أبوالفرج از إمام زین العابدین- علیه السلام- نقل می نماید فرمود: به خدا سوگند من در أواخر روز با پدرم نشسته بودم و علیل (1) بودم و
پدرم إصلاح تیرهائی می نمود، و در مقابل او جون، آزادکرده ی أبوذر غفاری- رضوان الله علیه-، بود: بناگاه حضرت حسین- علیه الصلوة والسلام- این أرجوزه را قرائت فرمود:
یا دهر أف لک من خلیل
کم لک بالإشراق و الأصیل
من صاحب و ماجد قتیل
والدهر لایقنع بالبدیل
والأمر فی ذاک إلی الجلیل
و کل حی سالک سبیلی (2)
فرمود: أما من شنیدم و خودداری از گریه نمودم ولی عمه ام زینب تنها از باقی زنان شنید و رقت و جزع بر او مستولی گردید تا آنجا که جامه بر تن درید و بر روی خویش لطمه (3) زد و بی پرده بیرون شد و فریاد می زد: واثکلاه! واحزناه! لیت الموت أعدمنی الحیوة یا حسیناه! یا سیداه! یا بقیة أهل بیتاه! (4) استقلت و یئست من الحیوة الیوم مات جدی رسول الله- صلی الله علیه و آله- و أمی فاطمة الزهرآء و أبی علی و أخی الحسن- علیهم السلام-، یا بقیة الماضین و ثمال الماضین! (5)
مؤلف گوید: یغمای شاعر (6) أشعاری مناسب حال گفته است؛ درجش را مناسب دیدم:
در سینه ز سودای تو خون شد دل زینب
آه از دل زینب!
جز اشک جگرگون چه بود حاصل زینب؟!
آه از دل زینب!
ای ابر بلا! بر سر این خوار دل افگار
طوفان فنا بار
آسان شود از مرگ مگر مشکل زینب!
آه از دل زینب!
با داغ تو روزی که رود این تن غمناک
دل خون شده در خاک
آتش عوض سبزه دمد از گل زینب
آه از دل زینب!
زین شعله ی جانسوز که از آتش بیداد
در خشک و تر افتاد
چون خانه ی پر دود بود محفل زینب
آه از دل زینب! (7)
إمام- علیه السلام- با زینب- علیهاالسلام- فرمود: یا أختی! لو ترک القطا لنام، می فرماید: ای خواهر هرگاه دست از مرغ قطا (8) بردارند خواهد خوابید (9) زینب- علیهاالسلام- عرضه داشت: فإنما تغتصب نفسک اغتصابا فذاک أطول لحزنی و أشجی لقلبی، عرضه می دارد: پس معلوم می شود خود تن به کشته شدن می دهی، پس این حال اندوه مرا طولانی تر و دل مرا محزون تر می نماید. این بگفت و غش کرده بر زمین درافتاد. إمام- علیه السلام- همی خواهر را قسم داد و او را برگرفت و به خیمه برد (10)
1) یعنی: بیمار، رنجور.
2) یعنی: ای روزگار! چه بد دوستی هستی! چه بسیار در بامدادان و شامگاهان، یار و نامدار کشته، داشته ای!؛ و روزگار به جایگزین بسنده نمی کند؛ کار در این باره به دست خدای بزرگ است؛ و هر زنده ای راه مرا می پیماید.یادآوری: پنداری مصراع پایانی این سروده را خواجه ی شیراز بازآفرینی کرده، که گوید: هر آن کسی که درین حلقه نیست زنده به عشقبرو نمرده به فتوای من نماز کنید.
3) لطمه: سیلی، کشیده، ضربتی که بر روی زنند و در تعبیر قدما «طپانچه» خوانده می شد.
4) در مقاتل الطالبیین (ط. نجف(: أهل بیتاء.
5) در مقاتل الطالبیین (ط. نجف(، درودها با رمز (ص، ع) آمده. همچنین به جای «ثمال الماضین«، «ثمال الباقین» دارد که درست تر نیز به نظر می رسد.
6) یغمای جندقی، شهرت میرزا رحیم، متخلص به «یغما» (1196- 1276 ه. ق(، از أبناء قریه ی خور از توابع بیابانک بود که در دربار محمد شاه قاجار تقربی یافت و از این رو به تهران آمد. علاوه بر أنواع شعر و نثر- از جد و هزل-، در خوشنویسی و تیراندازی و سوارکاری مهارت داشت. او از بهترین غزلسرایان عصر قاجار بشمارست. نگر: دایرة المعارف فارسی (مصاحب(، ص 3361؛ و: دانشنامه ی شعر عاشورائی، ص 873.
7) با لختی دیگر از همین سروده ی یغما، مندرج است در: أنهار (چ سنگی(، ص 84.
8) »قطا: سنگ خوار، و آن طائری است کاکل سیاه دارد» (خزینة الأمثال، ص 168(.
9) این مثلی عربی است، و در مورد کسی به کار می رود که بی آنکه خود بخواهد به کاری ناخوشآیند وادارندش (نگر: فرائداللآل، 2 / 144(.
10) اینجا پایان گفتآورد مؤلف از مقاتل الطالبیین است؛ و البته أشعار یغما را در میانه إضافه کرد.از برای عبارت مقاتل، نگر: مقاتل الطالبیین (ط. نجف(، ص 82 و 83.