همانا در فقره ی سرمبارک امام حسین علیه السلام اختلاف روایات بسیار است ابومخنف گاهیکه از درگذشتن ابن زیاد از قتل حضرت سجاد بسبب جناب زینب خاتون سلام الله علیهما بیان میکند میگوید از آن پس خولی اصبحی را بخواند و گفت این سر را بدار تا با تو باز گویم و آن خبیث بمنزل خویش ببرد الی آخر الخبر.
و در بحار الانوار از صاحب کامل و صاحب مناقب و ابن نما مذکور است که چون عمر بن سعد سر مبارک را بخولی اصبحی بداد تا بابن زیاد حمل کند خولی شب هنگام برفت و در قصر الاماره را بسته یافت لاجرم بمنزل خود شتافت الی آخرها و از خبر نخست چنان میرسد که این حکایت در شب چهاردهم محرم و از خبر ثانی شب یازدهم محرم بوده است.
و در اخبار الدول مسطور است که شمر ملعون فرود گشت و آن سر مبارک را که سرهای جهانیش بفدا باد از تن جدا ساخته و بخولی اصبحی تسلیم نمود.
و در روضة المناظر مسطور است که آن سر مبارک را سنان بن انس نخعی ملعون جدا کرد و نیز میگوید بعضی گفته اند شمر مرتکب گشت و بعمر بن سعد بیاورد آن گاه سرها و زنان و اطفال را نزد عبیدالله بردند و عبیدالله به یزید فرستاد و یزید ایشان را بمدینه تجهیز کرد و میگوید در موضع سر مبارک اختلاف ورزیده اند بعضی گفته اند بمدینه فرستادند و پهلوی مادرش سلام الله علیهما مدفون ساختند و بعضی گویند نزد باب الفراد دمشق مدفونست و برخی گوید خلفای مصر سری را از عسقلان بشهر قاهره نقل کرده در آنجا مدفون ساختند و مشهدی بر آن برآوردند که بمشهد الحسین مشهور است.
و ابن اثیر گوید چون مردم کوفه آن سر منور را بدمشق آورده در مسجد
دمشق وارد کردند مروان بن الحکم بیامد و از ایشان از چگونگی حال بپرسید داستان بگذاشتند مروان از نزد ایشان برخواست.
و در شرح شافیه در ضمن حکایتی که مسطور میدارد و از معجزه سر مبارک سخن میکند در آخر خبر میگوید امام زین العابدین علیه السلام صیحه بر کشید و عرض کرد «وعلیک السلام و رحمة الله و برکاته یا ابتاه ایتمتنی و ذهبت یا ابتاه عنی و فرق بینی و بینک فها انا راجع الی حرم جدی صلی الله علیه و آله اودعک الله و استرعیک و اقرء علیک السلام«.
و صاحب عمدة الطالب گوید در خدمت آن حضرت یکصد و بیست تن پیاده و هفتاد تن سواره از اهل بیت و اصحابش مقتول شدند و این خبر او بسبب غرابتش در این کتاب مسطور شد و میگوید زنان و اطفال و سر مبارک آن حضرت و اصحابش بسوی کوفه و از آن پس از کوفه بسوی شام حمل شد.
و در ارشاد مفید مسطور است که شمر ملعون آن سر مبارک را بدستیاری خولی بن یزید اصبحی علیهما اللعنة نزد عمر بن سعد پلید فرستاد.
و در امالی شیخ صدوق علیه الرحمة سنان ملعون را فاعل امر عظیم و قاتل امام کریم نوشته و میفرمایدتا علی بن الحسین علیهم السلام با زنان اهل بیت از شام بیرون نشدند و آنسر مبارک را بکربلا باز نگردانیدند آن آثار سماویه و ارضیه مرتفع نگشت.
و در رساله صبان میگوید اختلاف ورزیده اند که آن سر مبارک را بعد از آن که بشام بردند در چه مقام جای گرفت؟ طایفه ی بر آن عقیدت باشند که یزید پلید فرمان کرد تا آنسر مبارک را در بلاد طواف دهند پس از شهری بشهر گردش دادند تا بعسقلان رسیدند و در آنجا مدفون ساختند و چون مردم فرانک بر آن شهر استیلا یافتند طلایع بن رزیک از وزرای بنی فاطمه مالی فراوان بداد و آن سر مبارک را بگرفت و تا چند منزل بزیارتش راه سپرد و در کیسه حریر سبز بر کرسی از چوب آبنوس جای داده با مشک و طیب مفروش ساخته و مشهد حسینی که در قاهره معروف و نزدیک بخان خلیلی است بر آن بر کشید و قاضی الفاضل در آن قصیده که در مدح وزیر مذکور گفته باین داستان اشارت کرده است.
و بعضی دیگر که زبیر بن بکار نیز از این جماعت است و هم علاء همدانی با ایشان موافقت دارد بر آن رفته اند که آن سر را با اهل بیت آن حضرت حمل کرده کفن نمودند و در بقیع پهلوی قبر مادرش و برادرش حسن علیهم السلام دفن نمودند و گروه امامیه بر آن مذهب هستند که آن سر را بعد از آنکه چهل روز از مدت شهادت آن حضرت بگذشت بکربلا بازگردانیده با بدن مبارک ملحق ساختند و قرطبی بقول دوم اعتماد داردو طائفه از صوفیه را عقیدت چنانست که آن سر مبارک در مشهد قاهری است و در آنجا همه روزه اش قطب زیارت کند.
و مناوی در طبقات خود گوید که بعضی از اهل کشف و شهود مرا فرمود که او را در عالم کشف اطلاع حاصل گشت که آن سر مبارک با جثه شریفه اش در کربلا مدفون شد،و از آن پس آن سر مطهر در مشهد قاهری ظهور گرفت «لأن حکم الحال بالبرزخ حکم الانسان الذی تدلی فی تیار جار فیطفو بعد ذلک فی مکان آخر فلما کان الراس منفصلا طفا فی هذا المحل من المشهد«.
و هم این شخص میگوید: در آن مکان با آن سر مبارک به خطاب و مخاطبه نایل شده است.
و در نور الابصار باین روایات و افزون تر اشارت کندو از معجزات و کرامات آن سر منور و رؤیای جماعتی حدیث نماید که در مشهد مصری معروف زیارت کرده اند و بحاجات و استجابت دعوات نایل شده اند.
وراقم حروف در ذیل مجلدات مشکوة الادب در ضمن حال خلفای بنی فاطمه و احوال مصر باین مطلب مبسوطا اشارت کرده است.
و بروایت دمیری در حیوة الحیوان شبل بن یزید برادر خولی بن یزید آن سر مبارک را از بدن جدا کرده و به برادرش خولی تسلیم نمود.
و صاحب فصول المهمة گوید بعضی گفته اند سنان بن انس نخعی علیه اللعنة مباشر قتل آنحضرت شد و بقولی شمر بن ذی الجوشن لعنة الله علیه مباشر و عمربن سعد آن سر مبارک را با سنان بن انس نزد ابن زیاد لعنة الله علیهم بفرستاد.
و ابو اسحق اسفراینی در نور العین گوید آن سر مبارک را اهل بیت با خود حمل کرده بکربلا بیاوردند و با جسد شریف ملحق ساختند و میگوید بعضی گویند آن سر مبارک در خزانه یزید بماند تا بمرد و بعد از موتش سلیمان بن عبدالملک دریافت و اینوقت استخوانی سفید بود پس کفن کرده در مقابر مسلمانان مدفون ساخت.
و نیز گوید بروایتی چون یزید ملعون علی بن الحسین و سایر اهل بیت را بمدینه بفرستاد فرمان کرد تا سرهای شهداء را دفن کردند لکن سر مطهر امام حسین صلوات الله علیه را مدفون نساختند و آن سر را در خارج دمشق برده پنجاه سوار بمحارست آن سر مأمور کردند تا شب و روز بحر است مشغول باشند و اینکار از کثرت خوف و فزع آن بکار بود و چون آن پلید بدوزخ رسید حارسان آن سر را بیاوردند و در خزانه یزید بگذاشتند.
و هم گوید روایت کرده اند که طایفه بنی فاطمه که در مصر حکومت داشتند آن سر مبارک بایشان پیوست و در مشهد مشهور مدفون ساختند و ملامحمد باقر بن ملا محمد تقی رشتی در کتاب تذکرة الائمه میفرماید در کیفیت آن سر مبارک خلافست آنچه مشهور است این است که حضرت سید الساجدین علیه السلام بیاورد و با بدن پدر بزرگوار خود ملحق ساخت، و بروایتی در شام مدفون کردند و اکنون آن موضع بمشهد الراس معروف است و بزیارتش نایل میشوند و بروایتی یزید ملعون آن سر مبارک را بر در خانه خود نصب کرده شب هنگام ناپدید شد و حضرت جبرئیل علیه السلام ببرد و این قول بسیار قویست.
و در ناسخ التواریخ و بعضی کتب دیگر مسطور است که در کامل الزیارة سند به یزید بن عمر و بن طلحه منتهی میشود که در ارض حیره در خدمت حضرت ابی عبدالله امام جعفر صادق علیه السلام حاضر بودم فرمود برای زیارت قبر أمیرالمؤمنین علیه السلام که با تو میعاد نهادم حاضری؟ عرض کردم حاضرم، پس آنحضرت سوار شد و فرزندش اسمعیل را فرمان کرد تا سوار شد من نیز بر اسب خویش برآمدم
و بنجف شدیم.
و چون از نماز فراغت یافت با اسمعیل فرمود برخیز و جدت حسین بن علی را سلام کن عرض کردم فدای تو باد ان من مگر حسین در کربلا نیست فرمود در کربلا مدفونست لکن گاهیکه سر آنحضرت را بجانب شام حمل میدادند غلامی از ما آن سر را سرقت کرده در جنب امیر المؤمنین مدفون ساخت.
و نیز بر این منوال روایتی دیگر وارد است و چون امیر المؤمنین و حسین علیهما السلام از یک نورند پس آن سر همایون با جسد خود پیوسته است و موافق خبریکه در کافی و تهذیب مسطور است دلالت بر آن کند که سر امام حسین علیه السلام در پهلوی قبر مادرش مدفونست چنانکه بعضی دیگر نیز اشارت کرده اند.
و خبریکه از یافعی مسطور گردید و صاحب مناقب نیز از ابوالعلای حافظ رقم میکند چون یزید آن سر را بمدینه فرستاد عمرو بن سعید در بقیع در پهلوی قبر مادرش فاطمه علیهم السلام مدفون ساخت ابن نما نیز بر این روایت موافقست.
و هم در خبر است که منصور بن جمهور گاهیکه داخل خزانه یزید بن معویه شد جؤنه سرخ یعنی سبدیکه با چرم پوشیده باشند بدید با غلام خود سلیم گفت این جونه را نیکو بدار که گنجی است از گنجهای بنی امیه چون سرش بر گشودند سر مبارک امام حسین را با لحیه مخضوب بسواد بدیدند، غلام خویش را بفرمود تا جامه بیاورد و آن سر مطهر را در جامه پیچید و در دمشق در باب الفرادیس در کنار برج ثالث از طرف مشرق مدفون ساخت و جماعتی از مردم مصر چنان دانند که این سر مبارک در مدینه ی ایشانست و آن مقام را مشهد کریم خوانند و در مواسم معین بزیارتش حاضر شوند چنانکه بآن اشارت رفت.
و گروهی بر آن رفته اند که بعد از آنکه آن سر مبارک را در بلاد و امصار عبور دادند باز آوردند و با جسد شریف ملحق ساختند و سلیمان بن عبدالملک رسول خدای و بقولی فاطمه سلام الله علیها را در خواب بدید که با وی اظهار تلطف فرمود از حسن بصری تعبیر بخواست حسن گفت ببایست با اهل بیت پیغمبر نیکی نموده باشی
سلیمان از دفن کردن و احترام ورزیدن و نماز گذاشتن بر سر مبارک بگفت حسن گفت رسول خدای صلی الله علیه و آله را بدین کردار خوشنود ساختی سلیمان را این تعبیر پسندیده افتاد و جایزه بزرگش بداد.
و هم گویند چون عمر بن عبدالعزیز خلافت یافت از مدفن آن سر مبارک فحص کرده آن سر مبارک را ماخوذ داشت و ندانستند که چه کرد چون اظهار دین داری مینمود تواند بود که بکربلا فرستاده با جسد مطهر ملحق ساخته باشد.
صاحب عوالم گوید علمای امامیه بر آن عقیدت هستد که آن سر منور با جسد شریف ملحق شد و علی بن الحسین علیهم السلام بکربلا آورد و مدفون ساخت.
و صاحب روضة الشهداء گوید امام زین العابدین سرهای تمامت شهداء را بکربلا آورده در خاک سپرد.
و ابن جوزی گوید در باب سر مبارک اقوال مختلفه است اشهر آن است که آن سر را با سبایا بمدینه آورده و از آن پس بکربلا باز گردانیده با بدن شریف مدفون ساختند قول ثانی آن است که در کنار قبر مادرش فاطمه صلوات الله علیها دفن کردند و شعر مروان بن الحکم را گاهیکه در مدینه آن سر مبارک را بدید مذکور داشته.
سیم آنست که در دمشق است.
چهارم این است که در مسجد رقه مشرف بر فرات در مدینه مشهوره است چه یزید بن معویة علیه اللعنة چون آن سر مبارک را بدید گفت این سر را برای آل ابی معیط در عوض سر عثمان میفرستم و ایشان در رقه جای داشتند و آن جماعت آن سر مبارک را در بعضی از خانهای خود مدفون ساختند و از آن پس آن خانه جزو مسجد جامع شد.
قول پنجم این است که خلفای بنی فاطمه از باب الفرادیس بعسقلان و از آنجا بقاهره نقل و دفن کرده مشهدی عظیم بر آن برآوردند و زیارت کنند.
ابن جوزی میگوید بهر حال و هر مکان که باشد سر و جسد مبارکش در قلوب ساکن و در ضمایر و خواطر قاطن است چنانکه بعضی ازمشایخ مادر این باب گفته اند:
لاتطلبوا المولی الحسین بارض شرق او بغرب.
و دعوا الجمیع و عر جوانحوی فمشهده بقلبی
و بروایت محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السؤول عمر بن سعد آن سر مبارک را بدستیاری بشر بن مالک علیه اللعنة نزد ابن زیاد بفرستاد.
و در کشف الغمه گوید ابن سعد آنسر مبارک را به ابن زیاد حمل کرد و آن ملعون فرمان کرد تا در تمامت کوچهای کوفه گردش دادند و با اهل بیت بسوی یزید بفرستاد.
و در محرق القلوب نیز از مکالمه آن سر مبارک با امام زین العابدین و وداع امام زین العابدین با سر منور روایت کند و هم از روایت مردم شیعی در الحاق آن سر با بدن مطهر در روز اربعین مینویسد و نیز میگوید از بعضی روایات معلوم میشود که آن سر را پیغمبر صلی الله علیه و آله با خود ببرد و هیچ شک و شبهت نمیرود که آن سر مبارک به بهترین اماکن انتقال یافته و به نحوی از آنجا ببدن مطهر ملحق شده اگر چه بعنوان جزم معلوم نتوان کرد.
و اعثم کوفی گوید علی بن الحسین علیهما السلام باخواهران و عمات و سایر اقربا متوجه مدینه طیبه گشته در بیستم شهر صفر سر مبارک امام حسین و رؤس سایر شهداء را با ابدان ایشان ملحق کرده و از آنجا روی بمدینه نهاد.
و صاحب حبیب السیر نیز باین خبر اشارت کرده و نیز روایتی را که از یافعی مذکور شد مسطور میدارد.
و صاحب ریاض الشهاده نیز باغلب روایات مسطوره اشارت کندو نیز گوید سلیمان بن عبدالملک آنسر را مخفیا بکربلا فرستاد تا با بدن شریف ملحق ساختند و آن خواب مذکور را بدید و هم گوید بعضی گفته اند که بعضی از شیعیان دزدیده بمصر برد و در محلیکه براس الحسین مشهور است مدفون ساخت و بروایتی یکی از مردم شیعه بدزدید و در نجف اشرف بالای سر مرقد منور امیرالمؤمنین علیه السلام مدفون ساخت و باین جهت زیارت آنحضرت در آنموضع شایع و معهود است.
و بروایت و تصریح زکریا بن محمود قزوینی در کتاب آثار البلاد و اخبرا العباد و ابوریحان محمد بن احمد بیرونی در کتاب آثار الباقیة من الامم الخالیه در بیستم صفر آنسر مطهر بجسد منور ملحق شد.
و راقم حروف در جمله این اخبار بهمان خبر که جبرئیل آنسر مطهر را ببرد بیشتر عنایت دارد، و البته جبرئیل برده است و بدستیاری حضرت سجاد با بدن مبارک مدفون شده و در اینباب نبش قبر نیز لازم نیاید چه ممکن است از فراز قبر مبارک حفره کرده سر مبارک را مدفون و ملحق دارند و از این برافزون افعال ائمه و ابدان مطهره ی ایشان را با دیگران قیاس نتوان کرد و هیچ زیان ندارد و همان وقت که بدن مبارک را مدفون کرده اند سر نیز با بدن بوده و آنسر که مشهود و بر نیزه منصوب شده برای مراعات ظاهر و حفظ پاره ای مسائل باشد.
و اگر کرامت و معجزه ی محسوس شده است بجهت نسبت بآن حضرتست چه اگر صد هزار سر را درصد هزار موضع بر سر نیزه نصب نمایند و بآنحضرت منسوب دارند یا هزار مکان را بمدفن مبارکش نسبت دهند نظر بمقامات و لایت و امامت از همه جا بروز معجزه و کرامت میشود چنانکه از آن دار که بحضرت عیسی بن مریم علیهما السلام منسوب ساختند با اینکه «وما صلبوه و ما قتلوه» آثار و آیات کرامت مشهود مینمایند.