جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیان غم و اندوه و پریشانی حال امام زین العابدین از دیدار آن اجساد مطهره و خبر زینب خاتون از حدیث ام ایمن

زمان مطالعه: 16 دقیقه

چنانکه از این پیش این بنده حقیر در ذیل کتاب أحوال امام زین العابدین علیه السلام مسطور داشته ونیز در اغلب کتب معتبره وارد است این حدیث چنانست که قدامة بن زائده از پدرش زائده روایت کند که علی بن الحسین علیهما السلام فرمود بمن رسید ای زائده که تو قبر ابیعبدالله سلام الله علیه را زیارت میکنی؟ عرض کردم چنان است که بعرض رسیده، فرمود چگونه این کار کنی با اینکه ترا در خدمت آن سلطن که روا نمیدارد و مقبول نمیشمارد از هیچکس دوست داشتن ما را و فزونی دادن ما را و بیان نمودن فضائل ما را و ادای حقوق واجبه ی ما را بر این امت مکانت و منزلتیست.

عرض کردم سوگند با خداوند در این کار و کردار جز پروردگار قهار و رسول مختار را نگران نیستم و از ستیزه هیچکس بیمناک نباشم و هر مکروهی خطیر در این راه بر من فرود آید حقیر شمارم فرمود سوگند باخدای آنچه گوئی چنانست که گوئی، یعنی این سخن بعقیدت گذاری و در اینراه هر رنجی فرود آید سهل باید شمرد، عرض کردم سوگند با خدای همین است که گویم، پس آن حضرت سه دفعه این کلمه بفرمود و من نیز سه کرت این سخن بگذاشتم آنحضرت فرمود بشارت باد ترا پس بشارت باد ترا تا سه دفعه و فرمود ترا بحدیثی خبر بدهم که از اخبار و احادیث نخبه مخزونه ماست.

مکشوف باد تواند بود که اینکه امام علیه السلام این حدیث شریف را اینگونه تجلیل و تفخیم میفرماید از اینروی باشد که بر اخبار مغیبات متعدده مشتمل است و عقول مردم عوام از تصدیقش عاجز است و نیز میتواند بود که بسبب تعریف از

مقامات شهداء طف باشد چنانکه اجمالا بدان اشارت میشود.

بالجمله میفرماید همانا چون در کربلا بما رسید آنچه رسید و پدرم و آنان که در خدمتش حضور داشتند از فرزندان و برادران وسایر کسان آنحضرت بدرجه شهادت ارتقا یافتند و حرم محترم و زنان او را بر جهاز اشتران بر نشاندند و همی خواستند ما را بسوی کوفه کوچ دهند من در نظاره بودم و دیدم که همه شهداء در خاک وخون افتاده و مدفون و پوشیده نیستند.

این حالت و این اوضاع در سینه ام باری گران بیفکند و قلق و اضطرابم شدت گرفت چندانکه همیخواست جان از تنم بیرون شود چنانکه این حال پریشان من بر عمه ام زینب کبری دختر علی علیه السلام آشکار گردید «فقالت: ما لی أراک تجود بنفسک یا بقیة جدی و أبی و إخوتی» پس گفت ای یادگار جد من و پدر و برادر من چیست مرا که ترا بجان خود ببازی مینگرم یعنی همیخواهی جان بسپاری گفتم چگونه جزع و زاری نکنم با اینکه پدر بزرگوار و سید والاتبار خوش و برادران و اعمام و عم زادگان و کسان خود را در میان خاک و خون مینگرم که در این بیابان ایشانرا بیفکنده اند و جامه از تن ایشان بیرون کرده اند وهیچکس در صد دفن و کفن ایشان نیست و اجساد ایشان را در خاک نکرده اند نه کسی را بسوی ایشان نظری و نه کسی را بکوی ایشان گذری است گویا ایشان را از کفار ترک و دیلم میشمارند.

»فقالت لایجزعنک ما تری، فوالله إن ذلک لعهد من رسول الله إلی جدک و أبیک و عمک، و لقد أخذ الله میثاق أناس من هذه الامة لاتعرفهم فراعنة هذه الأرض و هم معروفون فی أهل السموات أنهم یجمعون هذه الأعضاء المتفرقة فیوارونها و هذه الجسوم المضرجة و ینصبون لهذا الطف (1) علما لقبر أبیک سید

الشهداء علیه السلام لایدرس أثره و لایعفو رسمه علی کرور اللیالی و الأیام و لیجتهدن أئمة الکفر و أشیاع الضلالة فی محوه و تطمیسه فلا یزداد أثره إلا ظهورا و أمره إلا علوا.

معلوم باد که از این حدیث شریف میتوان مکشوف داشت که علو مقام و منزلت و رفعت درجه و مرتبت حضرت زینب خاتون صلوات الله علیها تا بچه مقدار است که اولا دارای چنین اسرار و اخبار مخزونه است و نیز دارای چنین حلم و بردباریست که درجنبه نسوانیت امام علیه السلام را که بروی وجمله آفریدگان سمت ریاست و برتری و نگاهبانی و اولویت دارد واو را آن حلم و بردباریست که حلم و بردباری در سایه اش غنودن و آسودن خواهند و مع ذالک در مشاهدات آن أحوال بآنحال درآید، نصیحت و تسلیت فرماید و بچنین کلمات مبادرت جوید تواند بود امام علیه السلام محض باز نمودن عظمت و خطر آنحال باین حال نمایش میجوید و به آنگونه سخنان گذارش میگیرد یا برای اظهار مقامات حضرت زینب سلام الله علیها باین ظهور متظاهر میگردد تا جهانیان از پاره ای مراتب آن مخدره آگاهی یابند و تا قیامت مذاکره نمایند.

بالجمله حضرت زینب گفت از آنچه بینی در جزع مباش سوگند با خدای این عهد و پیمانی است که از رسول خدای بجد تو پدر تو و عم تو استوار افتاده است و خدایتعالی عهد و میثاق گروهی از این مردمان را – که فراعنه این زمین نمی شناسند ایشانرا و اهل آسمان بحال ایشان عارف هستند و دست ایشان بخون این شهیدان آلایش نیافته – ما خوذ داشته تا این اعضای پراکنده و اجساد پاره پاره را فراهم گردانیده در خاک مدفون کنندو بر قببر و ضریح مقدس سیدالشهداء علیه السلام نشانی و گنبدی برخواهند کشید که از مرور ایام و لیالی و کرور ازمنه و دهور فرسوده نگردد و هر چند روزگاران دراز و زمانهای دیرباز بر آن پی سیر آید آثارش محو نگردد، وهرگزش نشان از میان نرود، وهر چند پیشوایان کفر و اعوان ضلالت در محو آن بکوشند ظهورش بیشتر و نمایشش فزون تر و رفعتش

برتر گردد.

امام زین العابدین علیه السلام فرمود این عهد و این خبر چیست؟

»فقالت حدثتنی ام أیمن أن رسول الله صلی الله علیه و آله زار منزل فاطمة فی یوم من الایام فعملت له حریرة واتاه علی علیه السلام بطبق فیه تمر ثم قالت ام أیمن فاتیتهم بعس فیه لبن و زبد فاکل رسول الله صلی الله علیه و آله و علی و فاطمة والحسن والحسین من تلک الحریرة و شرب رسول الله صلی الله علیه و آله و شربوا من ذلک اللبن ثم اکل و اکلوه من ذلک التمر و الزبد ثم غسل رسول الله صلی الله علیه و آله یده و علی یصب علیها المآء.

فلما فرغ من غسل یده مسح وجهه ثم نظر الی علی و فاطمة و الحسن و الحسین نظرا عرفنا منه السرور فی وجهه ثم رمق بطرفه نحو السمآء ملیا ثم وجه وجهه نحو القبلة و بسط یدیه یدعو ثم خر ساجدا و هو ینشج فاطال النشوج و علا نحیبه و جرت دموعه ثم رفع راسه و أطرق إلی الأرض و دموعه تقطر کانها صبوب المطر فحزنت فاطمة و علی و الحسن و الحسین و حزنت معم لما راینا من رسول الله صلی الله علیه و آله و هبناه ان نسئله.

حتی اذا طال ذلک قال له علی علیه السلام وقالت له فاطمة ما یبکیک یا رسول الله لا ابکی الله عینیک فقد اقرح قلوبنا ما نری من حالک فقال یا اخی و قال المزاحم و ابن عبدالوارث فی حدیثه هیهنا: فقال یا حبیبی انی سررت بکم سرورا ما سررت مثله قط.

و انی لانظر الیکم واحمد لله علی نعمته علی فیکم اذهبط علی جبرئیل فقال یا محمد ان الله تبارک و تعالی اطلع علی ما فی نفسک و عرف سرورک باخیک و ابنتک و سبطیک فاکمل بک النعمة و هناک العطیة بان جعلهم و ذریاتهم و محبیهم و شیعتهم معک فی الجنة لایفرق بینک و بینهم یحیون کما تحیی و یعطون کما تعطی حتی ترضی و فوق الرضی.

علی بلوی کثیرة تنالهم فی الدنیا و مکاره تصیبهم بایدی اناس ینتحلون ملتک و یزعمون انهم من امتک برآء من الله و منک خبطا خبطا و قتلا قتلا شتی مصارعهم

نائیة قبورهم خیرة من الله لهم ولک فیهم فاحمد الله عز وجل علی خیرته و ارض بقضائه و فحمدت الله و رضیت بقضائه بما اختاره لکم.

ثم قال جبرئیل یا محمد ان اخاک مضطهد بعدک مغلوب علی امتک متعوب من اعدائک ثم مقتول بعدک یقتله اشر الخلق و الخلیقة و اشقی البریة نظیر عاقر الناقة ببلد تکون هجرته الیه و هو مغرس شیعته و شیعة ولده.

و فیه ایضا: علی کل حال یکثر بلواهم و یعظم مصابهم و ان سبطک هذا و اوما بیده الی الحسین مقتول فی عصابة من ذریتک و اهل بیتک و اخیار من امتک بضفة الفرات بارض تدعی کربلاء من اجلها یکثر الکرب و البلاء علی اعدائک و اعداء ذریتک فی الیوم الذی لاینقضی کربه و لاتفنی حسرته و هی اطهر بقاع الارض و اعظمها حرمة و انها لمن بطحآء الجنة.

فاذا کان ذلک الیوم الذی یقتل فیه سبطک و اهله و احاطت بهم کتآئب اهل الکفر و اللعنة تزعزعت الارض من اقطارها و مادت الجبال و کثراضطرابها و اصطفقت البحار بامواجها و ماجت السماوات باهلها غضبا لک یا محمد و لذریتک و استعظاما لما ینهتک من حرمتک و لسر ما یکافی به ذریتک و عترتک و لایبقی شیء من ذلک الا یستاذن الله عز و جل فی نصرة اهلک المستضعفین المظلومین الذین هم حجة الله علی خلقه بعدک.

فیوحی الله الی السموات و الارض و الجبال و البحار و من فیهن انی انا الله الملک القادر الذی لا یفوته هارب و لایعجزه ممتنع و انا اقدر فیه علی الانتقام و عزتی و جلالی لا عذ بن من وتر رسولی وصفیی و انتهک حرمته و قتل عترته و استحل حرمتک.

فاذا برزت تلک العصابة إلی مضاجعها تولی الله عز وجل قبض ارواحها بیده و هبط الی الارض ملائکة من السمآء السابعة معهم آنیة من الیاقوت و الزمرد مملوءة من مآء الحیوة و حلل من حلل الجنة و طیب من طیب الجنة فغسلوا جثثهم بذلک المآء و البسوها الحلل و حنطوها بذلک الطیب و صلی الملئکة صفا صفا علیهم.

ثم یبعث الله قوما من امتک لایعرفهم الکفار و لم یشرکوا فی تلک الدمآء

بقل و لافعل و لانیة فیوارون اجسامهم و یقیمون رسما لقبر سیدالشهداء بتلک البطحآء یکون علما لأهل الحق و سببا للمؤمنین الی الفوز و تحفه ملائکة من کل سمآء مائة الف ملک فی کل یوم و لیلة و یصلون علیه و یسبحون الله عنده و یستغفرون الله لزواره و یکتبون اسمآء من یاتیه زائرا من امتک متقربا الی الله و الیک بذلک و اسماء آبائهم و عشآئرهم و بلدانهم و یوسمون بمیسم نور عرش الله: هذا زائر قبر خیر الشهدآء و ابن خیر الانبیآء.

فاذا کان یوم القیمة سطع فی وجوههم من اثر ذلک المیسم نور تغشی فیه الابصار یدل علیهم و یعرفون به وکانی بک یامحمد بینی و بین میکائل و عل امامنا و معنا من ملائکة الله ما لا یحصی عدده ونحن نلتقط من ذلک المیسم فی وجهه من بین الخلایق حتی ینجیهم الله من هول ذلک الیوم و شدائده و ذلک حکم الله و عطآؤه لمن زار قبرک یا محمد او قبر اخیک او قبر سبطیک لا یرید به غیر الله عز و جل.

و سیجد اناس حقت علیهم من الله واللعنة و السخط ان یعفوا رسم ذلک القبر و یمحو اثره فلا یجعل الله تبارک و تعالی لهم الی ذلک سبیلا.

ثم قال رسول الله صلی الله علیه و آله فهذا ابکانی و احزننی.

مکشوف باد که چون این حدیث مبارک بر بعضی مسائل شریفه و اخبار غیبیه اشتمال دارد، پیش از آنکه بترجمه ی آن شروع رود برای بصیرت مطالعه کنندگان این کتاب مستطاب به پاره ای اشارت می رود، از آن جمله این است این کلام حضرت زینب سلام الله علیها «و ینصبون لهذا الطف علما لقبر ابیک» خبر از غیب میدهد که شهداء را مدفون مینماید و مباشرین این امر مردمی نیکو وصالح و غیر از این کسان خواهند بود.

وهم باز مینماید که برای این قبر علامتی عالی بر میآورند و نیز معلوم میفرماید که در سالیان دراز و زمانهای دیر باز نشانش فرسوده و محو نمی شود ونیز باز مینماید که جمعی از ائمه کفر که مثل متوکل عباسی است که خلیفه بود و پیشوا و مردمی دیگر زحمتها بر خود می نهند و اجتهاد می ورزند که رسم و نشان

این قبور را بر افکنند وهم خبر میدهد که بمقصود خود نمیرسند.

و نیز باز میرساند که علاوه بر اینکه میخواهند ونمیتوانند آثار و آیات و علامات و شرافت و جلالت این قبر مطهر روز تا روز بیشتر نمایش گیرد، چنانکه تاکنون که سلخ ذی القعدة الحرام سال یکهزار و سیصد و چهاردهم هجری است تمام آنچه فرموده اند ظاهر و آشکار است، چنانکه در کتاب احوال حضرت امام زین العابدین علیه السلام مسطور افتاد.

ودیگر در آنجا که از شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و اشارت باینکه کوفه هجرت گاه آنحضرتست ونیز آن شهر مغرس شیعیان آنحضرت و شیعیان اولاد آنحضرت است و نیز اشارت به اینکه بلوی و مصیبت ایشان در این شهر بزرگ و عظیم خواهد بود، وهم اخبار باینکه امام حسین علیه السلام با جماعتی از ذریه و اهل بیت رسول خدای صلی الله علیه وآله و اخیار امت آنحضرت در کنار فرات در زمینی که بکربلا موسوم است شهید خواهند شد و اجساد مطهره ایشان را جمعی از ابرار این امت دفن مینمایند.

و نیز خلق جهان تا پایان روزگار بزیارت این قبول منوره مشرف میشوند و بر رونق و عظمت آن افزوده میشود و همچنین خبر دادن از اینکه قبور مقدسه رسول خدا و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم الصلوة و السلام زیارتگاه مردم روزگار خواهد بود و دیگر از اسیر شدن اهل بیت اطهار در شهر کوفه تمامت این روایات از اخبار غیبیه است.

وهم در اینحدیث مبارک آن فضل و فضیلت که برای شیعه ثابت میشود از تمامت اخباریکه در این باب وارد است عظیمتر است و هم از تقدم لفظ محبین بر شیعه باز نموده اید که مناط تشیع محبت است و هم امیدواری دوستان این خانواده جلیله باز نموده آید، وهم از اینکلمه طیبه «وهی اطهر بقاع الارض و اعظمها حرمة و انها لمن بطحاء الجنة» فضلیت ارض کربلا و افضلیت آن بر کعبه چنانکه سید بحر العلوم اعلی الله مقامه میفرماید:

و من حدیث کربلا و الکعبة

لکربلا بان علو الرتبة

معلوم میشود و شرح اینکه کربلاء از بطحاء جنت است موقوف بر تفصیل نزول اجزای سلسله بدویه است باجزاء سلسله عودیه با اختلاف صور بحکم اختلاف نشآت و تعدد مواطن چنانکه جماعتیکه ملائکه را عقول و نفوس میدانند و بحکم شرع و ضرورت اسلام تجسم آنها را قائل هستند حفظ جسمانیت را بحفظ مرتبه منوط میدانند و شرح اینکلام از سیاقت مقام بیرونست واز این پیش در کتاب احوال حضرت امام زین العابدین علیه السلام به اخباریکه بشرافت این زمین سعادت قرین دلالت دارد اشارت کرد.

ونیز مکشوف باد که از اینکلام شرافت نظام «تولی الله قبض ارواحها بیده» آشکار میشود که اشارت بمقام شامخی است که نفی واسطه و رفع حجاب و کشف غطاء بالمره باشد همانا چون بعدالعیان واسطه در میان نبود و بحکم اینکه مقامی اشمخ ودرجه ی ارفع از او نیست پس ملائکه و ملک الموت فرودتر از مقام ایشان واقع هستند و خدای عالم بلاواسطه ارواح طیبه ایشانرا قبض فرماید فقبضناه قبضا یسیرا.

وهم از اینکلام معجز نظام «مملو من ماء الحیات» زندگانی ابدی جاودانی این ابدان طیبه و بقای ایشان بفناء درمقام احدیثت روشن شود زیرا که چون فناء فی اللله رانایل شدند بقای بالله را حاصل نمودند.

بالجمله دقائق ولطائف کلام اینحدیث مبارک از آن برتر است که درچنین مقامات مسطور یا در نظر هر کس اندر آید، خداوند و راسخون در علم بهتر دادند اکنون به ترجمه ی آن شروع میشود میفرماید:

زینب سلام الله علیها گفت حدیث کرد مرا ام ایمن که رسول خدای صلی الله علیه و آله روز از روزگار بدیدار فاطمه سلام الله علیها شرف قدوم ارزانی داد فاطمه زهراء از بهرش حریره ترتیب داد و علی مرتضی سلام الله علیه طبقی از خرما خدمتش راتشریف ساخت و من قدحی از شیر و زبد حاضر نمودم رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهراء و حسن مجتبی و حسین سیدالشهداء صلوات الله علیهم اجمعین از آن حریره بخوردند و از خرما و شیر و سرشیر تناول فرمودند

آنگاه علی علیه السلام آب بر دست همایون فرستاده ی ایزد بیچون بریخت و بشست چون پیغمبر فراغت یافت چهره مبارکرا با دست شریف بسود و شادمان دیداری بدیدار ایشان برگشود چنانکه نشان خرمی و شادخواری از دیدار مبارکش دیدار همی شد سپس روی به آسمان کرد و به آسمان نگران گشت و از آن پس روی بقبله آورد و هر دو دست مبارک دعا برگشود و از آن پس بسجده سر نهاد و گریستن بروی چیره گشت و آواز گریه اش بر شد، و اشک دیدگانش جاری گردید.

و چون از سجده سر برگرفت از دیدگان مبارکش آب چون باران روان بود اهل بیت و من از اینحال در اندوه و ملال شدیم و از هیبت و حشمتش نیروی پرسیدن نداشتیم چون بر اینحال مدتی بطول برفت، حضرت امیر المؤمنین و فاطمه علیهما السلام عرض کردند این گریستن از چیست که خدای چشمت را گریان ندارد.

فرمود ای برادر من و بروایتی ای حبیب من همانا از حضور شما و انجمن شما شادمان آمدم و آنگونه خرم شدم که هرگز چنان سرور نیافته بودم در اینحال که در شما نگران و خدای را بر این نعمت شکر گذاران بودم ناگاه جبرائیل بر من فرود آمد و گفت خداوند تبارک و تعالی بر سرور و شادمانی تو مطلع گردید و نعمت را بر تو تمام گردانید و این عطیت گرامی را بر تو گوارا فرمود و مقرر ساخت که ایشان و ذریات ایشان و دوستان و شیعیان و پیروان ایشان با تو در جنان جاویدان همیشه بمانند و در میان تو و ایشان جدائی نیفکند، همان تحیت یابند که تو یابی همان عطیت بینند که تو بینی، آنچند که تو خرسند گردی.

لکن بلیات و مصائب کثیره ایشانرا در سپارد و در دار دنیا بمکارهی عظیم از مردمی که دین ترا از روی باطل بخویش نسبت دهند دچار شوند.

و این مردم چنان گمان میبرند که در شمار امت تو هستند با اینکه از خدای و تو بری و بیزار میباشند وایشان اهل بیت ترا هر یک را در مکانی بضرب شدید و قتل در آورند و مصارع و قبور ایشان از هم دور و جدا باشد و خدایتعالی این مصیبت را از بهر

ایشان اختیار فرموده است تا موجب ارتفاع درجات ایشان گردد پس یزدان را بر آنچه از بهر ایشان خواسته سپاس بگذار و بقضای او خوشنود باش.

پس یزدانرا سپاس گذاشتم و در آنچه از برای شما خواسته خوشنود شدم آنگاه جبرئیل گفت یا محمد همانا برادرت علی علیه السلام بعد از تو بسبب تقویت دین و نگاهبانی آئین تو بدست اشقیای امت تو مقهور و مغلوب و مقتول خواهد گردید و او را زبون ترین مردمان و شقی ترین آفریدگان که نظیر پی کننده ناقه ی صالحست در آن شهر که هجرت گاه وست یعنی شهر کوفه شهید خواهد کرد و آن شهر مغرس(2) شیعیان او و شیعیان فرزندان اوست و مصیبت و بلیت او عظیم خواهد بود.

واما این سبط تو حسین علیه السلام با جماعتی از فرزندان و اهل بیت و نیکوان از امتان تو در کنار نهر فرات در زمین کربلا شهید میشود و بسبب کشتن او کرب و بلا و حزن واندوه اعدای تو و اعدای ذریه تو در آنروز که نه اندوهش را پایانی و نه حسرتش را انجامی است بسیار میگردد و این زمین کربلا اطهر تمام بقاع زمین و در حرمت بزرگتر از تمام آنها و از زمین مستوی بهشت است.

و چون آنروز که فرزند زاده ی تو و اهل او شهید میشوند فرا رسد و سپاه کفر و ملعنت بروی احاطت نمایند زمینها به جمله جنبان و کوهها بتمامت لرزان و با انقلاب و اضطراب فراوان گردد و دریا با تمام اضطراب موج از پس موج درافکند و آسمانها اهل خویش را با اضطراب و پریشانی دراندازد و این بسبب آن خشم وغضبی است که آنها را برای تو و ذریه تو و بزرگ شمردن هتک حرمت تو و پاداش ناخوبی که از امت تو به ذریت تو میرسد فرو گرفته خواهد بود.

و هیچ آفریده نماند جز اینکه از خدای قاهر قادر دستوری جوید که اهل بیت ستم یافته تو را که بعد از تو حجت خداوند میباشند بر جمله آفریدگان یاری نماید، پس یزدان تعالی وحی نماید بآسمانها و زمینها و کوهها و دریاها و هر چه در آنهاست که منم پادشاه قاهری که هیچ گریزنده از حیطه اقتدار من بیرون نشود و امتناع هیچکس مرا عاجز نگرداند از هر که خواهم بهر وقت که

بخواهم انتقام توانم کشید.

بعزت و جلال خود سوگند یاد میکنم که عذاب میکنم آنکس را که فرزند پیغمبر و برگزیده مرا و آنکس را که هیچ خونی با خون او برابر نباشد بکشته و پرده ی حشمت و حرمت او را چاک زده و عترت او را مقتول و پیمانش را شکسته و بر اهل بیتش ستم رانده آنگونه عذابیکه هیچکس از جهانیان را بدانگونه عذاب نکرده باشم.

پس این هنگام هر که و هر چه در آسمانها و زمین ها هستند بآواز بلند بر آنکس که بر عترت توستم رانده وهتک حرمت تو را روا شمرده لعنت نمایند و چون این زمره از آفریدگانرا زمان شهادت فرا رسد و در مضاجع خویش فرود آیندخداوند تعالی با دست قدرت خویش جان ایشانرا قبض فرماید و از هفتمین آسمان فرشتگان با ظرفهای از یاقوت و زمرد سرشار از آب حیات با طیب و حلل بهشتی فرود آیند و آن ابدان مطهره را غسل و کفن و حنوط نمایند و فرشتگان برایشان نماز گذارند.

آنگاه خدای تعالی مردمیرا که کفار ایشانرا نشناسند و در آن خونها که ریخته شده نه در گفتار ونه در کردار و نه در اندیشه ی خاطر شریک نیامده باشند برانگیزاند تا آن بدنهای محترم را دفن نمایند و علامت و رسمی برای قبر سیدالشهداء در آنصحرا برکشند که برای اهل حق نشان وعلامتی و مؤمنانرا برای فوز و رستگاری سببی باشد.

وبهر روز و شب صدهزار فرشته از آسمان فرود آیند و آنمکان مقدس را احاطه نمایند و زیات کنند وخدایرا در آنجا تسبیح گذارند و از حضرت یزدان برای زائران آنمرقد مطهر آمرزش طلبند و اسامی آنانکه از امتان تو محض تقرب بحضرت پروردگار و حضرت تو بآنمکان شریف تشرف میجویند و اسامی پدران و عشایر و شهرهای ایشانرا بنویسند و از نور عرش خدای بر جبین ایشان نشان بگذارند که این شخصی است که زیارت کننده قبر بهترین شهیدان و پسر

بهترین پیغمبران است.

و چون روز قیامت پدید گردد، از چهره های ایشان از اثر این نشان نوری رخشنده و نماینده و فرازنده گردد که دیده ها را خیره گرداند و ایشانرا دلیل گردد.

جبرئیل عرض میکند گویا من در حضرت تونگران هستم ای محمد که در میان من و میکائیل باشی و علی علیه السلام در پیش روی ماست و آن چند از فرشتگان با ما خواهد بود که شماره اش را جز خدای احصا نکند و ما بدستیاری این نور که در جبین زوار است وایشانرا از جمله آفریدگان ممتاز داشته زائرین را بر میگیریم و خداوند بآن سبب آنها را از شدائد و هیبت روز قیامت نجات می بخشد و این جمله عطایا و حکومتی است که خدایرا درباره ی زیارت کنندگان قبر تو و قبر برادرت علی و قبر دو سبط و دو فرزند زاده تو حسن و حسین مرعی و مبذول میگردد که بیرون از ریا زیارت نموده باشند.

و زود باشد که جماعتیکه لعنت و سخط خدای برایشان واجب ولازم افتاده سعیها و کوششها نمایند تا مگر نشان آن قبر مطهر را نابود گردانند و علامت ضریح مقدس را براندازند لکن خدای ایشانرا بآرزوی خود نایل نمیگرداند و بر اینکار برخوردار نمیفرماید و روز تا روز آثار و علامات آن قبر مطهر بزرگتر و بلند تر و نماینده تر خواهد گردید.

و از این پیش در کتاب احوال حضرت امام زین العابدین علیه السلام بپاره ای اخباری که بر ثواب زیارت قبر منور دلالت داشت اشارت شد با عادت حاجت نیست بالجمله پیغمبر فرمود گریستن من بسبب اینواقعه بود.

»قالت زینب فلما ضرب ابن ملجم لعنه الله ابی صلوات الله علیه و رأیت اثر الموت منه قلت یا ابه حدثتنی ام ایمن بکذا و کذا و قد احببت ان اسمعه منک فقال یا بنیة الحدیث کما حدثتک ام ایمن و کانی بک و بنسآء اهلک لسبایا بهذا البلد اذلاء خاشعین تخافون ان یتخطفکم الناس فصبرا صبرا فوالذی فلق الحبة و برء

النسمة مالله علی ظهر الأرض و لی غیرکم و غیر محبیکم و شیعتکم.

و لقد قال لنا رسول الله حین اخبرنا بهذا الخبران ابلیس فی ذلک الیوم یطیر فرحا فیجول الأرض کلها فی شیاطینه و عفاریته فیقول یا معشر الشیاطین قد ادرکنا من ذریة آدم الطلبة و بلغنا فی هلاکهم الغایة و اورثنا هم النار الا من اعتصم بهذه العصابة.

فاجعلوا شغلکم بتشکیک الناس فیهم و حلمهم علی عداوتهم و اغرائهم بهم و اولیآئهم حتی تستحکم ضلالة الخلق و کفرهم و لاینجوا منهم ناج و لقد صدق علیهم ابلیس و هو کذوب انه لاینفع مع عداوتکم عمل صالح و لایضر مع محبتکم و موالاتکم ذنب الا الکبائر.

زینب کبری سلام الله علیها میفرماید چون ابن ملجم لعنة الله علیه پدرم امیر المؤمنین صلوات الله علیه را آن ضربت فرود آورد چنانکه نشان بیرون شدن جان مبارکش را از دیدار مکرمت اثرش مشاهده همی کردم عرض کردم ای پدرم ام ایمن حدیثی از بهر من بدین صفت و سمت بگذاشت سخت دوست میدارم که از لسان مبارکت بشنوم فرمود ای دخترک من حدیث بر همان منوالست که ام ایمنت باز گفته است گویا نگران تو و دیگر زنان و دختران اهل بیت هستم که در این شهر کوفه بجمله اسیر و خوار هستند و چنان بیمناک باشند که گوئی مردمان شما را میربایند.

همانا در چنین روزگار نابهنجار چند که توانید عنان شکیبائی از کف مگذارید و بحبل المتین صبوری چنگ درآورید، سوگند بدانکس که دانه ها را بشکافت و آفریدگانرا بیافرید که در آنروز بر روی زمین غیر از شما و دوستان شما و شیعیان شما خدا را دوستی نیست.

همانا در آنحال که رسول خدای صلی الله علیه و آله ما را از خبر اخبار می فرمود فرمود در آنروز بر روی زمین غیر از شما و دوستان شما و شیعیان شما خدا را دوستی نیست.

همانا در آنحال که رسول خدای صلی الله علیه و آله ما را از این خبر اخبار می فرمود فرمود در آنروز شیطان از در شادی و فرحت با شیاطین و عفاریت خود در تمامت روی زمین جولان و ندا میدهد که ای معشر شیاطین همانا آن کین و طلب که از بنی آدم داشتیم باز جستیم و در هلاک و دمار و تاختن ایشانرا بسوی نار بآخر در چه آرزو و

آمال خود رسیدیم جز آنانکه بذیل ولایت و حبل المتین دوستی اهل البیت چنگ در افکندند.

آمال خود رسیدیم جز آنانکه بذیل ولایت وحب المتین دوستی اهل بیت چنگ در افکندند.

اکنون چندانکه توانید بکوشید تا مردمانرا درباره ایشان بشک و شبهت دراندازید و جملگی را بعداوت ایشان و اولیای ایشان اغراء نمائید تا رشته کفر و ضلالت خلق را استوار کنید تا هیچکس از بنی آدم روی رستگاری نیابد.

آنگاه میفرماید: اگر چند شیطان کار بوسوسه و دروغ میافکند لکن در این سخن که با شیاطین و اعوان خود گفت «هرکس باینجماعت توسل جوید رستگار می شود» براستی سخن کرد چه با دشمنی شما با هیچ عملی خجسته سود نیابند و با دوستی و موالات شما بیرون از معاصی کبیره از هیچ گناهی زیان نه بینند.

بالجمله زائده میگوید:

چون این حدیث شریف بپای رفت علی بن الحسین صلوات الله علیهما فرمود: «خذه إلیک أما لو ضربت فی طلبه آباط الابل حولا لکان قلیلا» (3) اینحدیث را نگاهدار و بدانکه اگر در طلب آن یکسال پای بر پهلوی شتر بزنی و بشتاب و عجله بروی، در ادراک چنین گوهری نایاب اندک است.

راقم حروف میگوید: در این حدیث مبارک از شهادت امام حسن مجتبی سلام الله علیه مذکور نیست تواند بود از نظر ام ایمن رفته باشد آن نیز مشکل مینماید چه حضرت زینب بعرض امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم برسانید و بشرف تصدیق آنحضرت رسید پس میشاید از قلم کتاب ساقطه شده باشید یا چون شهادت حضرت مجتبی بطور وضوح نبوده است اشارت نفرموده اند و بهمان امیر المؤمنین و امام حسین علیهما السلام که از روی عناد و شقاق و تغلب ظاهری و باطنی بود اکتفاء شده است.

و ازین پیش در ذیل کتاب احوال حضرت امام زین العابدین سلام الله علیه بعضی تحقیقات برای اینحدیث شد با عادت حاجت نمیرود، و انشاء الله تعالی از این پس در این کتاب نیز در مقام خود بپاره اشارات اقدام میرود بمنه و حسن توفیقه.

و هم از اینحدیث باز نموده آید که یک سبب عمده و علت تامه ی شهادت ایشان برای احیای دین مبین و نشر فضایل ایشان و کسب فوائد شیعیان ایشان از زیارت ایشان و امثال آن است و نیز باز مینماید که حضرت صدیقه صغری زینب خاتون سلام الله علیها را مقامی و رتبتی است که جز اصحاب عصمت را نزیبد چه خود امام علیه السلام میفرماید از علوم و اسرار مخزونه است.


1) طف- بفتح طاء مهمله و تشدی فا- ساحل بحر و جانب بیابان است وچون این زمین که امام علیه السلام در آنجا شهادت یافت در ساحل فرات و طرف وادی میباشد، طف نامیده شده (حاشیه ی اصل(.

2) یعنی کشت گاه، منظور زادگاه است.

3) ضرب آباط ابل کنایه از شتاب و عجله است، زیرا آنکس که در شتاب باشد یکسره پای بر پهلوی شتر میزند که تندتر بدود، البته چون مردم عربستان شتر سوار میشوند چنین فرموده اند.