جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گل عفاف

زمان مطالعه: 3 دقیقه

به پاس حرمت حجاب که پیام حضرت زینب است،

-گل‏عفاف- ضمیمه‏این زندگى‏نامه تقدیم شما مى‏گردد:

هیچ باغبانى را سرزنش نمى کنند که چرا دور باغ خود حصار وپرچین کشیده است، چون باغ بى دیوار، ازآسیب مصون نیست ومیوه ومحصولى براى باغبان نمى ماند.

هیچ کس هم با نام – آزادى – دیوار خانه خود را برنمى دارد وشبها در حیاطش را باز نمى گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدى است.

هیچ صاحب گنج وگوهرى هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمى گذارد تابدرخشد، جلوه کند وچشم ودل برباید، چون خود جواهر ربوده مى شود.

هر چیز که قیمتى‏تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مى رود.

هرچه که نفیس‏تر باشد، بیم ربودن وغارت بیشتر است ومواظبت، لازمتر.

اگر در شیشه عطر را باز بگذارى، عطرش مى‏پرد.

اگر رشته مرواریدت رادرکمد وصندوق نگذارى ودر آن را نبندى، گم مى‏شود.

اگر در مقابل پنجره خانه‏ات، تورى نزنى، ازنیش پشه‏ها ومزاحمت مگسها در امان نخواهى بود.

وقتى راه ورود پشه‏ها را مى بندى، خود را -مصون- ساخته‏اى، نه -محدود- وزندانى.

وقتى در خانه را مى بندى، یا پشت پنجره اتاقت پرده مى آویزى، خانه خود را از ورود بیگانه ونگاههاى مزاحم در پناه قرار داده‏اى، نه که خود را در قید وبند وحصار افکنده باشى.

اگر براى ایمنى ازخطرها وآسودگى از مزاحمان، خود را بپوشانى، نه کسى ایراد مى گیرد، ونه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا مى‏کنى، چرا که سخنش را بى منطق وناآگاهانه مى‏دانى و مى‏بینى.

اینکه -دل باید پاک باشد-، بهانه‏اى براى گریز جاهلانه از همین مصونیت است وآویختن به شاخه -لاقیدى-، وگر نه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.

ظاهر، آینه باطن است و… – از کوزه همان برون تراود که در اوست -.

زن، بخاطر ارزش وکرامتى که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند ودر بازار سوداگران شهوت، خود را به بهاى چند نامه ونگاه ولبخند نفروشد.

زن بخاطر لطافتى که دارد، نباید در دستهاى خشن کامجویان دیوسیرت، که نقاب مهربانى و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند، او را دور اندازند، یا زیر پایشان له کنند.

زن بخاطر عصمتى که دارد ومیراث‏دار پاکى مریم است، نباید بازیچه هوس وآلوده به ویروس گناه گردد.

گوهر عفاف وپاکى، کم‏ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.

دزدان ایمان وغارتگران شرف نیز فراوانند.

سادگى وخامى است که کسى خود را در معرض دید

وتماشاى نگاههاى مسموم و چشمهاى ناپاک قرار دهد و به دلبرى وجلوه‏گرى بپردازد وخیال کند بیماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمى‏اندازد واز زهر نگاهها ونیش پشه‏هاى شهوت در امان مى‏ماند!

بعضى از – نگاه – ها، ویروس – گناه – منتشر مى‏کند، وبعضى از چهره‏ها حشره مزاحمت جمع مى‏کند.

خراب کردن همه دیوارها وبرداشتن همه پرده‏ها وبازگذاشتن همه پنجره‏ها، نشانه تیره‏اندیشى است، نه روشنفکرى! علامت جاهلیت است نه تمدن!

مى‏گویى نه؟ به طومار کسانى نگاه کن که پس از رسوایى وبى‏آبرویى، با دو دست پشیمانى بر سر غفلت خویش مى زنند و بر جهالت خود لعنت مى‏فرستند.

کسى که از – جماعت رسوا – نگریزد – رسواى جماعت – مى‏شود!

آنکه ایمان را به لقمه‏اى نان مى‏فروشد،

آنکه یوسف زیبایى را با چند سکه قلب عوض مى‏کند،

آنکه – کودک عفاف – را جلوى صدها گرگ گرسنه مى‏برد و به تماشا مى‏گذارد، روزى هم – پشت دیوار

ندامت – اشک حسرت بر دامن پشیمانى خواهد ریخت، در آخرت هم به آتش بى‏پروایى خود خواهد سوخت.

از اول که جامه عفاف، سفید وشفاف است، نباید گذاشت چرکابه گناه بر آن بپاشد.

از اول باید مواظب بود این کاسه چینى نشکند واین جام بلورین ترک بر ندارد.

از اول نباید به پاى بیگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، که بوته‏هاى نورس عصمت را لگدمال کند.

ولى… گریه بى‏حاصل است و بى‏ثمر، وقتى که شاخه شکست وگل چیده شد!!

پایان