زمان مطالعه: < 1 دقیقه
در طول مدت اسارت، هر وقت زینب علیهاالسلام نگاه می کرد، سر برادر را بالای بلندترین نیزه می دید و این دل سوخته ی زینب را بیشتر آتش می زد!
راوی می گوید: در میان کسانی که سرهای مقدس شهدا را حرکت می دادند نامردی را دیدم که بر نیزه ی او سری نورانی تر از سرهای دیگر بود و آثار کشته شدن در آن سر به چشم نمی خورد، و آن مرد با صدای بلند می گفت:
انا صاحب الرمح الطویل
انا صاحب السیف الصقیل
انا قاتل دین الاصیل
»من صاحب نیزه ی بلند، و صاحب شمشیر صیقل داده شده، و کشنده ی کسی که حقیقت دین را دارد هستم«!
بانویی از بین اسیران بر او لهیب زد که: وای بر تو…
از آن بانو نامش را پرسیدم، پاسخ داد: من زینب دختر علی بن ابی طالب هستم و این اسیران، دختران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام می باشند.(1)
1) الدمعة الساکبة، ج 5، ص 46.