پس از بررسی بازتابهای لفظی قرآن در کلام حضرت زینب علیهاالسلام، نوبت به کنکاش درباره ی میزان بازتاب مفاهیم قرآنی در خطبه ی شام می رسد. بسیار جالب
است که در این خطبه ی نه چندان بلند، افزون بر همه ی اثرپذیری های لفظی، 15 مورد أثرپذیری معنوی دیده می شود که در ادامه بدانها می پردازیم.
1. صلی الله علی جدی
در فصل پیشین پیرامون صلوات فرستادن برپیامبر و خاندان او گفتیم و توضیح دادیم که چگونه این مفهوم از قرآن گرفته شده است.
2. أن بنا من الله هوانا و علیک منه کرامة و أمتنانا
شاید این بخش از سخنان زینب علیهاالسلام بیشتر ناظر به سخنان مرد سرخ موی رومی باشد که دختر حسین را به کنیزی از یزید خواست و یزید گمان کرد که می تواند ذریه ی رسول خدا صلی الله علیه وآله را به اجنبی هدیه کند؛ اما زینب علیهاالسلام خود را اسیر نمی داند تا چنین رفتاری را تاب آورد. در واقع این یزید بوده که اسیر هواهای نفسانی خویش شده است و در ظلمات نادانی به سر می برد.
یزید گمان می کند پیروزی ظاهری امروز، دلیلی بر حقانیت اوست و کم کم خودش نیز باورش شده که این پیروزی را خداوند به او هدیه کرده است و به همین دلیل برای خرد کردن روحیه ی امام زین العابدین به آیه ی: «قل الهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء«(1) تمسک کرد. زینب علیهاالسلام نیز در مقابله ی کلامی با یزید به او هشدار می دهد
مبادا پیروزی امروزش را تأییدی از جانب خداوند برای خود بداند؛ زیرا این شیوه ی کافران است که هر جا به عیشی دست یابند آن را از جانب خدا کرامتی برای خود بدانند و هرجا ناکامی یافتند، خداوند را متهم به نزول بلا کنند. این مضامین برگرفته از آیات 15 و 16 سوره ی فجر است: «فأما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فأکرمه و نعمه فیقول ربی أکرمن – واما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن«(2)
روشن است که عبارت «أن بنا من الله هوانا و علیک منه کرامتا و امتنانا» دقیقا از این دو آیه برگفته شده است. یعنی زینب علیهاالسلام می گوید نه پیروزی ظاهری امروز تو، دلیل نزدیکی ات به درگاه خداوند است و نه وضعیت اسفبار خاندان پیامبر، دلیل رویگردانی رحمت خداوندی از آنان است.
3. انسیت قول الله؟
در بخش «انعکاس عین آیات» دیدیم که حضرت زینب علیهاالسلام در برخی موارد نقل کامل آیات، سریحا به اینکه این قول خداوند است، اشاره می کرد. از جمله پیش از تلاوت آیه ی مهلت خطاب به یزید فرمود: «آیا سخن خداوند را فراموش کرده ای؟!» این فراموشی تلمیحی است به آیه ای دیگر: «ولا تکونوا کاالذین نسوا الله فآنساهم انفسهم«.(3)
این مفهوم البته در آیات دیگری نیز دیده می شود:
»قال کذلک أتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی«؛(4)
»حتی نسوا الذکر و کانوا قوما بورا«؛(5)
»و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء یومکم هذا و مأواکم النار و مالکم من الناصرین«؛(6)
به هر روی مفهوم حاصل از این آیات این است که ریشه ی خودفراموشی ها، طغیان ها، نابودی ها و ابتلا به عذاب های الهی، فراموش کردن آیات خداوند است. بنا بر این زینب علیهاالسلام با حالتی توبیخ گونه این فراموشی را به یزید گوشزد می کند که اگر آیات خداوند را به خاطر داشتی اینگونه خود را پیروز میدان نمی دانستی؛ بلکه می فهمیدی که این پیروزی های ظاهری مقدمه ی عذاب های اخروی شدیدی است که هر روز بر مقدار آن افزوده می شود.
4. أمن العدل؟
در اولین فرازهای خطبه، زینب علیهاالسلام فریاد عدالت خواهی بر می آورد. چیزی که جامعه ی شامیان هزاران فرسنگ با آن فاصله دارد. بنیاد حکومت معاویه از ابتدا بر تبعیض و نا برابری بوده است و از این رو مردم شام به کلی با
مفهوم عدل بیگانه اند. در چنین شرایطی، فریاد عدالت خواهی زینب علیهاالسلام، باز نشأت گرفته از آموزه های قرآنی است. آنجا که قرآن مردم را به پاس داشتن مقام عدل می خواند: «إن الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات إلی أهلها و إذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل«.(7)
و صریح تر از این آیه آیه ای است که در آن خداوند، انسان را به دادورزی امر می کند: «إن الله یأمر بالعدل«.(8)
جایی که عدل نباشد، ظلم و نابرابری جای آن را خواهد گرفت واین همان چیزی است که دامنگیر حکومت بنی امیه و جامعه ی شامیان شده است. از این رو زینب علیهاالسلام با الهام از آیه ی «لایحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم«(9) به برشمردن مصادیق این بی عدالتی می پردازد. آنجا که زینب علیهاالسلام از دریده شدن پرده ی عصمت خاندان وحی، و به نمایش گذاشته شدن چهره های معصوم ناموس عترت، سخن به میان می آوردحوادث مسیر دشت کربلا تا قصر یزید را در نظر داشته است.
زینب علیهاالسلام پس از ذکر بارزترین مصادیق بی عدالتی یزید، از انکه فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله به دست دشمنان کینه جوی این خاندان سپرده شده اند، یزید را به باد انتقاد می گیرد.
5. اشد العرب لله جحودا و أنکرهم له رسولا و أظهرهم له عدوانا و أعتاهم علی الرب کفرا و طغیانا
در این فراز کوتاه با چهار گزاره مواجهیم که برگرفته از چهار مفهوم قرآنی است. مستند زینب علیهاالسلام برای اثبات دشمنی این دون پایگان با خاندان عصمت و طهارت، آیات قرآنی است. آنجا که زینب علیهاالسلام فریاد می زند: «أشد العرب لله جحودا» احتمالا نظر به این آیه داشته است: «الأعراب أشد کفرا و نفاقا«؛(10)
و هنگامی که می گوید: «وانکرهم له رسولا» این آیه را از ذهن گذرانده: «أم لم یعرفوا رسولهم فهم له منکرون«؛(11)
و چون بانگ بر می آورد که: «واظهرهم له عوانا» بهیاد این آیات بوده است: «و تری کثیرا منهم یسارعون فی الإثم و العدوان«؛(12) «لتجدن أشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا«؛(13)
و در نهیب جمله ی «و اعتاهم علی الرب کفرا و طغیانا» این آیه را در نظر داشته است: «ولیزیدن کثیرا منهم ما انزل إلیک من ربک طغیانا و کفرا«.(14)
چنان که هویداست، این آیات همه درباره ی منافقانی است که نسبت به اسلام در دل کینه داشته اند و خداوند در این آیات، پرده از دورویی های آنان برداشته و نشانه های بارز منافقان را برای مؤمنان به گونه ای بازگو کرده است که نتوانند در جامع ی اسلامی، به راحتی بزیند.
زینب علیهاالسلام نیز، امروز این نقش را بر عهده گرفته و برای اصلاح امت جدش،تنها چاره را در فریاد زدن بر سر حاکم جائر زمانه و معرفی علنی مدعیان دروغین اسلام می داند. سپس به رسم قرآن، پس از بر شمردن ویژگی های منافقان، به ریشه یابی دلایل این کینه جویی آنان نسبت به خاندان رسول خدا صلی الله علیه وآله می پردازد و آن را نتیجه ی کینه ای می داند که خاندان بنی امیه از روز جنگ بدر در دل نهفته است.
در اخبار اهل سنت آمده که وقتی هند مادر معاویه، پس از فتح مکه به ظاهر مسلمان شد، همراه زنان دیگر با رسول خدا صلی الله علیه وآله بیعت کرد. هنگامی که پیامبر آیه ی «ولا یقتلن أولادهن«(15) را برایشان خواند، هند نتوانست خودداری کند و گفت: ما فرزندان خود را تا کوچک اند نکشیم و چون بزرگ شدند،تو آنها را بکشی؟!
او این گونه کینه ی خود را ظاهر ساخت و همین کینه در اولاد او بود، تا وقتی یزید گفت ما وام خود را باز پس گرفتیم.(16)
6. و تقربت بدمه إلی الکفرة من أسلافک
چوب خیزران بر لبان اباعبدالله زدن و یادآوری بوسه های رسول صلی الله علیه وآله بر لبان حسین، داغ زینب علیهاالسلام را صدبار تازه تر می کند. لذا زبان به نکوهش یزید می گشاید: «با ریختن خون او، به پدران کافرت نزدیکی جستی«.
ریشه های این نزدیکی به کفر را می توان در این آیه جست: «هم للکفر یومئذ أقرب منهم للأیمان«.(17)
این آیه نیز درباره ی رفتار منافقان در مواجهه با فرمان جهاد است. شاید دلیل تجلی این آیه در اینجا این است که زینب علیهاالسلام در این روزهایی که از حادثه ی عاشورا گذشته، بیشتر در حال و هوای این آیه قرار داشته و به دلیل شباهت خاص شرایط امروز با فضای روانی آیه، مدام این آیه و آیات قبل و بعد آن در ذهن زینب علیهاالسلام مرور می شده است.
برای به دست آوردن درک بهتری از فضای این آیات و چگونگی شکل گیری و تکوین آن در ذهن زینب علیهاالسلام یک بار به مرور آنها می نشینیم:
»و ما أصابکم یوم التقی الجمعان فبإذن الله و لیعلم المؤمنین – و لیعلم الذین نافقوا و قیل لهم تعالوا قتلوا فی سبیل الله أو ادفعوا قالوا لو نعلم قتالا لأتبعناکم هم للکفر یومئذ اقرب منهم للإیمان یقولون بأفواههم ما لیس فی قلوبهم و الله أعلم بما یکتمون – الذین قالوا لإخوانهم و قعدوا لو أطاعونا ما قل فادرؤا عن انفسکم الموت ان کنتم صادقین – و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله
أمواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون – فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ألا خوف علیهم و لا هم یحزنون – یستبشرون بنعمة من الله و فضل و أن الله لا یضیع أجر المؤمنین«؛(18)
166- و آنچه در روزی که دو دسته با هم نبرد کردند به شما رسید به فرمان خدا و برای این بود که مؤمنان شناخته شوند.
167- و نیز برای این بود که کسانی که راه نفاق پیش گرفتند شناخته شوند آنها که به ایشان گفته شد بیائید و در راه خدا نبرد کنید یا لا اقل از حریم خود دفاع نمائید؛ گفتند اگر ما می دانستیم جنگی واقع خواهد شد از شما پیروی می کردیم (اما می دانیم جنگی نمی شود) آنها آن روز به کفر نزدیکتر از ایمان بودند. با دهان خود چیزی می گویند که در دل آنها نیست و خداوند به آنچه کتمان می کنند دانا است.
168- منافقان کسانی هستند که به برادران خود گفتند (در حالی که دست از حمایت آنها کشیده بودند) اگر آنها از ما پیروی می کردند، کشته نمی شدند. بگو (مگر شما می توانید مرگ افراد را پیش بینی کنید) پس اگر راست می گوئید، مرگ را از خودتان دور سازید.
169 – هرگز گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
170- آنها به خاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده شادمان اند و به آن مومنان که هنوز به آنها نپیوسته اند وبعدا
درپی آنها به راه آخرت خواهند شتافت مژده می دهند که از مردن هیچ نترسند واز فوت متاع دنیا هیچ غم مخورند.
171- و آنها را بشارت به نعمت و فضل خدا دهند و اینکه خداوند اجر اهل ایمان را هرگز ضایع نگرداند.
معانی ظاهری آیات به قدر کافی گویای این واقعیت هست که چگونه کلام الهی در طول این مدت با وجود مصیبت های کوه افکن، توانسته مرهمی بر دل مجروح زینب علیهاالسلام باشد. تک تک این آیات بر حادثه ای از حوادث عاشوا، از شب های قبل از واقعه تا امروز که مقابل یزید قرار گرفته اند، شاهد است و گویی خداوند، راوی این حادثه است که این گونه با جزئیات به شرح آن می پردازد.
سخن بس به درازا خواهد کشید اگر بخواهیم به مقابله ی تک تک آیات با حوادث عاشورا بپردازیم؛ ولی اجمالا اشاره ی کوچکی به موضوع هر آیه می کنیم تا معلوم شود علت انسی که زینب علیهاالسلام با این آیات داشته، چه بوده است.
آیه ی 166 به بیان این موضوع می پردازد که چگونه سهمگین ترین حوادث، خود صافی تشخیص مومنان مخلص از مسلمانان سست ایمان است. این همان اتفاقی بود که در کربلا افتاد. هنگامی که شب عاشورا، زینب علیهاالسلام با نگرانی از برادرش در باره ی میزان وفاداری یارانش پرسیده بود و یاران پاکباز حسین از دیدن این نگرانی زینب علیهاالسلام یک به یک به پا خواسته بودند و هر یک به گونه ای وفاداری خویش را تا آخرین نفس اعلام کرده بود. این گونه در
آخرین شب ها سره از ناسره جدا شده بود و تنها مؤمنان واقعی باقی مانده بودند:(19)
زان همه مرغ اندکی آنجا رسید
از هزاران کس یکی آنجا رسید
باز بعضی غرغه ی دریا شدند
باز بعضی محو ناپیدا شدند
باز بعضی بر سر کوه بلند
تشنه جان دادند در گرم و گزند
باز بعضی را ز تف آفتاب
گشت پرها سوخته، دل ها کباب
باز بعضی زآرزوی دانه ای
خویش را کشتند چون دیوانه ای
در همین شب از امام حسین هم آیه ای با همین مضامین شنیده می شد:(20)
»ولا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم خیر لأنفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا إثما ولهم عذاب مهین – ما کان الله لیذر المؤمنین على مآ أنتم علیه حتى یمیز الخبیث من الطیب«(21)
آیه ی 167 از منافقانی می گوید که تنها در روزهای سختی و عسرت شناخته می شوند. روزهایی که نزدیکی هر کس به مرز کفر یا ایمان، مشخص می شود. در کربلا هم بسیار بودند کسانی که تا ساعات آخر با حسین بودند و در آخرین ساعاتی که حسین اعلام کرد همه کشته
خواهند شد، فرار را بر قرار ترجیح دادند. و نیز کسانی که در آخرین ساعات از لشکر عمر سعد به سپاه امام پیوستند.
آیه 168 درباره ی منافقانی است که برای توجیه کردن سستی خود در جنگ می گفتند: آنان که به جنگ رفتند اشتباه کردند و اگر با ما مانده بودند، کشته نمی شدند. شبیه همین حرف های متظاهرانه ی یزید که می گفت: اگر حسین طرف ما بود، کشته نمی شد؛ حتی اگر به کشته شدن فرزندانم منجر می شد. در ادامه ی آیه خداوند می گوید اگر راست می گویید از مرگ خود جلوگیری کنید. جالب است که هیچ یک از کسانی که در جنگ با حسین شرکت داشتند، بیشتر از شش سال پس از واقعه ی عاشورا زنده نماند.
پس از شرح حال مفصلی که از منافقان در این آیات آمد، اکنون نوبت به ترسیم جایگاه شهیدان راه خداست. برای جلوگیری از طولانی شدن سخن، از شرح این آیات در می گذریم که خود آیات، بهتر گویای حقیقت هستند.
7. قد نادیتهم لو شهدوک و وشیکا تشهدهم و یشهدوک
شاید یکی از صحنه هایی که بیش از همه بر زینب علیهاالسلام تأثیر گذاشت، اشعار کفرآمیز یزید بود که ضمن آنها آرزو می کرد سران بت پرست قریش بودند و می دیدند که یزید چگونه انتقام کشتگان بدر را گرفته است. حضرت زینب علیهاالسلام در این فراز به وی می گوید: درست است که امروز تو آنان را می خوانی که شاهد جنایاتت باشند؛ ام دور نیست
روزی که در عرصه ی محشر با هم رودررو شوید. آن گاه خواهی دید که آیا آنان به تو دست مریزاد خواهند گفت یا خیر، چنین صحنه ای در قرآن نیز تصویر شده است:
»ولو یرى الذین ظلموا إذ یرون العذاب أن القوة لله جمیعا – إذ تبرأ الذین اتبعوا من الذین اتبعوا ورأوا العذاب وتقطعت بهم الأسباب – وقال الذین اتبعوا لو أن لنا کرة فنتبرأ منهم کما تبرؤوا منا کذلک یریهم الله أعمالهم حسرات علیهم وما هم بخارجین من النار«؛(22) و اگر بدانند مشرکان ستمکار آن هنگام که عذاب خدا را مشاهده کنند که قدرت و توانایی خاص خداست، از شرک خود سخت پشیمان شوند و عذاب خدا مشرکان را بسیار سخت است. هنگامی که بیزاری جویند رؤسا و پیشوایان باطل از پیروان خود و عذاب خدا را مشاهده کنند و هر گونه وسیله و اسباب از آنها قطع شده و هیچ روابط باطل به جا نماند. آن گاه پیروان آن پیشوایان باطل، از روی پشیمانی و حسرت گویند کاش دیگر بار به دنیا باز می گشتیم و از اطاعت اینان بیزاری می جستیم؛ چنانکه اینها گرهی از کار ما نگشوده و از ما بیزاری جستند. این گونه خدا کردار زشت جاهلانه آنها را مایه ی حسرت و پشیمانی آنان کند و آنها را از عذاب آتش جهنم نجات نباشد.
در این آیات نیز خداوند صحنه ای از قیامت را ترسیم می کند که گمراهان از اینکه راه کافران گذشته را در پیش گرفته اند، ابراز پشیمانی می کنند و هر دو گروه از هم بیزاری می جویند؛ هر چند در دنیا همواره در پی جلب حمایت و توجه یکدیگر بودند. حضرت زینب علیهاالسلام نیز در پی یادآوری این نکته است که اگر چه یزید نیز امروز می پندارد که اگر آن کافران دیروز بودند، به تشویق و حمایت او بر می خاستند؛ اما در روز اآشکار شدن حقایق، نه تنها خود از آنها گریزان خواهد بود، بلکه آنها نیز از عمل او بیزاری خواهند جست. در تأیید این معنا از امام باقر علیه السلام روایت شده که موضوع این آیات، پیشوایان ستمگر و یاران آنهاست.(23) نشانه هایی از چنین تفسیری را حتی در روایات اهل سنت نیز می توان یافت.(24) در تفسیر همین آیه، روایت مفصلی نیز از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که وضعیت دشمنان اهل بیت و رهروان آنها را در قیامت توصیف میکند.(25)
8. و لتود یمینک کما زعمت شلت بک عن مرفقها و أحببت أمک لم تحملک و أباک لم یلدک
زینب علیهاالسلام در بازسازی صحنه ی قیامت چنین می گوید:
و آن وقت در آنجا آرزو می کنی که ای کاش دستت
خشک شده بود و زبانت لال گشته بود و مادر و پدرت تو را به دنیا نمی آوردند. هنگامی که به سوی خشم خدای راهی شوی…
چنین روایتی از پریشانی و پشیمانی گناهکاران، از قرآن چشمه گرفته است. به این آیات و نزدیکی مضمون آنها با کلام زینب علیهاالسلام دقت کنید:
– کافرانی که آرزو می کنند با خاک یکسان شوند: «یومئد یودالذین کفروا و عصوا الرسول لو تسوی بهم الأرض و لا یکتمون الله حدیثا«(26)
– کافرانی که آرزو می کنند که ای کاش مسلمان بودند: «ربما یود الذین کفروا لو کانوا مسلمین«؛(27)
– گناهکارانی که حضرند فرزندان خویش را بدهند تا از عذاب برهند: «یبصرونهم یود المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه«؛(28)
– کسانی که دوست دارند فرسنگ ها از عملشان دور باشند: «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود لو أن بینها و بینه أمدا بعیدا«؛(29)
– ستمگرانی که انگشت پشیمانی می گزند: «و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا«؛(30)
درآیات می توان به امیدهای بی حاصل و آرزوهای ناممکن کافران و سرکشان در روز قیامت، آگاه شد. آن گاه که منکران ثواب و عقاب، به چشم خود می بینند که به دست خویش چه عذابی برای خود فراهم کرده اند، در چنان حالتی به سر می برند که هیچ بیانی نمی تواند، حس واقعی آن را بازگو کند؛ اما خداوند در این آیات برای تقریب به ذهن از مثال هایی – مانند آرزوی اینکه با خاک یکسان شوند، یا اینکه بتوانند فرزندان خودشان را قربانی خودشان کنند تا از عذاب برهند یا اینکه آرزو می کنند بین آنها و گناهانشان فرسنگ ها فاصله بیفتند – کمک می گیرد. حضرت زینب علیهاالسلام نیز برای تقریب این حسرت و ندامت به ذهن، به یزید می گوید در آن روز آرزو می کنی که ای کاش دستانت از آرنج فلج بود و به این کار نپرداخته بودی.
9. و مخاصمک و مخاصم أبیک رسول الله
در بخش های میان خطبه، فرازهایی هست که حاوی شکایتها و گلایه های تهدیدآمیز حضرت زینب علیهاالسلام از اشعار کفرآلود یزید است. در این فرازها زینب علیهاالسلام گاهی به جسارت یزید در چوب زدن بر لبان حسین اعتراض می کند و گاهی به اشعاری که حاوی شادی،
سرمستی و افتخار یزید برای کشتن حسین است؛ اعتراض به اینکه چرا کافران کشته شده در بدر را به تماشای انتقام فرا می خواند. این فرازها به اینجا می انجامد که خطاب به یزید می گوید: طرف دعوا تو و پدرت در قیامت، رسول خداست.
ریشه ی این تهدید را باید در قرآن جستجو کرد. اول اینکه اصل مخاصمه و دعوای انسان ها در محضر خداوند در قیامت، مورد تأیید قرآن است: «ثم إنکم یوم القیامة عند ربکم تختصمون«.(31)
کلام زینب علیهاالسلام، در ترسیم صحنه ی قیامت و جایی که دشمنی های حقیقی آشکار می شود، ظاهرا متأثر از این آیه است. اما در خصوص مخاصمه ی پیامبر در قیامت، آیه ی دیگری هست: «و قال الرسول یا رب إن قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا«.(32)
این آیه ترسیم گر صحنه ای از قیامت است که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله، از کسانی که در دنیا، قرآن را رها کرده و از آن رویگردان بودند، به نزد خداوند شکایت می کند.(33) اگر پیامبر از کسانی که قرآن را مهجور نگاه داشته اند، شکایت می کند به یقین با کسانی که نزول قرآن را انکار کرده اند، به دشمنی برمی خیزد. فراموش نکنیم یزید در یکی از ابیات آن شعر، اصل وحی و نزول قرآن را انکار کرده بود. در این فراز از خطبه،
حضرت زینب علیهاالسلام در ادامه ی ترسیم صحنه ی قیامت برای یزید و عاقبت کردار و گفتارهای کفرآلود او، به موقعی اشاره می کند که پیامبر خود با یزید و پدرش معاویه طرف دعوا قرار می گیرد و خود به دشمنی آنان بر می خیزد. این دشمنی به تصریح آیات قرآن در درجه ی اول در جانبداری از قرآن است؛ اما روایاتی هست که نشان می دهد، این مخاصمه ی پیامبر به همینان محدود نیست و شامل کسانی هم می شود که در حق اهل بیت پیامبر ظلم کردند. امام باقر علیه السلام در روایتی به نقل از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرموده است:
أنا أول وافد علی العزیز الجبار یوم القیامة و کتابه و أهل بیتی، ثم أسألهم ما فعلتم بکتاب الله و بأهل بیتی؛(34) من نخستین کسی هستم که بر پروردگار شکست ناپذیر جبار وارد می شوم، سپس کتاب خدا و سپس اهل بیتم و سپس امتم. آنگاه از امتم درباره ی کتاب خدا و اهل بیتم بازخواست می کنم.
یک نکته ی قابل توجه نیز درباره ی واج آرایی خاصی که ماده یه «خصم» و مشتقات آن ایجاد می کنند وجود دارد. واژه ی خصم با داشتن حروف تفخیمی پر حجم مثل «خ» و «ص«، خود به تنهایی باری از خشونت و سنگینی را بر دوش می کشد. بنابراین در قرآن و در این خطبه جایی که از این کلمه برای ترسیم صحنه های قیامت استفاده شده، محیط آوایی پرتأثیری پدید آورده و جایی که با معانی هراس آفرین عذاب کافران
همراه شده، معانی بسیار هراسناکی تصویر کرده است. مصداق بارز آن، آیه زیر است که با تکرار متوال ماده ی خصومت و سپس کلماتی مانند قطعت، ثیاب، یصب، و حمیم بار آوایی آیه سنگین شده است. همچنین معانی بسیار هولناکی که از لباس های آتشین و آبهای سوزان و در مقدمه ی آن، دشمنی دوطرف پدید آوردهف سبب ایجاد فضایی بسیار تأثیرگذار شده است: «هذان خصمان اختصموا فی ربهم فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار یصب من فوق رؤسهم الحمیم«.(35)
نظیر هیمن کاربد خصومت را در کلام زینب علیهاالسلام نیز می بینیم که برای افزایش تأثیر گذار یپ از کلمات «تصیر» و «سخط الله» که از لحاظ آوایی فضای سنگین را فراهم کرده اند و سپس کلمات «مخاصمک و مخاصم ابیک رسول الله» به این چرخه ی کلمات پیانی، معنایی تام و کامل داده اند.
10. اللهم خذ بحقنا
سخن زینب علیهاالسلام با رسیدن به اینجا به تأثیر گذارترین بخش خود می رسد. در واقع تأثیری که باید روی مخاطب می گذاشت، تا این قسمت از کلام حاصل شد و از سیاق ادامه ی کلام می توان چنین برداشت کرد که زینب علیهاالسلام خود نیز به شدت تحت تإثیر کلام خود قرار گرفته است. به هر روی زینب علیهاالسلام، روی سخن از یزیدیان بر می گرداند و متوجه خداوند قادر
متعال می شود. فریاد یاری طلبانه و مظلومانه ی زینب علیهاالسلام در خانه ی ظلم، در محاصره ی ظالمان و تحت فشارهای روحی شدید حاصل از کردار زشت یزید، می پیچید.
اگر زینب علیهاالسلام سخن به اعتراض گشوده و مردانه بر سر نامردان فریاد کشیده، نه از روی هوا و هوس است که بازهم از قرآن خط می گیرد: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم«(36)
زینب علیهاالسلام استغاثه کنان روی به درگاه الهی می گذارد و تنها گریزگاه این سیاهچال ظلمانی را افاضه ی انوار الهی می داند. چنان که در قرآن نیز می بینیم مؤمنان واقعی در هنگامه ی تقابل با دشمنان جاهر و قاهر، روی به جانب خدای می نهند و از درگاه او استمداد می کنند؛ برای نمونه درباره ی قوم طالوت می خوانیم که وقتی آماده ی نبرد با لشکر جالوت شدند، چون به عده ی کم لشکرخویش در مقابل دشمنان نظر افکندند، از درگاه خدای چنین خواستند: «ربنا أفرغ علینا صبرا وثبت أقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین«.(37)
یا ساحرانی که به موسی ایمان آوردند، هنگامی که با تهدیدات فرعون مواجه شدند، ابتدا با او به محاجه برخاستند و به او گفتند: انتقام تو از ما، فقط به این دلیل است که ما با نشانه های آشکار که دیده ایم،
قصد ایمان آوردن به خدای یکتای را داریم. سپس از فرعون روی برتافته و از خداوند یکتا خواستند تا وجود آنها را از صبر لبریز کند و آنها را تا آخرین دم از مسلمین واقعی قرار دهد: «و ما تنقم منا إلا أن آمنا بآیات ربنا جاءتنا ربنا أفرغ علینا صبرا و توفنا مسلمین«.(38)
از این دست دعاها در بحرانی ترین شرایط بسیار در قرآن آمده است. زینب علیهاالسلام نیز در این بحرانی ترین لحظات، پس از محاجه ای که با یزید کرده و بینی او را به خاک مذلت مالیده است، اکنون روی از این موجودات پست خاکی برتافته، آینه ی دل را مقارن نور حقیقت الهی قرار می دهد و دست به دعا بر می دارد. دعای که از عمق وجود او برخاسته و از تمامی احساسات او نشأت گرفته و از عقل کامل و علم تمام زینب علیهاالسلام خبر می دهد.
زینب علیهاالسلام در اولین فراز دعای خویش از خدای می خواهد که «حق» او و خاندانش را از ظالمان بگیرد. موضوع حق، چیزی است که خدای هم در قرآن به آن عنایت ویژه ای دارد؛ برای نمونه، هرجا از کشتار پیامبران و مؤمنان حقیقی به دست دشمنان خدا در قرآن صحبت به میان آمده است، بلافاصله از اینکه این بندگان صالح خدا، برخلاف «حق» کشته شده اند، سخن گفته شده است:
»… ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله و یقتلون النبیین بغیر الحق«.(39)
مضمون این آیه در بسیاری از آیات دیگر نیز تکرار شده است.(40)
طبیعی است که احیای این حق جز از خداوند متعال که خود، اول و آخر حق است: «فذلکم الله ربکم الحق فما ذا بعد الحق إلا الضلال فأنی تصرفون«(41) برنمی آید: «لیحق الحق و یبطل الباطل و لو کره المجرمون«.(42)
بنابراین زینب علیهاالسلام از درگاه خداوند می خواهد تا حق پایمال شده ی کشتگان آل محمد را خود بگیرد؛ زیرا خود؛ نسبت به رعایت حق این خاندان، سفارش کرده بود: «و آت ذالقربی حقه«(43) و حد مسلم این حق، بنا بر آیه ی مودت، (44) دوستی با این خاندان بود که می دانیم چگونه ادا شد. پس زینب علیهاالسلام نیز حق دارد از خداوند بخواهد که از این ظالمان، انتقام حقوق از دست رفته شان را بگیرد. موضوعی که در فراز بعد به بررسی آن می پردازیم.
11. وانتقم ظالمنا
مسئله ی «انتقام الهی» از سرفصلهای ویژه در کتاب الهی است که بارها در قرآن مطرح شده و به کافران وعده داده شده است که خداوند قادر متعال،
هرگاه اراده کند، می تواند از کافران انتقامی سخت بکشد. همچنان که این اتفاق برای بسیاری از اقوام گذشته، رخ داده است:
»فانتقمنا منهم فأغرقناهم فی الیم بأنهم کذبوا بآیاتنا و کانوا عنها غافلین«؛(45)
»و إن کأن أصحاب الأیکة لظالمین – فانتقمنا منهم و إنهما لبإمام مبین«؛(46)
»فانتقمنا من الذین أجرموا و کان حقا علینا نصر المؤمنین«؛(47)
»فانتقمنا منهم فانظر کیف کان عاقبة المکذبین«.(48)
و خداوند در بسیاری از آیات به کافران هشدار می دهد که خداوند صاحب انتقامی سخت است که باید از آن بر حذر باشند:
»و الله عزیز ذو انتقام«؛(49)
»و من عاد فینتقم الله منه و الله عزیز ذو انتقام«؛(50)
»إن الله عزیز ذو انتقام«؛(51)
»ألیس الله بعزیز ذی انتقام«؛(52)
»و من أظلم ممن ذکر بآیات ربه ثم أعرض عنه إنا من المجرمین منتقمون«؛(53)
»فإما نذهبن بک فإنا منهم منتقمون«؛(54)
»یوم نبطش البطشة الکبری إنا منتقمون«.(55)
می بینیم که اصطلاح «انتقام» در قرآن بارها به معنای عذاب و مجازات مجرمان به کار برده شده است. منظور زینب علیهاالسلام نیز این است که از خداوند می خواهد قاتلان خاندان رسول الله را، هم در دنیا به سزای اعمالی که انجام داده اند برساند و هم در آخرت که طعم واقعی عذاب را البته در آنجا خواهند چشید. جمع این معنا با فرازهای بعدی دعای زینب علیهاالسلام نیز سازگار است که از خداوند می خواهد، عذابش را بر این قوم نازل کند.
یکی از نمودهای انتقام الهی، قیام مختار بود که طی آن هر یک از شریکان قتل حسین به همان شکلی کشته می شدند که یاران حسین را کشته بودند.
12. و حسبک بالله ولیا و حکما وبرسول الله خصیما و بملائکته ظهیرا
پیشتر یزید برای ظاهر سازی، طی چند کلمه ای، از خدا و رسول صحبتی به میان آورده بود. مسلمانان تربیت شده زیر نظر بنی امیه، از خدا و رسول همان برداشتی را دارند که حاکمشان دارد؛ پس اگر یزید بگوید
نه وحی نازل شد و نه رسول آمد، تضادی ندارد با این که بگوید: هر کس به روز جزا ایمان دارد، خود را از محمد بهتر نمی داند! در این فضا، زینبی که خود دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله و مفسر وحی است، یزید را خطاب قرار میدهد و می گوید: برای تو همین بس که خدا در آن روز حاکم، و رسول خدا صلی الله علیه وآله دشمن تو، و فرشتگان پشتیبان او هستند. در این فراز از سه مقوله ی «حکم کردن خدا«، «دشمنی رسول خدا صلی الله علیه وآله» و «پشتیبانی فرشتگان از او» سخن گفته شده است. این هر سه مقوله، قرآنی هستند و در ادامه ی مستندات قرآنی آنها عرضه شده است.
در آیات بسیاری از «حکم کردن خدا» میان بندگان سخن گفته شده است:
»قال الذین استکبروا إنا کل فیها إن الله قد حکم بین العباد«(56)
روز قیامت، روزی است که حتی سران مشرکان نیز، قائل به حاکمیت خداوند می شوند و خطاب به کسانی که آنان را عامل بدبختی شان می دانند، می گویند: این خدا بوده که حکم به عذاب ما و شما کرده و مگر کسی غیر از خدا شایستگی حکمیت دارد؟ پس آیا شایسته است که ما هم حاکمی غیر از خدای برگزینیم؟
»أفغیر الله أبتغی حکما«(57) اینچنین زینب علیهاالسلام، یزید را از روزی می ترساند که حتی مشرکان نیز زبان به اقرار حاکمیت خداوند می گشایند و «ألیس الله بأحکم الحاکمین«(58)
زینب علیهاالسلام ادامه می دهد: ای یزید! اگر تو امروز دم از رسول خدا صلی الله علیه وآله می زنی، بدان خداوندی که او را از مخاصمه به نفع خیانت پیشگان در این دنیا منع کرده است: «ولا تکن للخائنین خصیما«.(59) در آن روز، او را مخاصمه کننده و دشمن تو قرار داده است: «و برسول الله خصیما» و او در این مخاصمه تنها نیست؛ بلکه بنا بر آیات قرآنی جبرئیل و ملائکه نیز در این کار پشتیبان او هستند: «و إن تظاهرا علیه فإن الله هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین و لاملائکة بعد ذلک ظهیر«.(60)
پیشتر در مقدمه گذشت که مخاطبان تهدید در این آیه، عایشه و حفصه، دختران ابوبکر و عمر هستند. خداوند در این آیه آنها را تهدید میکند که مبادا با رفتار منافقانه و توطئه بر ضد پیامبر، قصد تخریب او را داشته باشند که در این صورت، خداوند یاور پیامبر و جبرئیل و فرشتگان دیگر پشتیبان او خواهند بود. بنابراین می توان تصور کرد این آیات از چه پس زمینه ی ذهنی و پیش زمینه ی فکری در ضمیر زینب علیهاالسلام برخوردار بوده اند. عایشه، عمر، ابوبکر و نقش هر کدام از اینها در مخالفت هایی که با پدرش علی علیه السلام کردند، عناصر لازم و کافی برای نقش بستن این آیه در ذهن زینب علیهاالسلام به عنوان آیاتی برای احتجاج علیه این قوم می باشند
13. لقتل الأتقیاء و أسباط الأنبیاء
در این فراز از سخنان، زینب علیهاالسلام از کشتن نیکان و فرزندان پیامبر و ذریه ی جانشینان پیامبران به دست آزادشدگان روز فتح مکه توسط پیامبر اظهار تعجب و شگفتی می کند. پیش از این در خطبه ی کوفه به مسئله ی کشتار پیامبران و فرزندان آنها و عاقبت آن از دید قرآن پرداخته ایم که برای جلوگیری از طولانی شدن کلام، از آوردن توضیحات دوباره خود داری می کنیم.
14. و إلی الله المشتکی
در فرازهای انتهایی خطبه، زینب علیهاالسلام یزید را تهدید می کند که شکایت خود را به نزد خدا خواهد برد. سابقه ی شکایت بردن به خدا در قرآن، یک بار به یعقوب و بار دیگر به زنی در صدر اسلام باز می گردد. یعقوب هنگامی که با صحنه چینی های فرزندانش برای فاصله انداختن میان او و یوسف مواجه شد، تنها راه را در شکایت بردن به پیشگاه خدا دید: «قال إنما أشکوا بثی و حزنی إلی الله«.(61)
یعقوب در فراق یوسف و از دست فرزندان ناخلفش به خداوند شکایت می برد و زینب علیهاالسلام در فراق یوسف زهرا و از دست یزید جانشین ناخلف رسول الله. اما آیه ی دیگری که شاید بسیار مؤثر تر در این عرض شکایت زینب علیهاالسلام به نزد خدا باشد، پیرامون زنی در صدر اسلام است که به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده بود و برای حل یک مشکل خانوادگی مدام از آن حضرت راه حل می خواست و چون به پاسخ مطلوب نمی رسید،
شکایت خویش را به نزد خداوند مطرح می کرد. سرانجام این آیات نازل شد و گره از مشکل او گشود:(62)
»لقد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها و تشتکی إلی الله«.(63)
آن زن، از دست همسر ستمکارش، دست از مجادله با او برداشته، روی به درگاه خداوند نهاده بود و زینب علیهاالسلام نیز نهایتا مجادله با یزید را بی ثمر دیده و تنها راه چاره را رجوع به درگاه عدالت گستر الهی دیده است.
15. ثم کد کیدک واجهد جهدک
لحن کلام زینب علیهاالسلام، در این جملات، بسیار شبیه لهن هود نبی است، هنگامی که با لجاجت سرسختانه ی قومش در مجادله در باره ی حقانیت آیینش مواجه شد و آخرین حربه ای که داشت، این بود که آنان را تهدید به در افتادن با خدا بکند. بدین لحاظ به آنها گفت:
»من دونه فکیدونی جمیعا ثم لا تنظرون«.(64)
برخی مفسران چون فخر رازی و علامه طباطبایی این سخن را یکی از معجزات هود دانسته اند؛(65) زیرا هود در شرایطی بود که همه ی قدرت در دست مخالفان بود و چنین ادعایی بدون پشت گرمی به قدرت ماورایی امکان نداشت. دقیقا مثل شرایطی که زینب علیهاالسلام در آن قرار داشت. در ظاهر، قدرت در دست یزید بود و زینب علیهاالسلام، تنها اسیری در دست او؛ اما
این بانوی شجاع، با اتکا به قدرت ماورایی بدون کوچکترین ترس و هراسی، یزید را تهدید می کند و از او می خواهد هر نیرنگی می تواند، بر ضد او و خانواده اش به کار بگیرد. چنین ادعایی از زنی در چنان شرایطی چیزی کم از اعجاز ندارد.
البته موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد که خداوند خود، کافران را تهدید به چاره گری خدایی در مقابل مکاید آنان می کند:
»إنهم یکیدون کیدا و أکید کیدا«؛(66)
»فإن کان لکم کید فکیدون«؛(67)
در این آیات، گویی خداوند مشرکان را به چالش در چاره گری فرا می خواند تا معلوم شود چه کسی در مکایده، از دیگری برتر است. فخر رازی، آیه ی اخیر را منتهای شرمنده کردن کافران و نوعی شکنجه ی روحی برای آنان دانسته است.(68) این مسئله درباره ی یزید نیز صدق می کند. یزید نیز از اینکه زنی به ظاهر اسیر در مقابل تمام جلال و هیبت پادشاهی اش بایستد و او را اینچنین تهدید به عجز و ناتوانی کند، چنان شرمنده و خجل شد که نه تنها نتوانست دست به کاری بزند بلکه حتی یارای گفتن کلامی نداشت، جز اینکه به یک بیت شعر تمسک کند تا همه ی خطبه ی شیوا و رسای زینب علیهاالسلام را در حد یک سوگواری زنانه تقلیل دهد؛ اما همین نشانگر اوج ناتوانی یزید در پاسخ به ادعاها و تهدیدهای این بانوی بزرگوار است.
1) آل عمران (3) / 26؛ «بگو بار خدایا! ای کسی فرمانروای ملک هستی به هرکه خواهی سلطنت بخشی و از هر که خواهی بگیری«.
2) فجر (89) / 15 – 16؛ «اما چون خدا انسان را به رنج و غمی مبتلا سازد، سپس به کرم خود او را نعمتی برای آزمایش و امتحان بخشد، در آن حال مغرورانه گوید خدای مرا عزیز و گرامی داشت. و چون او را باز برای آزمودن تنگ روزی و فقیر کرد، گوید خدا مرا خوار گردانید«.
3) مجادله (58) / 19؛ «و شما مانند آنان نباشید که به کلی خدا را فراموش کردند و خدا هم یاد آنها را به فراموشی سپرد«.
4) طه (20) / 126؛»می گوید: همان طور که نشانه های ما بر تو آمد و آن را به فراموشی سپردی، امروز همانگونه فراموش می شوی.
5) فرقان (25) / 18؛ «تا [آنجا که] یاد [تو] را فراموش کردند و گروهی هلاک شده بودند«.
6) جاثیه (35) / 44؛ «و گفته شود: همانگونه که دیدار امروزتان را فراموش کردید امروز شما را فراموش خواهیم کرد، و جایگاهتان در آتش است و یاوری نخواهید داشت«.
7) نساء (4) / 58؛ «خدا به شما امر می کند که امانت را به صاحبانش باز دهید و چون حاکم بین مردم شوید، به عدالت حکم کنید. همانا خدا شما را پند نیکو می دهد که خدا به هر چیز آگاه و بصیر است«.
8) نحل (16) / 90؛ «خداوند امر می کند به عدالت ورزی«.
9) نساء (4) / 148؛ «خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود. بدیها)ی دیگران() را اظهار کند، مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باد«.
10) توبه (9) / 97؛ «عربهای بادیه نشین، بیشتر از همه کفرو نفاق می ورزند«.
11) مؤمنون (23) / 69؛ «یا اینکه پیامبرشان را نشناخته اند و نسبت به او انکار می ورزند«.
12) مائده (5) / 62؛ «و بسیاری از آنها را می بینی که در انجام گناه و تجاوز (به حقوق دیگران) می شتابند«.
13) مائده (5) / 82؛ «دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهی یافت«.
14) مائده (5) / 64؛ «و این آیات که بر تو از جانب خداوند نازل می شود بیشتر بر کفر و سرکشی آنان می افزاید«.
15) ممتحنه (60) / 12،؛ «زنان عهد کنند که فرزندان خود را نکشند«.
16) قمی، دمع السجوم، ص 499.
17) آل عمران (3) / 167؛ «آنان در آن روز به کفر از ایمان نزدیک ترند«.
18) آل عمران (3) / 166 تا 171.
19) مهاجرانی، پیام آور عاشورا، ص 230.
20) قمی، دمع السجوم، ص 251.
21) آل عمران (3) / 178 – 179؛ «کسانی که خداوند به آنهامهلت داده است. نپندارند این برای آنها خیری دارد. این مهلت فقط برای آن است تا آنها بر گناهانشان بیفزایند. خداوند برآن نیست تا مومنان را بر همین حالی که هستند رها کند؛ مگر اینکه سره و ناسره شان از هم جدا شوند«.
22) بقره (2) / 167.
23) عیاشی، کتاب التفسیر، ج 1، ص 72؛ العروسی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 151.
24) ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور، ج 1، ص 166.
25) ر.ک: امام حسن عسکری، التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری، ج 1، ص 579 – 580.
26) نساء (4) / 42؛ «در آن روز آرزو کنند آنان که به راه کفر رفته و نافرمانی رسول کردند که ای کاش با خاک زمین یکسان بودند و از خدا چیزی پنهان نتوانند کد«.
27) حجر (15) / 2؛ «کافران ای بسا آرزو کنند که کاش مسلم و خدا پرست بودند«.
28) معارج (70) / 11؛ «چون حقیقت حالشان به آنها بنمایند، آن روز کافر بدکار آرزو کند که کاش توانستی فرزندانش را فدای خود سازد و از عذاب برهد«.
29) آل عمران (3) / 30؛ «روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده همه را در پیش روی خود حاضر بیند و آنچه بد کرده آرزو کند که ای کاش میان او و کار بدش به مسافتی دور جدایی بود و خداوند شما را از عقاب خود می ترساند که او در حق بندگان بسی مهربان است.«.
30) آل عمران (3) / 30؛ «و روزی که مردم ظالم پشت دست حسرت را به دندان گرفته و گویند ای کاش من در دنیا با رسول حق راه دوستی و طاعت پیش می گرفتم«.
31) زمر (39) / 31؛ «سپس در روز قیامت شما نزد پروردگارتان به مشاجره و دشمنی با یکدیگر بر می خیزید«.
32) فرقان (25) / 30؛ «و پیامبر[خدا] گفت: پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند«.
33) ن.ک: طوسی، التبیان، ج 7، ص 476.
34) کلینی، کافی، ج 2، ص 600.
35) حج (22) / 19؛ «این دو دشمن (مومنان و کافران) که با یکدیگر به دشمنی برخاستند، پس کافران را لباسی از آتش دوزخ به قامت بریده اند و بر سر آنان آب سوزان حمیم جهنم بریزند«.
36) نساء (4) / 148؛ «خداوند دوست ندارد کسی به گفتار زشت صدا بلند کند مگر از جانب کسی که به او ظلمی شده باشد«.
37) بقره (2) / 250؛ «پروردگارا به ما صبر و استواری بخش و ما را ثابت قدم دار و ما را بر شکست کافران یاری فرما«.
38) اعراف (7) / 126؛ «کینه و انتقام تو از ما به جرم آن است که ما به آیات خدا و رسول او ایمان آوردیم. بارخدایا به ما صبر و شکیبایی ده و ما را به آیین اسلام بمیران«.
39) بقره (2) / 61؛ «این به خاطر آن است که آنان به آیات خدا کفر می ورزیدند و پیامبران خدا را به ناحق می کشتند«.
40) ن.ک: آل عمران (3) / 21 و 112 و 181؛نساء (4) / 155.
41) یونس (10) / 32؛ «چنین خدای قادر یکتایی به راستی پروردگار شماست و بیان این راه حق و خدا شناسی چه باشدغیر گمراهی«.
42) انفال (8) / 7؛ «تا خداوند صدق سخنان حق را ثابت کند و از بیخ و بن ریشه ی کافران را برکند«.
43) اسراء (17) / 26 و روم (30) / 38؛ «و حق خویشاوندان نزدیکت را بده«.
44) شوری (42) / 23: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی«؛ بگو: «به ازای آن [رسالت] پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره ی خویشاوندان«.
45) اعراف (7) / 136؛ «ما هم از آنان انتقام کشیدیم و آنها را به دریا غرق کردیم به کیفر آنکه آیات ما را تکذیب کرده و از آن غفلت و اعراض نمودند«.
46) حجر (15) / 78 و 79؛ «و اهل شهر ایکه هم بسیار مردم ستمکاری بودند. آنها را نیز به کیفر رساندیم و این دو شهر برای اهل اعتبار راهی روشن و آشکار است«.
47) روم (30) / 47؛ «ما هم از کافران بدکار انتقام کشیدیم و بر خود نصرت و یاری اهل ایمان را حتم گردانیدیم«.
48) زخرف (43) / 25؛ «ما هم از آنان انتقام کشیدیم پس بنگرید عاقبت تکذیب کنندگان چه شد«.
49) زخرف (43) / 25؛ «خداوند صاحب اقتدار و دارای انتقام است«.
50) مائده (5) / 95؛ «و خداوند از قوم عاد انتقام کشید که خداوند صاحب اقتدار و دارای انتقام است«.
51) ابراهیم (14) / 47؛ «خداوند صاحب اقتدار و دارای انتقام است«.
52) زمر (39) / 37؛ «مگر خداوند صاحب اقتدار و انتقام نیست«.
53) سجده (32) / 22؛ «کدامین کس در عالم از آن کس که به آیات خدا پند و تذکرش دادند و باز اعراض کرد ستم کار تر است؟ البته ما از بدکاران انتقام خواهیم کشید«.
54) زخرف (43) / 41؛ «پس ما تو را به جوار خود برده و بعد از تو سخت از آنها انتقام می کشیم.
55) دخان (44) / 16؛ «روزی که ما آنها را به عذابی سخت می گیریم که ما البته از آنها انتقامی سخت خواهیم کشید.
56) غافر (40) / 48؛ «مستکبران گویند ما همه باید در آتش دوزخ باشیم که خدا میان بندگان حکم فرموده است«.
57) انعام (5) / 114؛ «آیا حاکمی غیر از خدا می سزد؟«.
58) تین (95) / 8؛ «آیا خدا نیکوترین داوران نیست؟«.
59) نساء (4) / 105؛ «و به نفع خیانت پیشگان به دشمنی بر مخیز«.
60) تحریم (66) / 4؛ «و اگر باهم بر آزار او اتفاق کنید باز هرگز بر او غلبه نکنید که خدا یار و نگهبان اوست و جبرئیل امین و مردان صالح با ایمان و فرشتگان حق یار و مددکار اویند«.
61) یوسف (12) / 86؛ «یعقوب گفت من با خدا غم و درد دل خود گویم«.
62) برای دیدن اصل داستان، ر.ک: حجتی، اسباب النزول، ج 1، ص 76.
63) مجادله (58) / 1؛ «به درستی که خداوند شنیده است صدای زنی را که در باره ی شوهرش با تو مجادله می کرد و شکایتش را به نزد خدای می برد.
64) هود (11) / 55؛ «شما هم فکر و تدبیری در کار من دارید بی هیچ مهلت انجام دهید.
65) ر.ک: طباطبائی، المیزان، ج 10، ص 331.
66) طارق (86) / 15؛ «آنها به مکر و حیله می پردازند. پس من هم درباره آنها به مکر مشغولم«.
67) مرسلات (77) / 39؛ «پس اگر چاره ای برای خود می یابید، دست به کار شوید«.
68) فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج 30، ص779.