موضع حضرت زینب (سلام الله علیها) در برابر مصایب و آلام روزگار، پایداری و مقاومت بود، او دوره های سخت و دشوار مصیبت را از همان دوران کودکی یکی پس از دیگری گذرانده، هر روز آماده ی پذیرش و ابتلای دیگر بود. آن حضرت با تمام وجودش در برابر ظلم و طغیان دشمن ایستادگی کرد و تاریخ را به تحیر واداشت و در هنگام اسارت در برابر مردم نادان و جاهل شهرها و آبادی ها و در مقابل دستگاه جبار و نیرنگ باز یزید برترین شیوه ی مقاومت را انتخاب کرد.
استقامت و بردباری حضرت زینب (سلام الله علیها) در راه دین تا جایی رسید، که از حلم و بردباری و بصیرت در امور سیاسی در میان عرب ها بی مانند گشت.(1)
خطابه اش در مجلس یزید دلیل روشن و محکمی از قوت قلبی، استقامت و پایداری او در راه دین است.
هر کس تاریخ واقعه ی کربلا را خوانده، از دو چهره ی برجسته یاد می کند: یکی امام حسین (علیه السلام) و دیگری حضرت زینب (سلام الله علیها(. با خواندن واقعه ی کربلا هر کس در شگفت می شود که چگونه ممکن است فردی با آن همه مصائب جانکاه و دیدن کشته ی برادر و یارانش در میان تیر و نیزه و شمشیر در عین تشنگی تمام، نوای «ای خدا راضی به رضای تو هستم» سر دهد و در اسارت با آن همه رنج و مصیبت هیچ از خود سخن نگوید و تمام سخنانش از هدفش باشد و اظهار عجز و ناتوانی نکند.(2)
امام زین العابدین (علیه السلام) استقامت و پایداری حضرت زینب (سلام الله علیها) را این گونه نقل می کند: «وقتی ما وارد قتلگاه شدیم و چشم من به بدن های قطعه قطعه ی پدرم و شهدا افتاد، سینه ام دچار تنگی شد و حالتی به من دست داد که نزدیک بود روح از بدنم پرواز کند. عمه ام
زینب (سلام الله علیها) وقتی نگرانی مرا دید، گفت: ای یادگار جد و پدر و برادرانم
، این چه حالتی است که بر تو مشاهده می کنم چرا با جان خود بازی می کنی و بی تابی می نمایی؟ به خدا قسم این، پیمان رسول خدا با جد و پدر و عموی توست، خداوند در این امت از جماعتی پیمان گرفته و آن ها را فرعون صفتان عصر نمی شناسند. اما نزد اهل آسمان شناخته شده اند. آن ها می آیند و این بدن های پاره پاره را جمع آوری می کنند و به خاک می سپارند.«(3)
مقام صبر و پایداری حضرت زینب (سلام الله علیها) تا جایی است که وقتی در میان نیزه ها و سنگ ها بدن برادرش را پیدا می کند، در برابرش دو زانو می نشیند و دست ها را زیر جنازه ی امام حسین (علیه السلام) می گذارد و آن را تا محاذی سینه بالا می آورد و این مناجات را می خواند: «اللهم تقبل منا هذا القربان» خداوندا این قربانی را از ما قبول کن.(4)
آن حضرت آن قدر در راه اهداف مقدس خویش پایدار بود، که در شب یازدهم ماه محرم، در حالی که تمام برادران و جوانانش با بدن های بی سر و اندام پاره پاره بر روی
زمین تفتیده ی کربلا افتاده بودند، به نماز ایستاد و به مناجات با خدا پرداخت.(5) او در مجلس یزید هنگامی که پسر زیاد از او سؤال کرد رفتار خداوند را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ آن حضرت در کمال تواضع و بزرگواری فرمود: «ما رایت الا جمیلا«؛ به غیر از زیبایی و خوبی چیزی ندیدم.
1) محمد غالب، شافعی، مجله الاسلام، ش 37، چاپ مصر.
2) قائمی، علی، زندگانی حضرت زینب، ص 133.
3) محلاتی، ذبیح الله، یا حسین الشریعه، ج 3، ص 125.
4) قائمی، علی، زندگانی حضرت زینب، ص 134.
5) مغنیه، محمد جواد، بانوی شجاع، ص 98.