در بینش عرفا مقام عشق مقام قدم گذاشتن در وادی بلاست. مقام سوختن و گداخته شدن در بوته ی رنج ها و دردهاست. خواجه عبدالله انصاری گوید: «عاشق را یک بلا در روی و دیگری در کمین است و دایم با درد و محنت قرین است.«(1)
عین القضاة همدانی گوید: «لذت بردن از بلای معشوق نشانه ی صداقت در عشق است.» وی در کتاب تمهیدات می نویسد: «دریغا از آن بزرگ نشنوده ای که گفت: لیس بصادق فی دعوی العشق من لم یتلذذ بضرب المعشوق» هر که جفای معشوق نکشد، قدر وفای او نداند، هر که فراق معشوق نچشد، لذت وصال او نیابد، هر که دشنام معشوق لطف نداند، از معشوق دور باشد، معشوق از بهر ناز باید، نه از بهر راز.
گر دوست، مرا بلا فرستد شاید
کین دوست خود از بهر بلا می باید«(2)
در بینش عرفایی که مسلک عاشقانه دارند، صبر بر بلا صبر عاشقان است.
ذوالنون مصری گوید: «اگر بدل خلایق مرا به آتش بسوزند، من صبر می کنم، از آنجا که دعوی من است محبت او را، هنوز هیچ نکرده باشم.«(3)
در بینش عطار، عشق یعنی سوز و گداز یعنی اشک و آه، یعنی درد و رنج فراق و هجران کشیدن و صبر کردن بر آن. عطار معتقد است اشک ریختن در هجران و فراق معشوق و صبر بر آن موجب تعالی و کمال عشق می شود و همانند ابری به گل عشق طراوت و زیبایی می بخشد و بستان دل عاشق را سرسبز و شکوفا می کند.
علاج عشق اشک و صبر باید
گل ار چه تازه باشد ابر باید
خوشی عاشقان از اشک و صبر است
همه سر سبزی بستان ز ابر است
اگر عاشق نماندی در جدایی
نبودی عشق را هرگز روایی
اگر معشوق آسان دست دادی
کجا این لذت پیوست دادی(4)
چنانکه قبلا گفته شد، مسلک عرفانی عطار عاشقانه است. او در همه ی آثار خود، به ویژه در دیوان اشعار درباره ی عشق و نقش آن در سیر و سلوک سخن گفته است. در منطق الطیر، عشق بعد از طلب و دومین مقام عرفانی است. در بینش عطار صبر در عشق و استقامت در برابر رنج ها و سختی های آن موجب می شود که عارف به علم یقین برسد. در این مقام، حجاب های مادی و نفسانی از مقابل چشم روح عارف کنار زده می شود و از طریق مکاشفه ی روحانی، از عالم غیب و رمز و رازهای نهفته و پنهان آفرینش آگاهی می یابد.
بی تو نفسی به هر دو عالم
زنده بنمانم ار بمانم
تا عشق تو در نوشت لوحم
مانند قلم به سر دوانم
عطار به صبر تن فروده
تا علم یقین شود عیانم(5)
ابوالفضل میبدی نیز در کشف الاسرار در تقسیم بندی صبر می گوید: صبر بر بلا صبر عاشقان است. محبان و عاشقان بر بلای معشوق صبر می کنند و این صبر موجب می شود که آنان به علم فراست برسند و بر ذوق علم، صبر سه قسم است و بر ترتیب اصبروا و صابروا و رابطوا؛ «اصبروا» صبر بر بلاست، «صابروا» صبر از معصیت و «رابطوا» صبر بر طاعت. صبر بر بلا صبر محبان است؛ صبر بر معصیت صبر خائفان است، صبر بر طاعت صبر راجیان است. محبان صبر کنند بر بلا تا به نور فراست رسند، خائفان صبر کنند از معصیت تا به نور عصمت رسند، راجیان صبر کنند بر طاعت تا به انس خلوت رسند.«(6)
علم فراست یعنی دیدن نهانی ها و یا اطلاع بر امور غیبی. در ترجمه ی رساله ی قشیریه آمده است: «کسی را پرسیدند از فراست، گفت: ارواح اندر ملکوت می گردد. او را اشراف بود بر معانی غیوب، از اسرار خلق سخن گوید: همچنانکه از معاینه بیند که در او شک نبود، کتانی گوید: فراست مکاشفه ی یقین بود و معاینه ی غیب و آن از مقام های ایمان است.«(7)
عطار در منظومه ی مصیبت نامه در تعریف صبر صبر گوید:
صبر چیست؟ آتش مزاجی داشتن
سوختن، مردن، هم بگذاشتن(8)
در بینش عطار صبر یعنی همانند آتش سوختن و شعله ور شدن، مردن در راه عشق و ترک کردن همه چیز.
صبر در بینش عطار، رنگ و بوی حماسه دارد. به عبارت دیگر، صبر در بینش عطار هم با عرفان پیوند دارد و هم با حماسه؛ چرا که به معنی شهادت است و شهادت اوج وحدت و اتحاد بین عرفان و حماسه است. پس از لحاظ عرفان صبر در عشق به معنی ایثار جان و کشته شدن در راه معشوق است و این معیار و نشانه ی خلوص در عشق است.
1) خواجه عبدالله انصاری، رسائل، رساله ی واردات، ص 30.
2) عین القضاة همدانی، تمهیدات، ص 245.
3) عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ص 617.
4) عطار نیشابوری، اسرار نامه، ابیات 594-591.
5) همان، دیوان اشعار، ص 457.
6) میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار، ج1، ص 422.
7) عثمانی، ابوعلی حسن بن احمد، ترجمه ی رساله ی قشیریه،صص 368-370.
8) عطار نیشابوری، مصیبتنامه، ص 43.