جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شرط ازدواج زینب (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

وقتی که زینب علیهاالسلام به سن ازدواج رسید، عده ای از جمله پسر عمویش «عبدالله بن جعفر» از او خواستگاری کرد، خواستگاری عبدالله پذیرفته شد و زینب علیهاالسلام به همسری او درآمد، مشروط بر آن که هرگاه برادرش حسین علیه السلام خواست به مسافرتی برود، و زینب علیهاالسلام خواست همراه او برود، عبدالله از او جلوگیری نکند. (1)

وقتی حضرت زینب علیهاالسلام از عزم برادر برای خروج از مدینه مطلع شد، خیلی مضطرب گردید، مبادا عبدالله بن جعفر او را از مصاحبت برادر باز دارد. لذا به نزد آن جناب آمد، شروع به گریستن نمود. عبدالله به واسطه ی کمالات و مقامات آن مخدره، علاقه ی خاصی به آن محترمه داشت، گفت: «یا بنت المرتضی! تو را چه می شود؟ «لا أبک الله لک عینا«.

حضرت فرمود: «ای پسر عمو! اینک برادرم عازم عراق گردیده، و تو محبت مرا نسبت به وی می دانی، و من چنانم که آنی بی او زندگانی نتوانم نمود؛ و از آن جایی که زنان، بدون رخصت مردان حرکتی نتوانند نمود و گام از گام نتوانند برداشت، اینک برای رخصت به نزد حضرتت آمده ام. اگر رخصت نفرمایی نروم، ولی بدان که بعد از رفتن برادر، زنده نخواهم ماند«!

عبدالله، نظری به جانب آن مخدره نمود، دید چنان منقلب است که اگر در مقام منع باشد، گفتن نه همان و بیرون آمدن روح آن مظلومه همان. اشک از چشمان عبدالله جاری شد و گفت: «یا بنت المرتضی، و یا عقیلة بنی هاشم! چرا این قدر منقلبی! به هر نحو می خواهی چنان نما«.(2)


1) سوگنامه آل محمد علیهم السلام، ص 290؛ زینب الکبری، شیخ نقدی، ص 129، چاپ نجف.

2) خصائص زینبیه، نورالدین جزائری، ص 191.