نسب شریف این جناب از طرف پدر تا بحضرت ابی البشر با حضرت خیر البشر بر یک منوال است، اما مادرش اسماء بنت عمیس بن معد بن الحارث بن تیم بن کعب بن مالک بن قحافة بن عامر بن ربیعه و بقولی معویة بن عامر بن سعد بن مالک بن بشیر بن وهب الله بن شهران بن عفرس بن خلف بن افتل است و هو خثعم.
و مادر اسماء هند دختر عوف بن الحارث و هو حماطة بن ربیعة بن ذی حلیل بن حرش واسمه منبه بن اسلم بن زید بن الغوث بن سعد بن عوف بن عدی بن مالک بن زید بن سهل بن عمرو بن قیس بن معویة بن جشم بن عبد شمس بن وائل بن الغوث بن قطن بن غریب بن زهیر بن ایمن بن الهمیسع بن حمیر و هو العرنجح بن سباء بن یشحب بن یعرب بن قحطان.
و این هند که مادر اسماء بنت عمیس است همانست که در حق او گفته اند «الجرشیة اکرم الناس احماء» و جرش از قبایل یمن است و دخترش اسماء بنت عمیس را جعفر بن ابیطالب تزویج نمود و پس از جعفر در حباله نکاح ابوبکر در آمد و بعد از ابوبکر در تحت نکاح امیرالمؤمنین علی علیه السلام درآمد.
و دختر دیگرش میمونه ام المؤمنین زوجه رسول خدای صلی الله علیه و آله بود و دختر دیگرش لبابة ام الفضل خواهر میمونه مادر فرزندان عباس بن عبدالمطلب گردید
و دوشیزه دیگرش سلمی بنت عمیس مادر فرزندان حمزة بن عبدالمطلب آمد.
پس احماء و دامادهای این جرشیه نخست رسول خدای صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام و حمزة و عباس و جعفر و ابوبکر هستند.
و نیز از احماء او مغیره مخزومی است پس مادر خالد بن الولید ام الفضل الکبری بنت حارث از طرف مادر با اسماء خواهر است و این اسماء مادر جمله فرزندان جعفر بن ابیطالب است و این جرشیه را حارث بن الجون بن بجیر بن الظرب بن روبة بن عبدالله بن هلال بن عامر تزویج نمود و میمونه زوجه رسول خدای را از وی بزاد و خواهرش ام الفضل را عباس بن عبدالمطلب نکاح بست و عبیدالله و فضل و معبد و قثم از وی پدید گشت.
و اسماء در تحت نکاح جعفر در آمد و از وی فرزندان آورد و از جمله فرزندانش محمد بن جعفر شهید شد و بعد از جعفر ابوبکر او را تزویج نمود و محمد بن ابی بکر از وی متولد شد و چون ابوبکر بدیگر بدیگر سرای برفت علی بن ابیطالب صلوات الله علیه او را کابین بست، و یحیی بن علی متولد گردید و یحیی در حیات پدر بزرگوارش وفات نمود و از وی عقب نماند و ابن عبدالبر در کتاب استیعاب از ابن الکلبی روایت کند که مادر عون بن علی علیه السلام اسماء بنت عمیس بود لکن در این قول هیچکس با وی رفیق نیست.
در کتاب ناسخ التواریخ در ذیل احوال ازواج امیرالمؤمنین علیه السلام مسطور است که اسماء بنت عمیس از جمله ازواج امیرالمؤمنین علیه السلام و عون ویحیی که مکنی بابی الحسین است و فرزندان علی علیه السلام میباشند از اسماء متولد شدند.
و چون عمیس بحد بلوغ و رشد رسید هند دختر عوف بن الحارث را از قبیله کنانة بشرط زنی بگرفت و این هند پیش از وی زوجه ی حارث بن حزن بن حبیر هلالیه بود و از حارث سه دختر بزاد نخستین میمونه زوجه رسول الله دوم لبابة الکبری معروف بام الفضل زوجه عباس بن عبدالمطلب سیم لبابة الصغری زوجه ابن زیاد بن عبدالله بن مالک هلالی.
و از عمیس نیز سه دختر آورد نخستین اسماء زوجه جعفر بن ابیطالب و در خدمت جعفر از مکه به حبشه هجرت گرفت و در آنجا سه پسر آورد اول عبدالله دوم عون سیم محمد و در خدمت جعفر از حبشه بمدینه آمد و چون جعفر شهید شد ابوبکر تزویجش کرد و محمد بن ابی بکر متولد شد و بعد از ابوبکر در نکاح امیرالمؤمنین درآمد.
و دختر دوم عمیس سلمی نام داشت و زوجه حمزة بن عبدالمطلب علیهما السلام شد و از حمزة دختری بیاورد که امامه نام داشت و بعد از شهادت حمزة شداد بن اسامة بن الهاد اللیثی او را بزنی بسرای آورد و دو پسر از وی متولد شد یکی عبدالله و آن دیگر عبدالرحمن.
و دختر سیم عمیس سلامه نامداشت و او زوجه عبدالله بن کعب الخثعمی بود.
ابن جوزی در کتاب تذکره میگوید اشهر فرزندان جعفر بن ابیطالب عبدالله است. و چون وی متولد شد روزی چند پسری از بهر نجاشی متولد گردید محض تبرک بنام عبدالله جعفر او را نیز عبدالله نامیدند و هم اسماء مادر عبدالله پسر نجاشی را با شیر پسرش عبدالله پرورش داد وایشان برادر رضاعی باشند و در وفات رسول خدای صلی الله علیه و آله عبدالله بن جعفر کودک نورس بود.
ابن جوزی از یحیی بن ابی العلی حدیث میکند که از عبدالله بن جعفر شنیدم میگفت نیک در خاطر دارم گاهیکه رسول خدای صلی الله علیه و آله بر مادرم درآمد و او را از شهادت پدرم خبر داد و با دست مبارک بر سر من و برادرم بمالیدی و هر دو چشم مبارکش اشک بباریدی چندانکه از لحیه مبارکش قطرات سرشک فروچکیدی آنگاه فرمود «اللهم ان جعفرا قد قدم إلی أحسن الثواب فاخلفه فی ذریته باحسن ما خلفت احدا من عبادک فی ذریته«.
بار خدایا همانا جعفر در راه حق شهید شد و به بهترین اجر و مقام نایل شد تو او را به اخلاف نیک و اعقاب پسندیده بهره ور فرمای. آنگاه فرمود ای اسماء آیا ترا بشارت نسپارم؟ عرض کرد پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول الله بشارت عنایت
فرمای فرمود «فان الله قد جعل لجعفر جناحین یطیر بهما فی الجنة» بدرستیکه خدای دو بال از بهر جعفر مقرر فرمود تا در فضای بهشت برین پرواز کند اسماء عرض کرد یا رسول الله مردمان را باینداستان بیاگاهان.
عبدالله میگوید آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله بپای شد و دست مرا بگرفت و دست عنایت بر سرم بسود و بر منبر برشد و مرا در زینه فرودین در پیش روی مبارکش بنشاند ونشان اندوه در دیدار همایونش پدیدار بود پس آغاز سخن کرد و فرمود»ان المرء کثیر بأخیه و ابن عمه الا إن جعفرا قد استشهد و قد جعل الله له جناحین یطیر بهما فی الجنة«.
میتواند مراد از این کلام این باشد که عزت و جلالت و کثرت اعوان مرد بسبب برادر و پسر عم باشد چنانکه قلت را کنایت از ذلت آورند، لکن اگر بنگارش صاحب اعلام الوری اکتفا ورزیم و ان المرء کثیر حزنه باخیه و ابن عمه قرائت کنیم زحمت این تاویل را متحمل نباید شد.
بالجمله میفرماید جعفر بشهادت پیوست و خدایش دوبال عطا کرد تا بدستیاری آن در جنان جاویدان طیران کند آنگاه رسول خدای صلی الله علیه و آله از منبر فرود شد و بسرای مبارکش اندر آمد و مرا با خود بسرای درآورد و بفرمود تا طعامی ترتیب داده برای اهل من مقرر فرمود پس از آن برادر مرا بخواند و ما در حضرتش طعامی سخت نیکو مبارک بخوردیم و سلمی مقداری شعیر را طحن کرده و با روغن زیت بساخت و فلفل بر آن طعام بکار برد و من و برادرم باوی بخوردیم و تا سه روز من و برادرم در حضرت رسول خدای صلی الله علیه و آله در بیوت ازواج آن حضرت میرفتیم و از آن پس بخانه خویش مراجعت گرفتیم و رسول خدا بدیدار ما بیامد و من در اینحال گوسفند برادرم را علف میچرانیدم «فقال اللهم بارک فی صفقته» خدایا در بیع و شرای او برکت عنایت فرمای! عبدالله میگوید در تمامت روزگار هیچ نفروختم یا خریدار نشدم جز آنکه در معاملت برکت یافتم.
و هم در تذکره ابن جوزی از حسن بن سعید مولای حسن بن علی علیهما السلام مرویست که گفت رسول خدای صلی الله علیه و آله سه روز آل جعفر را مهلت نهاد و از آن پس که آن مدت
سه روز که از رسیدن خبر مرگش بر گذشته بپای رفت نزد ایشان آمد و فرمود بعد از این روز برادرم گریستن میگیرید «ادعوا الی ابناء اخی» پسران برادرم جعفر را نزد من حاضر کنید میگوید سه پسر مانند سه جوجه که محمد و عون و عبدالله بودند حاضر شدند آنگاه بفرمود تا حلاقی حاضر کردند و سرهای ایشان را از موی بستردند.
و فرمود اما محمد همانا شبه عم ما ابوطالب میباشد و اما عون بخلق و خلق من شبیه است آنگاه دست عبدالله را بگرفت «فشالها و قال اللهم اخلف جعفرا فی اهله بخیر و بارک لعبدالله فی صفقة یمینه» میگوید بعد از ان مادر ایشان بیامد و در کار فرزندان خود شادی مینمود رسول خدای صلی الله علیه و آله با او فرمود «اتخافین علیهم العلیة و انا ولیهم فی الدنیا و الاخرة» آیا بر درویشی و بی توانائی و بینوائی ایشان میترسی با اینکه در دنیا و آخرت ولی ایشان منم.
در بحار الانوار مسطور است که از آن پس که رسول خدای صلی الله علیه و آله فرمان کرد تا حضرت فاطمه علیها السلام طعامی از بهر اسماء بنت عمیس و اهل او ترتیب داده سه روز برای ایشان تقدیم فرماید سنت بر این جاری شد که تا سه روز برای کسان آنکس که بمرده معمول دارند.
و هم ابن جوزی نوشته است که عبدالله بن جعفر میگفت قانون رسول خدای صلی الله علیه و آله چنان بود که هر وقت از سفری مراجعت فرمودی کودکان اهل بیت خود را ملاقات میفرمود و در یکی از اسفار که بیامد مرا بحضرتش سبقت دادند، پس مرا بر گرفت و در حضور مبارکش بگذاشت و یکی از دو فرزندان فاطمه حسن و حسین را باستقبالش بیاوردند او را نیز از پس پشت خویش برنشانند و بمدینه درآمدیم گاهیکه رسول خدای و ما دو تن هر سه بر یک دابة نشسته بودیم.
و هم از حسن بن سعد مولای حسن بن علی علیهما السلام مرویست که عبدالله بن جعفر گفت روزی رسول خدای صلی الله علیه و آله مرا با خود ردیف گردانید و حدیثی پوشیده با من براند که هرگز با هیچکس در میان نمیگذارم.
و نیز در تذکره مسطور است که روزی عبدالله بن زبیر با عبدالله بن جعفر گفت هیچ بخاطر داری آن روز را که من و تو و ابن عباس رسول خدای صلی الله علیه و آله را ملاقات کردیم؟ عبدالله بن جعفر گفت آری ما را با خود سوار کرد و ترا بجای بگذاشت و از این جواب که بدو باز داد او را خجل و شرمسار ساخت.
در کتاب ناسخ التواریخ در ذیل معجزات رسول خدا صلی الله علیه و آله مروی است که آن حضرت در حق عبدالله بن جعفر طیار دعای برکت داد عبدالله چندان مال و حشمت یافت وجود و کرم ورزید که مردم مدینه چون وام میگرفتند وعده ادایش را بعطای عبدالله معلق میداشتند.