در کتاب بحر المصائب مسطور است که حضرت زینب خاتون صلوات الله علیها بعد از وقعه ی کربلا و آن محنت و بلا و رنج شام و زحمت ایام چندان بگریست که بالایش خمیده و گیسوانش سفید گردید و دائم الحزن بزیست تا بدیگر سرای رخت کشید.
و هم در آن کتاب مرویست که چون جناب ام کلثوم بعد از چهار ماه از ورود اهل بیت بمدینه طیبه چنانکه مسطور شد از این سرای پرملال برحمت خداوند لایزال پیوست و هشتاد روز از وفات آن مخدره بگذشت جناب زینب خاتون یکی شب بسیار بگریست و بر سرو صورت خویش بزد تا از هوش بیگانه شد و چون بیامدند و آن حضرت را حرکت دادند مرغ روانش از این تنگنا قفص عنصری بشاخسار ریاض رضوان آشیان ساخته بود، پس آل رسول و بنات بتول صلوات الله علیهم در ماتم آن حضرت بزاری و سوگواری در آمدند و چنان ناله و فغان برآوردند که اندوه عاشورا و آشوب نشور بر پای شد و به تقریبی که در بعضی کتب نوشته اند این مخدره شبی مادرش فاطمه علیها السلام را بخواب دید و بعد از آن خواب همی بگریست تا وفات فرمود.
و نیز صاحب بحر المصائب گوید اینکه از بعضی کتب مفهوم میشود که زینب خاتون در دیار شام مدفونست و هنگامیکه وفات میفرمود جناب ام کلثوم زنده بود جمع بین القولین ممکن نمیشود مگر اینکه گوئیم جناب ام کلثوم و جناب زینب خاتون که در مدینه وفات یافتند ام کلثوم صغری و زینب صغری میباشند نه جناب ام کلثوم و جناب زینب خاتون که دختران حضرت فاطمه زهرا هستند و یا بعکس این باشد یعنی آن دو دختر که در مدینه وفات کردند از بطن مطهر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهم و آن دو تن که در شام بخاک رفتند از زوجه دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام میباشند.
و در کتاب نور الابصار مسطور است که شعرانی در منن خویش نوشته است که
سید حسن علی الخواص مرا خبرداد که سیده زینب خاتون که در قناطرر السباع دفن شده دختر علی علیه السلام است و بلاشک در این مکانست و علی الخواص چون بزیارت آن مرقد مطهر شدی د رعتبه درب نعلین بکندی و با پای برهنه گام نهادی تا از مسجدش بگذشتی و در برابر رویش بایستادی و بدو بخدای تعالی توسل جستی تا او را بیامرزد.
و در لواقح الانوار مسطور است که زینبی که در قناطر السباع مدفون شده خواهر حسین علیهما السلام است و در طبقات شعرانی در ذیل ترجمه احوال امام حسین علیه السلام مذکور میباشد که خواهر آنحضرت که در قناطر السباع مصر دفن شده با صوتی بلند این شعر انشاد کرد گاهیکه از پرده سرش بیرون بود «ماذا تقولون اذ قال النبی لکم» تا آخر اشعار مذکوره لکن در شرح عقود الجمان این ابیات را از دختر عقیل بن ابیطالب مسطور داشته چنانکه اشارت یافت.
صاحب نور الابصار میگوید مانع چیست که هر دو تن خوانده باشند وهم روایتی که در نور الابصا از تاریخ قزمانی باز مینماید دلیل بر این است که آن مخدره آن خطبه مشهوره را در کوفه قرائت فرموده است.
معلوم باد اول کسیکه انشای قناطر السباع را نمود ملک الظاهر رکن الدین میبرس السنبد قداری است در آنجا چندین صورت سباع را از سنگ برآورد از اینروی قناطر السباع نام یافت و از آن پس بعضی فرمان گذاران مصر دیگر گونش ساختند و تاکنون بحال خود باقی است.
شیخ عبدالرحمن الاجهوری المقری در کتاب خود مشارق الانوار میگوید که در سال یکهزار و یکصد و هفتادم هجری اندوهی بزرگ مرا دریافت پس بمقام سیده زینب مذکوره روی نهادم و این قصیده را در حضرتش انشاد کردم و از برکتش آن غم زایل شد:
آل طه لکم علینا الولاء
لا سواکم بما لکم آلاء
مدحکم فی الکتاب جاء مبینا
أنبأت عنه ملة سمحاء
حبکم واجب علی کل شخص
حدثتنا بضمنه الانباء
إننی لست أستطیع امتداحا
لعلاکم و أنتم البلغاء
کیف مدحی یفی بعلیاء من قد
عجزت عن بلوغه الفصحاء
مدحکم إنما یرید بلیغ
وقفت عند حده الشعراء
شرفت مصرنا بکم آل طه
فهنیئا لنا و حق الهناء
منکم بضعة الامام علی
سیف دین لمن بن الاهتداء
خیرة الله أفضل الرسل طرا
من له فی یوم المعاد اللواء
زینب فضلها علیها عمیم
و حماها من السقام شفآء
کعبة القاصدین کنز امان
و هی فینا یتیمة العصماء
و هی بدر بلاخسوف و شمس
دون کسف و بضعة الزهراء
و هی ذخری و ملجای و أمانی
و رجائی و نعم ذاک الرجاء
قد أنخت الخطوب عند حمانا
فعسی تنجلی بها الضراء
لیس إلاک وصلتی لنبی
خمدت عند نصره الاعداء
من کراماتها الشموس أضاءت
أین منها السها و أین السماء
من أتاها و صدره ضاق صدرا
من عسیر أوضاق عنه الفضاء
حلت الخطب مسرعا و جلته
فانجلی عنه عسره و العناء
لا یضاهی آل النبی وصیف
لایوفی کما لهم أدباء
شرقت منهم النفوس و ساروا
حیثما أشرفوا فهم شرفاء
و علیهم جلالة و فخار
و وقار و هیبة و ضیآء
نوروا الکون بعد کان ظلاما
إذ أضآءت ذراهم العرباء
کل مدح مقصر بعلاهم
کل فرد من هداهم لالاء
بهم الفضل من ألست فأنی
من سواهم یکون فیه استواء
إن هل یستوی الذین دلیل
و لتطهیر هم بذاک اقتفاء
إن لی یا کرام حق جوار
فاحفظوه فانکم امناء
عن أبیکم روی الثقات حدیثا
حدثتنا بضمنه الانباء
إن بالجار لم بزل یوصی جبرا
ئیل معناه لیس فیه خفاء
لست أخشی الضیاع و الحب عندی
طب قلبی و مقلتی و جلاء
بینکم مهبط لجبریل و حیا
فیه تغدو الملایک الکرمآء
من أتی حبکم و کان أسیرا
لدواعیه زال عنه الشقاء
یا کرام الوری أغیثوا نزیلا
أجحفته الخطوب و الادواء
قسما إن وصفکم فی الثریا
أیدتکم نجومها و السمآء
فتوصل بهم لکل صعیب
حیث جاء ابتغوافهم شفعاء
و صلوة علی النبی و آل
و کذاک الصحابة الاتقیاء
ما حمام بروضة قد تغنی
أو علی الدوح تسجع الورقاء
أو عبید الرحمن أنشا مدحا
آل طه لکم علینا الولاء
و نیز در رساله صبان چون نور الابصار مسطور است و در کتاب تحفة الاحباب نیز بمشهد سیده زینب بدون اینکه معلوم باشد کیست؟ اشارت رفته است و الله تعالی اعلم.