدف بلند، با مشکلات و مصائب مقابله کند و هیچ هراسی تا رسیدن به هدف از خود نشان ندهد و مشکلات و مصائب را وسیله ای برای پیش برد اهداف الهی قرار دهد. حضرت زینب (سلام الله علیها(، در کربلا این کار را انجام داد و مظلومیت امام حسین (علیه السلام) و از مصائب بعد از شهادت ایشان، برای رساندن پیام عاشورا به خوبی استفاده کرد.
1) سجده (32) / 24.
2) مجلسی، بحارالانوار، ج 66، ص 373؛ شلبی، زینب ابنة الزهرا، ص 126.
3) وفیات الائمة، ص 451.
4) مهدی حایری، شجره ی طوبی، ص 393؛ علمای بحرین، وفیات الائمة، ص 450؛ علی قائمی، زندگانی حضرت زینب کبری، ص 134.
5) شلبی، زینب ابنة الزهرا، ص 127؛ باقر شریف قرشی، حیاة الامام الحسین، ج 2، ص 301.