استفاده از متن کامل یک آیه در میان کلام، گاهی با عنایت به نقل آیه است
و گاهی تنها برای استفاده از معنا و ساخت زیبای یک آیه به دلیل تناسب آن با مفهوم مورد نظر در کلام. تنها مورد نقل کامل یک آیه در خطبه ی کوفه از نوع دوم بود. آنجا حضرت زینب علیهاالسلام برای بیان زشتی بسیار عمل کوفیان، تنها متن کامل دو آیه ی متوالی را در میان کلام خود قرار داد. چنین اقتباس هایی را اگر تضمین بنامیم، از آن حیث با نوع نخست متفاوت اند که خطیب، اشاره ای به اینکه این جملات از قائل دیگری است، نمی کند؛ به گونه ای که اگر کسی نداند که این بخش یک آیه ی قرآنی است، فکر می کند این بخش هم از محصول فکر خطیب است؛ اما در اقتباس نوع اول، خطیب صریحا به وحیانی بودن آن کلام اشاره می کند. از میان چهار آیه ای که به طور کامل در این خطبه ذکر شده اند، دو مورد (نخستین و واپسین) تضمین و دو مورد (دوم و سوم) اقتباس هستند.
1. الحمدلله رب العالمین (در آغاز و پایان)
آیه ی شریفه ی «الحمدلله رب العالمین» که در صدر کلام زینب علیهاالسلام قرار گرفته است، شش مرتبه در قرآن تکرار شده است.(1) در فصل پیشین گفتیم که یکی از آداب مهم در آغاز خطبه حمد الهی است. همین ادب، در انتهای خطبه نیز شایسته است؛ زیرا در قرآن می خوانیم: «و آخر دعواهم أن الحمدلله رب العالمین«(2)
زینب علیهاالسلام نیز همچنان که کلامش را با حمد الهی آغاز می کند، خطبه را با حمد خداوند به پایان می برد: «فالحمدلله الذی ختم لأولنا بالسعادة و لآخرنا بالشهادة والرحمة…«.
2. ثم کان عاقبة الذین اساؤوا السوأی… یستهزؤون
خطبه ی حضرت زینب علیهاالسلام در شام، بلافاصله پس از حمد خداوند و درود بر پیامبر و خاندانش، با استناد صریح به یک آیه ی قرآن آغاز می شود. گویی زینب علیهاالسلام همه ی دیده ها و شنیده هایش را در این چند روز در این آیه یکجا جمع دیده است که می گوید: راست گفت خداوند که فرمود: «سپس عاقبت کسانی که به زشت ترین کارها پرداختند این شد که آیات خداوند را تکذیب کرده و به تمسخر گرفتند«.
ما چه تجسمی از شرایطی که زینب علیهاالسلام در آن قرار گرفته است، داریم؟ با خطبه ای که از او در کوفه دیدیم، شناختی اجمالی نسبت به شیوه ی بیان او پیدا کردیم. پس می دانیم الآن چگونه آیات قرآنی به سرعت از پرده ی ذهن زینب علیهاالسلام در حال گذرا هستند تا هر یک به مناسبتی خود را در صحنه ی سخنش به نمایش بگذارند؛ اما چون اثرگذار ترین حادثه ی این مجلس، همانا اشعار کفر آمیز یزید بود که تا آن روز، نه از زبان یکی از خلفای مسلمین، بلکه از پست ترین افراد مسلمین نیز شنیده نشده بود، زینب علیهاالسلام کلامش را با تأثیر از این سخنان سخیف آغاز می کند. یزید در ابتدای اشعارش، خود را به قوم مشرک قریش نسبت داد که در راه مبارزه با آیین خدایی، جان بی مایه بر کف نهادند، و به حق شهیدان کربلا را با
شهیدان بدر مقایسه کرد. این یعنی ابراز علنی شرک. گرچه در دو بیت آخر هم تمام مراتب کفر خود را یکجا به منصه ی ظهور رساند.
پیشتر دیدیم هر جا زینب علیهاالسلام آیه ای از قرآن را به یاری طلبیده است، تنها چند کلمه ی ظاهر آن آیه تمام مقصود او نبوده است، بلکه به دلیل عمق تطبیق آیات با کلام زینب علیهاالسلام، دقت در آیات پیش و پس از آن آیه ما را به تحلیل عمیق تری از منظور زینب علیهاالسلام می رساند؛ زیرا آیه ای که زینب علیهاالسلام می خواند، حاوی جان کلام و اوج تحلیل است و فقط برای اختصار از ذکر آیات قبل و بعد آن خودداری شده است. در اینجا نیز چنین است.
آیه ای که زینب علیهاالسلام برای بیان سقوط یزید به اعماق ضلالت خوانده، جان کلام است که مقدمه ی آن در آیات قبل از آن بیان شده است: «أولم یسیروا فی الأرض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم کانوا أشد منهم قوة و أثاروا الأرض و عمروها أکثر مما عمروها و جاءتهم رسلهم بالبینات فما کان الله لیظلمهم و لکن کانوا أنفسهم یظلمون«.(3)
شاید این آیه مقدمه ای است که زینب علیهاالسلام با دیدن برج و باروی سلطنتی یزید و زرق و برق و تشریفاتی که یزید برای خود فراهم آورده بود، به ذهن آورده باشد. کاخ یزید بر ستونهای بلندی افراشته شده بود
که در میان باغی سرسبز و پر گل قرار گرفته بود. این می توانست برای زینب علیهاالسلام یادآور باغ ارم شداد باشد:
»إرم ذات العماد – التی لم یخلق مثلها فی البلاد – و ثمود الذین جابوا الصخر بالواد«(4)
و از این مقدمه به آیه ی نهم سوره ی روم می رسیم که خداوند در آنها می فرماید: آیا ندیدید اقوامی را که پیش از شما، هم قدرتشان از شما بیشتر و هم بنیانهایشان از شما استوار تر بود. اما آنها هم وقتی پیامبران خدا را تکذیب کردند، به عذاب خداوند مبتلا شدند.
و این مقدمات با اشعار کفرآلود و تمسخر آمیز یزید منتهی به آیه ی بعد شد؛ همین آیه ای که زینب علیهاالسلام بدان استناد می کند: «سپس عاقبت کسانی که به زشت ترین کارها پرداختند این شد که آیات خداوند را تکذیب کرده و به تمسخر گرفتند«.
زینب علیهاالسلام پیش از این آیه نیز این آیه را بسیار تلاوت کرده بود و احتمالا به مصادیق این تکذیب و استهزا بسیار اندیشیده بود؛ اما امروز بهترین مصادیق این آیه را در شخصیت یزید مجسم می بیند.
چه نیکو می توان با استفاده از کلیدهایی که زینب علیهاالسلام به دست می دهد به تفسیر آیات الهی نشست. باز هم زینب علیهاالسلام، نه با تفسیر که
تنها با خواندن آیه ای از آیات الهی، مصداقی لایق تر از آنچه که مصداق اولیه ی آن بوده است، به دست ما می دهد تا خود گویاتر از صدها صفحه تفسیر باشد. اینجاست که آه از نهاد هر محقق علوم قرآنی بر می آید؛ هنگامی که در تاریخ می خواند، روزگاری زینب علیهاالسلام در مدینه بر کرسی تفسیر قرآن می نشسته و در عین حال جستجوی هزاران سند تاریخی، یک ساعت از آن کلاسهای تفسیری را به دست نمی دهد. گو اینکه در تمام تاریخ صدر اسلام، تنها سندی که از تراوش اندیشه و کلام زینب علیهاالسلام بر جای مانده، دو خطبه ای است که در کوفه و شام ایراد کرده و مناظره ی کوتاهی که میان او و ابن زیاد در گرفته و جملات پراکنده ای که به مناسبت سفر تاریخی امام حسین از مدینه به مکه و سپس به کربلا برجای مانده است.
3. ولا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم… عذاب مهین
این فراز که عین آیه ی 178 سوره ی آل عمران است، بیانگر سنت الهی املاء می باشد. سنتی که به موجب آن، خداوند به کافران، مهلت می دهد تا بیشتر زندگی کنند و اینچنین به گناهانشان بیفزایند تا بار بیشتری از عذاب اخروی را به دوش بکشند. پیش از این در پایان خطبه ی کوفه نیز به مهلت بر خوردیم. آنجا زینب علیهاالسلام خطاب به مردم کوفه آیه ی «إن ربکم لبالمرصاد» را قرائت کرده بود؛ اما اینجا با قرائت آیه ی «و لا یحسبن…» با صراحت یزید را در ردیف کافران قرار می دهد و اعمال امروز او را وسیله ای برای سنگین تر کردن بار گناهانش می خواند.
جالب است که مخاطبان این آیه، کفاری از قریش هستند که در جنگ احد به پیروزی ظاهری دست یافتند. یزید در اشعاری که خوانده بود پیروزی ظاهری امروزش را تلافی شکست بدر دانسته بود. چنان که مشرکان مکه نیز احد را جبران شکست بدر می دانستند و این آیات در نکوهش آنان نازل شد. امروز نیز زینب علیهاالسلام یزید را چون مشرکان قریش مخاطب قرار می دهد و همان را که خدا در نکوهش مشرکان سرمست از پیروزی فرموده بود، به یزید یادآوری می کند.
4. ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون. فرحین بما آتاهم الله من فضله
این فراز از خطبه، تضمینی از آیه ی 169 سوره ی آل عمران و ابتدای آیه ی 170 است. این آیات درباره ی مقام شهدا و جایگاه آنان نزد خداست. شهدایی که زنده اند و از آنچه خداوند از فضلش به آنان روزی کرده است، شاد و مسرورند. حضرت زینب علیهاالسلام در همین خطبه به سرور و شادی امروز یزید نیز اشاره کرده است:
فشمخت بأنفک و نظرت فی عطفک جذلان مسرورا حین رأیت الدنیا لک مستوسقة؛ باد به دماغ افکنده و با غرور و نخوت به اطراف خود می نگری و مسرور و شادمانی از این که می بینی دنیا بر وفق مراد و کام توست.
اما این شادی کجا و آن شادی و سروری که شهدا نزد خداوند از آن بهره مندند.
کمی پیش از فراز نیز، حضرت زینب علیهاالسلام با نقل یک بیت از اشعار کفر آلودی که یزید خوانده بود، او را به این دلیل سرزنش کرد که گفته بود: ای کاش پیران قریش بودند تا ازین پیروزی من، شادی کنان، به دست افشانی می پرداختند و به من دست مریزاد می گفتند.
و سرانجام پیش از خواندن این آیه فرمود: «ولا یستفزنک الفرح بقتله: مبادا شادی قتل حسین تو را برماند«. زینب علیهاالسلام در این فراز، یزید را از فرح و شادی بر حذر می دارد و سپس با خواندن آیه، آن را به اینجا می رساند که: «فرحین بما آتاهم الله من فضله» شهیدان از آنچه خداوند بدانان داده است، شادند.
به نظر می رسد زینب علیهاالسلام تعمد ویژه ای در این تقابل میان شادی یزید و شادی حسین شهید دارد. چه در قرآن نیز ماده ی «فرح» به معنای شادی، در دو کاربرد متضاد، یعنی برای اهل ایمان و اهل کفر و نفاق به کار رفته است. از کاربردهای آن برای اهل ایمان، آیات زیر است:
»فرحین بما آتاهم الله من فضله«(5)
»و یومئذ یفرح المؤمنون«(6)
»قل بفضل الله و برحمته فلیفرحوا هو خیر مما یجمعون«(7)
و آیات زیر درباره ی «فرح» و شادی کفار و منافقان است:
»لا تحسبن الذین یفرحون بما أتوا و یحبون أن یحمدوا بما لم یفعلوا فلا تحسبنهم بمفازة من العذاب ألیم«(8)
»فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم أبواب کل شیء حتی إذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بقتة فإذا هم مبلسون«(9)
»لا تفرح إن الله لا یحب الفرحین«(10)
»ولئن أذقناه نعماء بعد ضراء مسته لیقولن ذهب السیئات عنی إنه لفرح فخور«(11)
در این آیات می بینیم که خداوند از شادی کسانی یاد می کند، که در ظاهر پیروزی بدست آورده اند و مغرورانه به این پیروزی می نازند و آن را برای خود هدیه ای از جانب خداوند می دانند. از نظر قرآن این نوع شادی محکوم است؛ زیرا در واقع، شادی نیست؛ بلکه مصیبتی است که امروز در ظاهری زیبا و تنها برای امتحان و آزمایش به آنان داده شده تا فردا در مقابل آن پاسخگو باشند.
در مقابل این نوع شادی، قرآن از شادی مؤمنان نیز یاد کرده است. کسانی که پس از جانفشانی و گذر از سخت ترین آزمایش های الهی، اکنون به جوار قرب حق نائل شده اند و این منتها درجه ی شادی و کامل ترین نوع آن است.
زینب علیهاالسلام در تقابل میان این دونوع شادی به یزید هشدار می دهد که مبادا در اثر این غرور ناشی از کبر و خودبزرگ بینی، دچار این نوع شادی شود، و نزد خود گمان کند خداوند او را با این پیروزی، مورد تفضل خویش قرار داده است؛ زیرا این شادیهای دنیا زودگذر و موقتی اند. شادی حقیقی نزد کسانی است که مخلصانه در راه هدفشان جنگیدند و جانشان را نثار کردند تا به جوار محبوبشان نائل شوند.
جالب اینجاست این آیه نیز مانند آیه ای که در فراز پیشین بررسی کردیم، در میان آیاتی قرار دارد که پس از جنگ احد نازل شده و در درجه ی نخست، در مقام توصیف جایگاه شهدای احد است.(12) برخی روایات شأن نزول نیز، این را تأیید می کنند.(13) اما روایتی از امام باقر داریم که دایره ی شمول این آیه را به شهدای بدر نیز می کشاند.(14)
به هر حال قابل توجه است که حضرت زینب علیهاالسلام در فراز پیشین با قرائت آیه ی 178 سوره ی آل عمران، یزید را همچون مشرکان قریش که از پیروزی احد سرمست بودند، از مهلت های خدایی ترساند، در این فراز با
قرائت آیه ی 169 و 170 همان سوره، جایگاه شهدای کربلا را در کنار شهدای بدر و احد قرار داد. همان شهدایی که خاندان یزید آنگونه کینه ی آنها را به دل داشتند که با کشتن حسین در پی التیام آن زخم کهنه بودند.
این استشهاد زینب علیهاالسلام تعریضی به حرف یزید نیز هست. آنجا که خطاب به امام علی بن الحسین علیه السلام می گفت: پدرت را همین حرف هایش به کشتن داد.
در پاسخ به این حرف یزید، حضرت زینب علیهاالسلام به این آیه استناد کرده است تا بگوید، کسانی که کشته شده، حسین نیست. او به شهادت قرآن هم اکنون زنده و سرخوش، غرق در تنعمات اخروی است. آن کسی که به وادی فنا رهسپار است، تویی که تنها اندوخته ات برای روز بازپسین، همین خنده های سرمستانه و غرور آمیز امروزت است که آن هم دیری نخواهد پایید.
1) فاتحه (1) / 2؛ انعام (5) / 45؛ یونس (10) / 10؛ صافات (37) / 182؛ زمر (39) / 75؛ غافر (40) / 65.
2) یونس (10) / 10؛ «و در آن بهشت زبان شوق به تسبیح و تقدیس خدا گشایند که بارالها تو از هر نقص و آلایش پاک و منزهی و ثنای آنها در بهشت سلامت ابدی می بخشد و آخرین سخنشان حمد پروردگار عالمیان است«.
3) روم (30) / 9؛ «آیا در زمین سیر نکردند تا عاقبت کار پیشینیانشان که از اینها بسیار تواناتر بودند و پیش از اینها در زمین کشتاز و کاخ و عمارت برافراشتند و رسولان خدا با آیات و معجزات برای هدایت آنان آمدند – نپذیرفتند و به کیفر کفر هلاک شدند – و خدا به آنها هیچ ستمی نکرد؛ بلکه آنها خود در حق خویش ستم کردند«.
4) فجر (89) / 7 – 10؛ «و نیز به اهل شهر ارم که صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه کیفر داد در صورتی که مانند آن شهر در استحکام و بزرگی و تنعم در بلاد عالم نبود و نیز به قوم ثمود که سنگ را شکافته و کاخها بر خود از سنگ می ساختند چه کیفر سخت داد و نیز فرعون را که صاحب قدرت و سپاه بسیار بودند چگونه به دریای هلاک غرق نمود«.
5) آل عمران (3) / 170؛ «آنان (شهدا) به فضل و رحمتی که خداوند نصیب آنها گردانیده شادمانند«.
6) روم (30) / 4؛ «در آن روز مؤمنین خرسند می شوند«.
7) یونس (10) / 58؛ «بگو باید به فضل و رحمت خدا شادمان شوند که آن بهتر و مفید تر از هر ثروتی است«.
8) آل عمران (3) / 188؛ «مپندار آنان که به کردار زشت خود شادمانند و دوست دارند که مردم به اوصاف پسندیده ای که هیچ در آنها وجود ندارد آنها را ستایش کنند، از عذاب خدا رهایی دارند که آنان را عذاب دردناک دوزخ خواهد بود«.
9) انعام (5) / 44؛ «پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد، همه را فراموش نمودند، ما هم ابواب هر نعمت را به روی آنها گشودیم تا به نعمی که به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند؛ پس ناگاه آنان را به کیفر اعمالشان گرفتار کردیم که آن هنگام خوار و ناامید گردیدند«.
10) قصص (28) / 76؛ «مغرور و خرسند مباش که خداوند انسانهای مغرور و شادمان را دوست نمی دارد«.
11) هود (11) / 10؛ «و اگر آدمی را به نعمتی پس از محنتی رسانیم مغرور و غافل شود که دیگر روزگار زحمت و رنج من سر آمده سرگرم شادمانی و مفاخرت گردد«.
12) مکارم، تفسیر نمونه، ج 3، ص 169.
13) واحدی، اسباب النزول، ص 132.
14) طبرسی، مجمع البیان، ج 2، ص 881.