در آخرین وداع دختران و خواهرانش، سکینه، فاطمه، زینب و ام کلثوم را به نام صدا کرد و فرمود: «آخرین سلامم بر شما باد، اکنون آخرین دیدارم با شما است، و اندوه جانکاه به شما نزدیک شده است«.
امام علیه السلام در این حال گریست. زینب علیهاالسلام عرض کرد: خدا چشمت را نگریاند، چرا گریه می کنی؟ امام علیه السلام فرمود:
»کیف لا ابکی وعما قلیل تساقون بین العدی؛ چگونه گریه نکنم با آن که به زودی شما را به صورت اسیر در میان دشمنان حرکت می دهند«.
زینب علیهاالسلام و بانوان حرم فریاد زدند: «الوداع، الوداع، الفراق الفراق! اکنون هنگام وداع و جدایی است«.(1)
و نیز آمده است: امام علیه السلام به زینب علیهاالسلام فرمود: «آرام باش ای دختر مرتضی! وقت گریه طولانی است؛ مهلا یا بنت المرتضی! ان البکاء طویل«.
همین که امام چند قدم به سوی میدان حرکت کرد، صدای پرسوز زینب را شنید که می گوید:
»مهلا یا اخی، توقف حتی اتزود منک، و اودعک وداع مفارق لا تلاقی بعده؛ برادرم! آهسته برو، توقف کن تا تو را سیر ببینم و با تو وداع کنم، آن وداع جدا کننده ای که بعد از آن دیگر ملاقاتی با تو نخواهد بود«.
زینب علیهاالسلام دست و پای امام حسین علیه السلام را در این هنگام بوسید و بسیار جانسوز می گریست.
امام حسین علیه السلام زینب علیهاالسلام را دلداری داد، سرانجام دست بر سینه ی خواهرش کشید، زینب علیهاالسلام آرام گرفت و دیگر بی قراری نکرد.(2)
1) تذکرة الشهداء، ص 307، سوگنامه ی آل محمد علیهم السلام، ص 338.
2) سوگنامه ی آل محمد علیهم السلام، ص 341، نفایس الاخبار، ص 352.