جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شجاعت و شهامت

زمان مطالعه: 6 دقیقه

شجاع واقعی کسی است که به علت ارتباط با قادر مطلق، در مقابل هیچ ظالمی سر تسلیم خم نکند و برابر مشکلات و مصائب، هیچگونه ضعفی از خود نشان ندهد.(1)

شجاع کسی است که بعد از شناخت حق (اگر چه همه ی جهان مخالف او بشود) در او هیچگونه تغییری به وجود نیاید، چنانکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرموده است:

»لو تظافرت العرب علی قتالی لما ولیت عنها«(2)؛ اگر همه ی عرب علیه من جمع شوند، باز به آن ها پشت نخواهم کرد.«

در تاریخ بشریت، شجاع تر از آل محمد (علیهم السلام) دیده نشده است. علی بن ابی طالب (علیه السلام) قهرمان این خاندان بود. حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) شجاعت و شهامت را

از پدرش به ارث برده است، در تاریخ عاشورا، شجاعت و شهامت حضرت زینب (علیهاالسلام) موج می زند. زنی که همه چیز را از دست داده است، این قدر شجاعت از خود نشان می دهد که عقل عادی بشری از درک آن عاجز مانده است. خطبه ها و جواب زخم زبان ها، از حضرت زینب (سلام الله علیها) دست بسته، در بازار و دربار دشمن از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام، در تاریخ ثبت شده است. در اینجا چند نمونه از شجاعت و شهامت ایشان را متذکر می شویم:

الف. هنگامی که امام حسین (علیه السلام) از اسب به زمین کربلا افتاد، لشکر دشمن مست و هیجان زده بود. ممکن بود هر کس به حمایت حسین (علیه السلام) برخیزد، صدمه ببیند و حتی کشته شود، ولی عقیله ی بنی هاشم با شجاعت از خیمه خارج شد و در مقابل ابن سعد ایستاد و با شهامت فرمود: «ای ابن سعد! تو داری نگاه می کنی و برادرم کشته می شود!«.

ب. دو روز از حادثه ی کربلا گذشته بود، اهل کوفه با شکل فجیعی برادران و عزیزانش را کشته و باز ماندگان را اسیر و وارد شهر کوفه کردند. حضرت زینب (سلام الله علیها) در خطبه ی فصیح و بلیغ خود، اهل کوفه را نکوهش کرد و خیانتی که به خاندان رسالت کرده بودند، تقبیح کرد.

ج. عقیله ی بنی هاشم در دربار ابن زیاد و یزید آنان را سرکوب کرد.

مبارزه ی حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) از دربار ابن زیاد شروع شد. ایشان شجاعت علوی را به همه نشان داد. ابن زیاد در این فکر بود این ها اسیر ما هستند و با از دست دادن عزیزان خود، روحیه ی خود را نیز از دست داده اند. لذا موقعیت را غنیمت شمرده، شروع کرد به طعنه و زخم زبان(3):

»الحمدلله الذی فضحکم و قتلکم و کذب احدوثتکم«؛ ستایش مخصوص خداوندی است که شما را رسوا کرد و کشت و سخن های شما را تکذیب کرد!

بر خلاف انتظار ابن زیاد، دختر شجاع حضرت علی (علیه السلام) سکوت مرگبار دربار را شکست و لب به نکوهش ابن زیاد گشود و فرمود:»الحمدلله الذی اکرمنا بنبیه و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا یابن مرجانة (4)؛ ستایش خدای را که به نبوت (پیامبر

اسلام) ما را عزت و کرامت داد، ناپاکی و پلیدی را از ما دور ساخت. ای پسر مرجانه! رسوا و مفتضح همانا فاسق است و فاجر دروغ می گوید و آن غیر از ما است«.

بدین گونه، ابن زیاد جلوی درباریان چنان رسوا شد که حیران و سرگردان بود در جواب این افتضاح چه بگوید، ولی برای تسکین قلب شکسته ی خود یکی دیگر از حربه های شیطانی را بکار برد و گفت: «کیف رأیت صنع الله بأخیک«؛ کار خدا را در مورد برادرت چگونه یافتی؟

حضرت زینب (سلام الله علیها) با دادن پاسخ عرفانی او را بار دیگر رسوا کرد:

»هولاء القوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم و سیجمع بینک و بینهم فتحاج و تخاصم فانظر لمن الفلج ثکلتک امک یابن مرجانة«؛ خداوند شهادت آنان را حتمی ساخته بود. آنان به آرامگاه خودشان رفتند.به زودی خداوند آنان و شما را در یکجا جمع، و از همه بازخواست خواهد کرد. در آن روز روشن خواهد شد که کامیاب و ناکام چه کسی خواهد بود. ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند!

وقتی ابن زیاد پاسخ قاطع حضرت زینب (سلام الله علیها) را شنید و آبروی خود را به باد رفته دید، خیلی ناراحت شد و اراده ی کشتن حضرت زینب (سلام الله علیها) را کرد، ولی عمرو بن حریث او را از این کار بازداشت. ابن زیاد دوباره زبان طعنه را گشود و گفت: «خداوند با قتل برادر سرکشت، قلب مرا شفا بخشید!«

عقیله ی بنی هاشم (سلام الله علیها) در جواب او فرمود: «لعمری لقد قتلت لهفی و قطعت فرعی و اجتثثت اصلی فان کان هذا شفائک فقد استشفیت«؛ به جان خودم سوگند، تو بزرگان خاندانم را کشتی، شاخه های آن ها را قطع کردی و ریشه ی ما را کندی. اگر اجتناب این کارها باعث شفای دلت شده است، باشد!

ابن زیاد با تعجب گفت: «هذه شجاعة لعمری لقد کان ابوک سجاعا«؛ این زن چگونه شاعرانه و با سجع سخن می گوید، همانا پدرت نیز شاعرانه سخن می گفت!(5)

حضرت زینب (سلام الله علیها) در پاسخ فرمود: «ما للمرأة و السجاعة ان لی عن السجاعة لشغلا

و لکن صدری نفث مما قلت«(6)؛ زن با سجع و سخن شاعرانه چه کار دارد ولی برخی امور این گونه کلام کردن را مجبور ساخته است. آنچه گفتم حرف دلم بود.

د. یکی از میادین مبارزه ی حضرت زینب (سلام الله علیها) دربار ابن زیاد بود، که ایشان نشان داد دختر شجاع علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. وقتی ابن زیاد خواست علی بن الحسین (علیه السلام) را شهید کند، حضرت زینب (سلام الله علیها) به او فرمود: «یابن زیاد! حسبک منا ما فعلت بنا اما رؤیت من دمائنا؟ و هل ابقیت منا احدا«(7)؛ ای ابن زیاد! آنچه به ما کرده ای برایت کافی نیست؟ آیا تو از خون ما سیراب نشده ای؟ آیا از خاندان ما کسی را باقی گذاشته ای؟!

سپس زین العابدین (علیه السلام) را به آغوش گرفت و فرمود: «اگر تو می خواهی علی بن الحسین (علیه السلام) را به قتل برسانی، اول مرا به قتل برسان«.

اقدام حضرت زینب (سلام الله علیها) سبب شد ابن زیاد از قتل امام زین العابدین (علیه السلام) صرف نظر کند.

ه. میدان دیگری که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) با آن مواجه بود، دربار یزید بود که ایشان این میدان را نیز با شجاعت تمام فتح کرد. عقیله ی بنی هاشم یزید را به قدری رسوا کرد که او هرگز چنین گمانی نداشت. دربار یزید از افراد سیاسی سفیران کشورهای دیگر پر بود. حضرت زینب (سلام الله علیها) در ضمن خطبه ی باطل شکن خود، یزید را حزب شیطان و اولاد آزاد شده ی اسلام خواند و فرمود: «الا فالعجب کل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء«؛ تعجب آور است که حزب خدا به دست حزب شیطان و آزاد شدگان به قتل رسد.

حضرت زینب (سلام الله علیها) با شجاعت تمام، یزید- که در قدرت خود مست و ممکن بود از

یک اشاره ی او هر شخصی بدون چون و چرا کشته شود- را مخاطب قرار داده، فرمود: «أمن العدل یا بن الطلقاء تخدیرک امائک و حرائرک و سوقک بنات رسول الله سبایا«(8)؛ ای پسر آزاد شده! آیا این عدل و انصاف است که زنان و کنیزان تو پشت پرده جای داده باشند، ولی دختران رسول خدا به عنوان اسیر به شهر گردانده شوند؟

و مردی از یزید خواست فاطمه بنت الحسین را کنیز او قرار دهد! در این هنگام فاطمه به عمه ی خود پناه برد. حضرت زینب (سلام الله علیها) با شجاعت فرمود: «کلا یزید! و الله ما جعل الله ذلک لک الا ان تخرج من ملتنا و تدین بغیر دیننا«(9)؛ ای یزید! خداوند به تو اجازه ی چنین کاری را نداده است. مگر اینکه از آیین و دین ما (اسلام) خارج شده، آیین دیگری را اختیار کنی!

ده ها نمونه از شجاعت و شهامت ایشان در کتاب های تاریخی ثبت شده است که ذکر همه ی آن ها، در این مقاله ی مختصر ممکن نیست.


1) عبدالحسین دستغیب، زندگانی حضرت زینب (قم: دارالکتاب، 1370 ش) ص 32.

2) محمد عبده، نهج البلاغه، ج 3، ص 73؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 289؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج 2، ص 441؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 406؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 355؛ مجلسی، بحارالانوار، ج 21، ص 26، ج 23، ص 475، باقر شریف قرشی، السیدة زینب، ص 57؛ حیاة الامام الحسین، ج 1، ص 230.

3) زخم زبان از زخم شمشیر عمیق تر است: «جراحات اللسان لها التیام و لا یلتام ماجرح اللسان.«.

4) مرجانه، زن فاحشه ای بود که در کار خود شهرت یافته بود. حضرت زینب (سلام الله علیها) برای رسوایی بیشتر ابن زیاد، اسم مادرش را برده است.

5) در برخی کتاب ها این جمله به این صورت آمده است: «هذه شجاعة لعمری لقد کان ابوک شجاعا» (نساء اهل البیت، ص 642(.

6) ر. ک: طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 349؛ ابن اثیر، الکامل، ج 4، ص 81؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 210؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح (بیروت: دارالاضواء، 1411 ق) ج 5، ص 122؛ ابن طاووس، اللهوف، ص 94؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ج 3، صص 87-88؛ شیخ صدوق، الامالی، ص 229، شیخ مفید، الارشاد، ص 115؛ جعفر نقدی، حیاة السیدة زینب، صص 62-63؛ احمد خلیل جمعه، نساء اهل البیت، صص 641-642؛ باقر شریف قرشی، السیدة زینب، ص 57؛ کریمی جهرمی، عقیله بنی هاشم زینب، صص 64 و 65.

7) احمد خلیل جمعه، نساء اهل البیت، ص 642؛ ابن عساکر این گونه نقل کرده است: «یابن زیاد حسبک من دمائنا اسألک بالله ان قتله الا قتلتنی معه» تاریخ دمشق، بیروت: دار الفکر، 1415 ق، ج 41، ص 673.

8) کریمی جهرمی، عقیله بنی هاشم زینب، ص 62.

9) ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 69، ص 177.