شباهنگام چون بنهفت رخ این لاله ی حمرا
شکفت از چشم أنجم صد هزاران نرگس شهلا
همه شب چشم من بیدار و چون من محو نظاره
یکی بر صورت میزان، یکی بر هیئت جوزا
بناگه دست فراش سحر از جانب خاور
بزد دامان این فیروزگون خرگاه را بالا
عیان شد آفتاب و ریخت از قصر فلک أنجم
چو از طاق حرم بتها ز مولود شه بطحا
محمد شافع أمت، قسیم دوزخ و جنت
حبیب حضرت عزت، شه دین، خسرو دنیا
به صورت ز انبیا بهتر، به معنی از همه مهتر
به خلقت از همه برتر، به رتبت از همه والا
تو گستردی بساط حق پرستی در جهان ورنه
گرفته بود یکسر کفر روی صفحه ی غبرا
شد از إعجاز مولود همایون تو در عالم
شگفتیها بسی پیدا و اینک باشد از آنجا
نم رود سماوه، خشکی دریاچه ی ساوه
خود نار آتشخانه، کسر غرفه ی کسرا
ندیده بر زمین بی سایه شخصی را کسی جز تو
فتاده بر زمین تا سایه از این گنبد مینا
شبی اندر سرای أم هانی (1) بودی آسوده
که سودت سر به پا روح الأمین و گفت: ای مولی!
شب وصلست هان، برخیز از جا قدسیان هریک
پی نظاره ی تو منتظر در منظر أعلی
فشاندی بر زمین دامن، گرفتی دامن گردون
ز جان برخاست أهل آسمان را مرحبا أهلا
بود تا دوست را دل از وصال دوست در راحت
بود تا خصم را جان از خیال خصم در غوغا
دل یاران تو شادان ز مهر و یاری شادان
تن أعدای تو لرزان ز زخم کاری أعدا
ملای رومی- علیه الرحمه- گوید:
طوطی طبعم سخن از سر گرفت
مرغ دلم طمع هوا برگرفت
هر که به دل دین پیمبر گزید
مرتبه از عرش فزونتر گرفت
نه فلک از نور نبی آفرید
چرخ از آن نور منور گرفت
نور نبی جان و دلم زنده کرد
دست و دلم دامن حیدر گرفت
خواند خدایش أسدالله به نام
او ز خدا دلدل و خنجر گرفت
و هم او گوید:
أحسنت مه یا مصطفی
ای معدن لطف و صفا
ای معجز عیسی ز لب
موسی نموده از عصا
کفر از جهان برداشتی
رایات دین افراشتی
تخم سعادت کاشتی
هستی سزاوار ثنا
ای آفرینش را سبب
والاتر از نام و نسب
فخر عجم، تاج عرب
هم بر زمین، هم بر سما
از هر دو عالم برتری
از هر چه گویم بهتری
پیغمبران را مهتری
دارم من از قرآن گوا (2)
1) أم هانی، دختر حضرت أبوطالب- علیه السلام- است. بنابر نقلی، معراج حضرت رسول أکرم- صلی الله علیه و آله و سلم- از سرای او آغاز شد. نگر: التبیان، شیخ الطائفة الطوسی، 6 / 446.
2) چینش مصاریع در أصل به همین نحو است؛ لیک درست تر به نظر می رسد که هر چهار مصراع را یک بیت و هر بیت را واجد قافیه ی درونی قلم دهیم.