جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بیان پاره ی مراتب و شئونات خاصه حضرت زینب خاتون

زمان مطالعه: 5 دقیقه

شئونات باطنیه، ومقامات معنویه ی حضرت صدیقه صغری، نایبه زهرا، امینه خدا، ناموس کبریا، اختر برج عصمت، و گوهر درج عفت و ولایت، آسیه اسوت هاجره تبت، مریم مکرمت، سارا سیرت، صفورا صفت، خدیجه آیت، فاطمه دلالت، امینه الله العظمی، موثقة علیا، بنت المصطفی، و قرة عین المرتضی، و شقیقة الحسن المجتبی، والحسین سیدالشهداء، عالمه غیر معلمه، فهمه غیر مفهمه، عارفه کامله محدثه دختر عصمت پرور بتول عذرا، جناب زینب کبری صلوات الله علیهم و علیها را هیچ کس نتواند در حیز تحریر و تقریر در آورد.

قلم نویسندگان روزگار از احصای فضایل و مناقب آن مخدره محترمه دو جهان و محبوبه خداوند منان عاجز است چنانکه نوشته اند:

فان فضائلها و فواصلها و خصالها و جلالها، و علمها و عملها و عصمتها و عفتها و نورها و ضیائها و شرفها و بهائها تالیة أمها صلوات الله علیهما.

د: مراتب فصاحت و بلاغت آن حضرت تمامت فصحا و بلغا اقرار و اعتراف دارند و مراسم عصمت و عفت و عقل و دانش او از آن افزون است که در حیطه ی گذارش گنجایش جوید.

درجه محبت و دوستی این حضرت عصمت آیت نسبت با برادر والاگوهرش به آن میزان بود که به هر روز چند مرتبه خدمت حسین علیه السلام را دریافتی و دیده به دیدار مبارکش روشن و خاطر به حضور شرافت دستورش گلشن ساختی تا به آنجا که گفته اند در اوقاتی که اقامت نماز خواستی از نخست نظر به صورت آن کعبه مقصود و قبله

اهل حاجت و حقیقت افکندی آنگاه در حضرت بی نیاز به نماز و نیاز بایستادی.

شوق این حضرت با منقبت را در امر جهاد و تقویت دین خالق عباد از آنجا معلوم توان کرد که در خدمت برادر والا اخترش از مدینه طیبه و حرم جدش رسول خدای صلی الله علیه و آله بیرون شد و از چنان مقام امن و امان به زمین بلا آئین کربلا برفت و در روز عاشوران آن مصیبات بدید که دید و آن بلیات و رزیات کشید که کشید.

اگر نقل پاره ی از آن بلیات را بر اذیال جبال راسیات و آفاق ارضین و سموات افکندند بجمله متلاشی شدند و اگر آتش آن صوارد (1) را بر بحار بیکران عرض دادند بتفتیدند. و اگر ملائک هفت آسمان را در معرض آن مصیبات در آوردند تا قیام قیامت از قیام و استقامت بیفتادند و اگر شکوه بر کوه افکندی بستوه در آوردی و اگر شعله بر فلک اخضر بر آوردی پر شرر ساختی.

محققا از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زن های انبیا و اولاد اولیاء این حلم و بردباری به دیدار نیامد بلکه اغلب انبیاء و اولیا را مایه حیرت گردید و آن گونه شکیبایی پیشه فرمود که شکیبایی در حضرتش به عجز و دروائی (2) و بیچارگی و شکیبائی چاره ی نداشت و در مقام یاری دین و حمایت امام مبین به آن درجه پیوست که کمتر مساعدتش تقدیم دو فرزند سعادت آیتش به میدان شهادت بود.

دست محمد و عون را بگرفت و در آستان مبارک برادرش امام همام علیه السلام حاضر ساخته عرض کرد جدم خلیل از یزدان جلیل قبول فدا فرمود تو نیز این قربانی از من بپذیر، و البته اگر نه آن بودی که بر زنان جهاد و قتال وارد نگشته در هر آن هزار جان نثار جانان کردی و به هر ساعت هزار شهادت خواستار شدی.

وقار و سکینه اش به آن رتبت نایل گشت که چون روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت در شهادت حضرت ابی الفضل العباس علیه السلام

از خیمه بیرون نتاخت لکن چون نخل قامت قیامت آیت جناب علی اکبر سلام الله علیه را بر خاک افکندند با دیده ی نمناک و سر و پای برهنه فریاد کنان بیرون دوید و همی فرمود یا حبیباه یا ثمرة فؤاداه پرسیدند کیست گفتند زینب دختر علی بن ابیطالب صلوات الله علیهم است پس خود را بر روی نعش علی اکبر انداخت امام علیه السلام دستش را بگرفت و به خیمه باز آورد.

و در مقام اتحاد نفسانی با حضرت سیدالشهداء به آن مقام اتصال یافت که چون سر مبارک امام علیه السلام را بر روی نیزه نگران شد و آن خون بر چهره مبارکش بدید چنان سر مبارک را بر چوبه محمل زد که خون از زیر مقنعه جاری گشت.

و در درجه جلالت مقام و قوت نفس و صدق ایمان و نهایت حلم و علم به آن رتبت پای نهاد که با اینکه در مقام امام عصر حضرت علی بن الحسین علیه السلام در حکم رعیت بود چون در چهره مبارکش حالت اضطراب بدید به نصیحت امام روزگار زبان برگشاد و حدیث ام ایمن را که در مقام خود مسطور می شود تذکره فرمود.

و در مراتب علم و فهم و دانش و بینش آن درجه را دریافت که امام روزگارش عامه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه و عارفه کامله خواند و در توانایی حفظ اسرار و لیقات ودیعت اسرار امامت به آن رتبت نایل شد که تا مدتی به سبب تقیه و جهات دیگر از جانب آن مخدره محترمه به جماعت شیعه نقل احکام و اسرار می شد.

و در مقام جلالت قدر و نبالت منزلت و قرب به مقام امامت و ادراک شئونات ولایت به آن مکانت استقامت گرفت که چون حضرت سیدالشهداء را شهید ساختند بر آن پیکر همایون و اندام غرقه به خون نظر کرده در حضرت خالق بیچون عرض کرد: این قلیل قربانی را از آل محمد قبول فرمای.

و اگر این خبر مقرون به صحت باشد از تمامی مراتب ارفعست چه در این مقام آن گونه کلام بر زبان مبارکش بگذشته که از لسان مبارک جناب سید المرسلین صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین می شاید و از عرض این کلام در حضرت ملک علام تبیین مراتب و مقامات آن مخدره محترمه

سلام الله علیها مشهود می شود، تا دیگران بدانند و بشناسند که دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام را در حضرت خداوند چه منزلت و مقامست.

و این علیا حضرت را همان رتبت باشد که خدایش در لوح محفوظ نام نشوت و به لسان معجز نشان پیغبمرش باز نمود و مصائب و بلیاتی که خاصه نفوس قدسیه اولیا است بر وی مقرر گشت و آن استعداد و لیاقت در وی نهاد که حملش را نیرومند گشت و «البلاء للولاء» را مصداق و با چشم و دل پذیرا گشت و بر آن خوان غم و اندوه و نطع (3) آزمایش و ستوه که «اول بسلسله انبیا زدند» با قلب مطمئنه و صدق صفوت و محبت مبادرت گرفت و آن پیمانه غم در کشید که بحر محیط را گنجایش نبود و در آن پهنه ی آزمایش که از آشوب روز برانگیرش نمایش داشت گذارش گرفت و در احتمال جبال مصائب و دواهی بر آن رجال که «لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» فزایش جست و با گوهر بحر امامت موافقت نمود.

بلکه می توان گفت مصیبت و شکیبائی این مظلومه بیرون از حضرت سیدالشهداء از تمامت شهداء و مصیبت زدگان دشت کربلا و اغلب انبیاء و اولیاء بر افرونست خدای داند در این گوهر بحر عصمت و اختر برج عفت چه ودیعتی بر نهاده است که عقول مردمان روزگار و اولیاء کردگار را متحیر ساخته است، و در بحرا تفکر حیرت زده و سرگشته بیفکنده است.

همانا انبیاء سلف را که مقام آزمایش فرا رسیدی به هر تن یک بلیت دچار شدی چنانکه آدم را فراق بهشت و خلیل را آتش نمرود و نوح را زحمت قوم و موسی را رنج فرعون و سلیمان را آفت دیو و جرجیس را صدمت قتل و یعقوب را هجران یوسف و زکریا را زحمت آنگونه کشته شدن و عیسی را مقاسات بردار شدن و همچنین اغلب انبیای عظام علیهم السلام هر یک به یک بلیت خواه شدید یا اشد دچار گشتند و زنان بزرگ جهان نیز پاره ی بپاره ی بلیات مثل آسیه و امثال او گرفتار

گردیدند للکن مصیت هیچ یک چون مصیبت حضرت زینب خاتون نبودهاست بلکه مصیبت این مخدره بزرگ تر و شدیدتر است.


1) سوادر جمع صادر یعنی حوادثی که از گردش فلک کج مدار تولید شود.

2) دروا- بر وزن فردا- یعنی سرگشته و حیران، و دروای باضافه ی تحتانی هم گفته اند.

3) نطع یعنی سفره ی چرمین و ستوه یعنی افسردگی.