جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

متن خطبه ی کوفه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

قال بشیر بن خزیم الأسدی: و نظرت إلی زینب علیهاالسلام بنت علی یومئذ و لم أر والله خفرت قط أنطق منها، کأنما تفرع عن لسان امیر المؤمنین علی بن ابیطالب وقد أومأت الی الناس أن اسکتوا فارتدت الأنفاس و سکنت الأجراس؛ ثم قالت:

الحمدلله و الصلاة علی ابی محمد و آله الطیبین الاخیار. اما بعد، یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر! أتبکون؟ فلا رقأت

الدمعة، و لا هدأت الرنة. إنما مثلکم کمثل «التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا، تتخذون أیمانکم دخلا بینکم«. ألا و هل فیکم إلا الصلف والنطف و ملق الإماء، و غمز الأعداء؛ او کمرعی علی دمنة، او کفضة علی ملحودة؟!

ألا ساء ما قدمت لکم انفسکم أن سخط الله علیکم و فی العذاب انتم خالدون. أتبکون؟ و تنتحبون؟ إی والله، فابکوا کثیرا و اضحکوا قلیلا؛ فلقد ذهبتم بعارها و شنانها، و لن ترحضوها بغسل بعدها أبدا، و أنی ترحضون قتل سلیل خاتم الأنبیاء، و سید شباب اهل الجنة، و ملاذ خیرتکم و مفزع نازلتکم، و منار حجتکم، و مدرة سنتکم؛ ألا ساء ما تزرون و بعدا لکم و سحقا! فلقد خاب السعی و تبت الأیدی و خسرت الصفقة و بؤتم بغضب من الله و ضربت علیکم الذلة و المسکنة. ویلکم یا اهل کوفه! أی کبد لرسول الله فریتم، و أی کریمه له أبرزتم، و أی دم له سفکتم، و أی حرمة له انتهکتم؛[»لقد جئتم شیئا إدا تکاد السموات یتفطرن منهم و تنشق الارض و تخر الجبال هدا«] لقد جئتم بهم صلعاء عنقاء سواء فقماء (وفی بعضها خرقاء شوهاء(، کطلاع الأرض و ملاء السماء. أفعجبتم أن قطرت السماء دما، و لعذاب الأخره أخزی و أنتم لا تنصرون. فلا یستخفنکم المهل، فإنه لا تحفزه البدار، و لا یخاف فوت الثأر، و إن ربکم لبالمرصاد.

قال: فوالله لقد رأیت الناس یومئذ حیاری، یبکون

وقد وضعوا أیدیهم فی أفواههم ورأیت شیخا واقفا إلی جنبی، یبکی حتی اخضلت لحیته و هو یقول: بأبی أنتم و امی! کهولکم خیر الکهول و شبابکم خیر الشباب و نساؤکم خیر النساء و نسلکم خیر نسل، لا یخزی و لا یبزی.(1)

بشیربن خزیم اسدی می گوید: هنگامی که اسرا را به کوفه آوردند، به زینب علیهاالسلام دختر علی علیه السلام نگریستم. به خدا سوگند تا آن روز زنی این چنین با حیا و به این سخنوری ندیده بودم، چنان سخن می گفت گویی کلمات از زبان امیرمؤمنان علی علیه السلام جاری می شود. پس اشاره ای کرد که مردم ساکت شدند و صدای بانگ شتران خاموش شد. آن گاه گفت:

حمد خدای راست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیک او. پس از سپاس خدا؛ ای اهل کوفه؛ ای اهل کوفه!فریب و نیرنگ! گریه می کنید؟! هرگز اشک چشمتان مخشکاد و هرگز

ناله و فریادتان خاموش مباد. همانا مثال شما مثل آن زنی است که رشته ی خویش را پس از محکم بافتن، از هم می گسست؛ چرا که شما نیز رشته ی ایمان را با سوگندهایتان نیک استوار می سازید و آن گاه آن را وسیله ی خیانت و تقلب قرار می دهید.

آیا در شما جز گزاف گویی و آشوبگری و چاپلوسی کنیزکان و طعنه زنی دشمنان چیزی هست؟ یا چون گیاه روییده در مزبله و قبور نقره اندوده [تنها ظاهری نیکو دارید].

همانا توشه ای ناپسندیده از بهر خویش به پیش فرستادید که مایه ی خشم یزدان و عذاب جاویدان شما گردید. اکنون گریه می کنید و ناله سر می دهید؟! آری سوگند به خدای، بسیار گریه کنید و کم بخندید! چون ساحت خویش را چنان به عیب و عار و ننگ [کشتن امام و هتک حرمت حریم]ش آلودید که هرگز تا ابد با هیچ آبی نتوان پاکش کرد.

چگونه [لکه ی ننگ] قتل پسر پیغمبر و سرور جوانان اهل بهشت را توان شست؟ کسی که برای خوبانتان، پناهگاه و در هنگامه ی بلایا، آرامشگاه شما بود. روشنایی راهتان و سرشت روشتان بود.

بد باری به دوش می کشید؛ نفرین بر شما که از رحمت خدا دور باشید! پس کوششتان بی حاصل، دستانتان بی بهره و سودایتان بی سود ماند. همانا به غضب یزدان بازگشتید و ذلت و مسکنت بر شما افکنده شد.

وای بر شما! چه پاره ی جگری از مصطفی شکافتید و چگونه ناموس عصمت و طهارت را از پرده برون افکندید؟ چه خونی از رسول خدا صلی الله علیه وآله ریختید و چه حرمتی از او هتک کردید؟ به راستی کاری چنان زشت کردید که نزدیک است از زشتی آن، آسمان متلاشی گردد، زمین شکافته شود و کوه ها به شدت فروریزد. کاری کردید بس زشت، نکوهیده، ناپسند، سخت و بزرگ به پهنای زمین و فراخنای آسمان.

آیا در عجب هستید که آسمان خون می گرید؟ در حالی که عذاب آخرت رسواکننده تر است و در آنجا هیچ کس شما را یاری نمی کند. در پی مهلت های خداوند، خود را سبکبار مشمارید؛ زیرا هیچ چیز خداوند را از مبادرت [به عذاب] بازنمی دارد و در خون جویی، بیم فوت وقت ندارد. همانا پروردگار شما در کمین گاه است.

بشیربن خزیم اسدی گوید: سوگند به خداوند که مردمان را در آن روز، جمله سرگشته و پریشان دیدم که می گریستند و همه دست در دهان ها داشتند.

پیرمردی را دیدم که چندان بگریست که ریشش از اشکش تر شد و می گفت: پدر و مادرم فدای شما خاندان. پیران شما بهترین پیران، و جوانان شما بهترین جوانان، و زنان شما برترین زنان، و نسل شما بهترین نسل هایند و هرگز در هیچ حال به ذلت و خواری نیفتند.


1) این خطبه با تفاوت های ناچیز در منابع مختلفی نقل شده است. از جمله: مجلسی، بحارالانوار، ج 45، ص 108، 162 و 164؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 303؛ ابن طیفور، بلاغات النساء، ص 37؛ سیدبن طاووس، اللهوف، ص 146؛ حلی، مثیرالحزان، 86؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص 91؛ شیخ مفید، الامالی، ص 320.