زمان مطالعه: < 1 دقیقه
حضرت زینب علیهاالسلام و همراهان کنار قبر مادرشان زهرا علیه السلام رفتند، در آن جا نیز شیون به پا شد، زنان و مردان مدینه، آن چنان می گریستند که گویی
محشر شده است.
زینب علیهاالسلام که قافله سالار عزاداران بود، آن قدر مادر مادر کرد تا بی هوش به زمین افتاد، وقتی به هوش آمد صدا زد: «مادرجان! آن قدر تازیانه به بدنم زدند که مجروح شد» سپس عرض کرد: «پیراهن حسین را برای تو سوغاتی آورده ام«!
آنگاه به مردم مدینه رو کرد و فرمود: «در کربلا نبودید تا بنگرید که برادرم را چگونه کشتند، این سوراخها که در این پیراهن می بینید، جای تیرها و شمشیرها و نیزه های دشمن است«.(1)
1) مقتل ابومخنف، ص 206، به نقل از زینب، فروغ تابان کوثر، ص 279.