چنانکه در کتاب احتجاج و دیگر کتب اخبار و تواریخ مسطور است، زید بن موسی بن جعفر از پدر بزرگوار خود علیه السلام حدیث کند که چون اهل بیت رسول خدای صلی الله علیه و آله را از کربلا بکوفه باز گردانیدند، جنان فاطمه صغری سلام الله علیها خطبه در احتجاج با اهل کوفه براند و از آن جمله این کلماتست:
یا أهل الکوفة یا أهل المکر و الغدر و الخیلآء إنا أهل بیت ابتلانا الله بکم و ابتلاکم بنا فجعل بلاءنا حسنا و جعل علمه عندنا و فهمه لدینا فنحن عیبة علمه و وعاء فهمه و حکمته و حجته فی الأرض فی بلاده لعباده أکرمنا الله بکرامته و فضلنا بنبیه محمد صلی الله علیه و آله علی کثیر من خلقه تفضیلا.
و هم در جمله این خطبه میفرماید:
تبا لکم فانتظروا للعنةو العذاب و کان قد أحلت بکم و تو اترت من السمآء نقمات فیسحتکم بما کسبتم و یذیق بعضکم بأس بعض ثم تخلدون فی العذب الألیم یوم القیمة بما ظلمتمونا ألا لعنة الله علیه الظالمین.
میفرماید ای مردم کوفه اهل غدر و خدعه خداوند ما اهل بیت را به شما مبتلا ساخت و بما شما را به امتحان و آزمون در آورد و آزمایش ما را نیکو و ستوده فرمود و
علم و فهم خود را با ما گذاشت پس مائیم صندوق علم و وعاء (1) و نگاهبان فهم او و گنجور حکمت او و مائیم حجت خدا بر تمامت بلادو قاطبه عباد او، خداوند ما را بزرگوار داشت و بسبب پیغمبرش بر اکثر آفریدگان خود تفضیل گذاشت.
هلاکت باد شما را هم اکنون منتظر لعنت و عذاب و عقوبت حضرت احدیت باشید، همانا نقمتها از آسمان بر شما حلول نموده و متواتر گردیده که شما را بسبب کردارهای نابهنجاریکه از شما پدید گردیده به استیصال و اضطراب درافکند و بعضی دچار بأس و شدت بعضی گردد و از آن پس بسبب آن ظلم و ستم که با ما روا داشتید در آتش نیران و عذاب جاویدان مخلد بمانید لعنت خدای بر گروه ستمکاران باد.
معلوم باد که دختر امام حسین علیه السلام در این خطبه مبارکه که از نخست میفرماید ای پروردگار من بحضرت تو پناهنده ام از اینکه بر تو دروغ زنم و بهتان بندم آنگاه بچنین کلمات مذکوره سخن میفرماید و چون کسی نیک نظر کند و در این الفاظ بنگرد میداند جز از زبان آنانکه بعلوم لدنیه و آثار باطنیه و مراتب نورانیه روحانیه برخوردار و از پستان نبوت و عصمت کامکار باشند تراوش نجوید.
و در این کلمه «فجعل بلاء نا حسنا» چه لطائف مندرج است و باز مینماید که در اغلب مراتب عالیه با آباء معصومین خود شریک هستند و صاحب آن مقامات میباشند که در خور ائمه هدی سلام الله علیهم است چه هر کسی نمیتواند بگوید گنجینه علم و فهم و حکمت خدا و حجت خدائیم زیرا که تا کسی معصوم نباشد حجت نتواند بود و تا کسی قلبش بنور ایمان فروز نیابد و دارای جنبه روحانیت و نورانیت و قدس و اتصال بعوالم مجرده و عقل کامل و نور شامل نگردد حافظ علم و فهم و حکمت خداوندی نباشد.
و از ضمیر «علمه و فهمه و حکمته» نیز میرساند که علوم و افهام و حکم ما از جنس علم و فهم و حکمت دیگران نیست بلکه بآن مایه و رتبت است که
بیرون از اندازه سایر خلیقت است، و از این است که میفرماید خدایتعالی ما را بر بیشتر مخلوق خود فضیلت نهاد.
و هم از آن اخبار دهشت آثار که با آن مردم ظالم میگذارد و بعذاب و نقمات تهدید میدهد معلوم میشود که از نظر او هیچ چیز پوشیده نیست و آنچه بباید شود در حضرتش مکشوف است و آنچه دیگران نه بینند و نشوندو ندانند و نیابند ببیند و بشنود و بداند و بیابد.
پس باز نموده آمد که در این وجودات مقدسه روحی قدسی و جوهری لاهوتی است که بعد از ائمه ی هدی صلوات الله علیهم در هیچکس موجود نشده است و باین قوه قدسیه ربانیه نوریه در عوالم مجرده سایر و بر معالم سماویه واقف و بر خفایای اسرار عالم و بکمال نفس و صفای روح فایزند و با این گوهر نفیس که در ایشانست اگر ملهم یا محدث یا عالم غیر معلم باشند یا بلاواسطه از مبدء فیض بهره یاب گردند جای هیچ تأمل و تعجب نیست.
بلکه مراتب و مقامات ایشان موهوبی است نه کسبی و چون موهوبی است حد و حصر برای نتواند بود و معیار و مقیاس و میزانی از بهرش نتوان مقرر داشت «و ذالک فضل الله یؤتیه من یشاء«.
و نیز معلوم است که درجات علوم واسرار بسیار است و هر کس را به اندازه استعدادش عطا فرمایند بحر بیکران را بضاعتی و اوعیه و ظروف دیگران را استطاعتی است، البته مقام صادر اول و عقل کل با مقامات دیگران و ائمه ی هدی صلوات الله علیهم را با سایر اهل بیت و ایشانرا با خواص اصحاب و اصحاب را با دیگران و علی هذا الترتیب الی آخره تفاوت است و خدایتعالی بحقایق علم و احوال داناست و به آنچه خواهد و اراده فرماید قادر و توانا.
و عنوان صحیح و محکم این است که در مراتب نفس و روح و امثال آن اگر خواهند بیانی کنند و در عرصه اندیشه جولانی دهند البه به آن بیانات و توضیحات علما و حکمای الهی که با اخبار وارده از رسول خدا و ائمه هدی
سلام الله علیهم اجمعین موافقت دارد باید اقتفا جست، چه ایشان بسبب صفای باطن و نیروی قوای روحانی و چیرگی بر مشتهیات نفسانی و نیروهای جسمانی بدقایق و لطائف و اشارت و کنایات فرقانی و کلمات فرستادگان یزدانی و ائمه سبحانی بهتر راه یافته اند، و الله اعلم.
1) یعنی ظرف و کندو.