ولادتش در مدینه ی طیبه بود و همانجا در خدمت جد و پدر زیست فرمود، تا وقتی پدر بزرگوارش در کوفه مستقر گردید، زینب- علیهاالسلام- از همان أوقات در کوفه رحل إقامت انداخت، و پس از شهادت أمیرالمؤمنین- صلوات الله علیه- که أهل بیت به مدینه بازگشتند وی نیز مراجعت فرمود، تا آنگاه که در خدمت حضرت
سیدالشهدا- علیه السلام- به کربلا رفت و پس از شهادت آن حضرت به شام رفت و از آنجا به مدینه، و در مدینه بماند تا أواخر عمر شریفش که مسافرتی با شوهر خویش، عبدالله بن جعفر- رضی الله عنه-، به شام فرمود و در همان صفحات وفات نمود و در نزدیکی دمشق مدفون شد؛ و الحال قبرش معروف است و مزار عمومی مسلمانان است. و او را در دمشق «ست» می نامند که ظاهرا مخفف «سیده» است.
این بنده در سنه ی هزار و سیصد و سی و یک به آن محل شریف مشرف شدم، آن صفحه را چون بهشت برین در خضارت و نضارت و طراوت دیدم، و روضه ی مطهره را صحنی عالی و قبه [ای] متعالی بود جز آنکه آن قبه را زینتی نبود، و در سال بعد باز نوبتی بدان مزار شریف رفتم؛ قبه ی زکیه را به مینا مزین دیدم.
ولی دو محل است که موسومست به مقبره ی آن حضرت و شهوت تمامی دارد: أول همین محل- و مؤید یا شاهد صدق این نسبت، آنکه در روضه ی شریفه إحساس حالت حزن و رقتی بی اندازه می شود-؛ دوم در مصر در محل معروف به قناطر السباع هم آنجا مزار معروفی است.
در نورالأبصار گوید: شعرانی (1) در منن گوید: خبر داد مرا سید من،
علی خواص (2)- رحمه الله تعالی-، که سیده زینب مدفونه در قناطر سباع، دختر إمام علی- رضی الله عنه و کرم الله وجهه- می باشد و
شک نیست که در همین محل مدفون است؛ و وی- رضی الله عنه- چون بدان محل می رسید نزد عتبه ی در کفش بیرون می نمود و با پای برهنه می رفت تا از مسجد زینب می گذشت و مقابل روی آن حضرت می ایستاد و توسل می جست به زینب در حضرت خداوند- عز وجل- که آمرزیده گردد (3)؛ و قناطر سباع بنای ملک ظاهر رکن الدین بیبرس (4) است که سباعی از سنگ بر او نصف نمود و به قناطر سباع موسوم گردید (5)
اینک بعضی از حالات و مقالات و مقامات حضرت زینب را در سفر کربلا می نگاریم.
1) أبومحمد عبدالوهاب بن أحمد بن علی حنفی (از باب انتساب به محمد بن حنفیه- رضی الله عنه-) شعرانی (898- 973 ه. ق(، از عالمان متصوف بشمار است. وی در قلقشنده ی مصر زاده شد و در ساقیة أبی شعره (از دیههای منوفیه) بالید. شعرانی (و نیز: شعراوی) که بر او إطلاق می گردد، از باب انتساب به همین دیه است. وی در قاهره درگذشت. از آثار اوست: الأنوار القدسیة فی معرفة آداب العبودیة، البدر المنیر (در حدیث(، الکبریت الأحمر فی علوم الشیخ الأکبر، لطائف المنن (که به عنوان منن کبری باز شناخته می شود(، لواقح الأنوار فی طبقات الأخیار (که به عنوان طبقات کبری باز شناخته می شود(، مختصر تذکرة القرطبی، المیزان الکبری، الیواقیت و الجواهر فی عقائد الأکابر، کشف الران عن أسئلة الجان، کف الغمة عن جمیع الأمة.گفته اند که وی، علی رغم خوض در فن حدیث و منقول، از جمود برخی محدثان دور بود و منشی فقیهانه و صوفیانه داشت. از نکوهش فیلسوفان نهی می کرد. در زاویه ی خویش إرشادگر سالکان بود و در کنار همان زاویه به خاک سپرده شد. شب آدینه را به صلوات بر پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلم- زنده می داشت. برخلاف برخی متصوفان به مطالعه ی کتب فقهی اهتمام فراوان می نمود، و از سخنان اوست: «دوروا مع الشرع کیف کان، لامع الکشف، فإنه قد یخطیء» (یعنی: به هر روی همراه شریعت باشید، نه کشف عرفانی، که کشف عرفانی گاه خطا می کند(.وی از شاگردان سیوطی و قسطلانی و أشمونی و… است، و در علوم باطن، سخت متأثر از علی خواص.شعرانی که مردی عابد و زاهد بود، از زاد و رود محمد بن حنفیه- رضی الله عنه- بود؛ و از همین رو «حنفی» خوانده می شد، گرچه در فقه مذهب شافعی داشت. (نگر: الکنی و الألقاب، 2 / 363 و 364؛ و: شذرات الذهب، 8 / 372- 374؛ و: الأعلام زرکلی، 4 / 180 و 181(.
2) سید علی خواص برلسلی، از عرفا و استاد شیخ عبدالوهاب شعرانی است. از وقوف و سیطره ی معنوی و باطنی وی بسیار گفته اند. وی که در جمادی الآخره ی سال 939 ه. ق. درگذشت، در قاهره به خاک سپارده شد. از مؤلفات عبدالوهاب شعرانی است، درر الغواص در گزارش فتاوای شیخ علی خواص. (نگر: شذرات الذهب، 8 / 233 و 234؛ و: الأعلام زرکلی، 4 / 181(.
3) نورالأبصار (افست دارالفکر(، ص 202.
4) در أصل: بنابر نورالأبصار إصلاح شد.بیبرس (رکن الدین، مقلب به «الملک الظاهر» / 625- 676 ه. ق.(، ترکی قپچاقی از غلامان پادشاهان أیوبی بود؛ از غلامی مرحله به مرحله صعود کرد تا به پادشاهی رسید و از 658 ه. ق. فرمانروائی مصر و شام را به کف آورد. وی که از پادشاهان سلسله ی ممالیک بشمار است، مردی دلیر بود. چه با مغولان و چه با صلیبیان فرنگی کارزارهای بزرگ کرده است. هم آئین کشورداری او و هم ضربات سهمگینی که بر مهاجمان صلیبی وارد آورد، آوازه ی وی را در تاریخ بلند ساخته. (نگر: الأعلام زرکلی، 2 / 79؛ و: دایرة المعارف فارسی ی مصاحب، 1 / 482(.
5) نگر: نورالأبصار (افست دارالفکر(، ص 203.