زمان مطالعه: < 1 دقیقه
بعد از آن نواهای سوزناک زینب علیهاالسلام آمده است که: حضرت خم شد و بدن پاره پاره ی برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روی حلقوم بریده ی برادر نهاد و می بوسید و می گفت: «برادرجان! اگر مرا بین ماندن در کنارت و بین رفتن به سوی مدینه، مخیر می کردند، سکوت همراه تو را بر می گزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند!
ای پسر مادرم! از نگهداری این کودکان و بانوان، در برابر دشمن، کوفته و درمانده شده ام و این کمر (یا چهره ی) من است که بر اثر ضربه ی تازیانه دشمن سیاه شده است«! (1)
از شیخ شوشتری روایت شده که حضرت زینب علیهاالسلام لب خود را به گلوی بریده برادر خود نهاد و جایی را بوسید که پیامبر و وصی و مادرش زهرا نبوسیدند.(2)
1) معالی السبطین، ج 2، ص 55.
2) العین العبری، ص 198.