در این فصل قصد داریم ابتدا خطبه ی کوفه و ترجمه ی آن را از نظر بگذرانیم و از آشکارترین نشانه های قرآنی تا پنهانی ترین آثار کلام الهی را در آن بیابیم. ابتدا به برخی شباهت های کلی میان قرآن و این خطبه می پردازیم؛ شباهت هایی چون: تشابه محیط نزول قرآن و محیط ایراد خطبه، تشابه خطبه با سوره ی توبه در آغاز کلام، و نیزتأثیرات مشابه قرآن و این خطبه بر مخاطبان.
سپس به بررسی نمودهای لفظی و معنایی قرآن در این خطبه می پردازیم. بنابراین از انعکاس عین آیات قرآن در این خطبه آغاز می کنیم.
گاهی آیات به طور کامل در سخن حضرت زینب علیهاالسلام تجلی یافته اند.
گاهی نیز بخشی از یک آیه ی بزرگ در میان کلام آن حضرت به چشم می خورد. به این دو دسته تجلیات قرآنی، به طور جداگانه خواهیم پرداخت.
پس از آن به فرازهایی می پردازیم که از جملات قرآنی الگو گرفته اند. اینها دیگر انعکاس عین آیات نیستند؛ بلکه جملاتی از قرآن هستند که به فراخور کلام، تغییرات کوچکی در آنها ایجاد شده است؛ مانند تغییر ضمایر از غایب به مخاطب.
در بخش بعد، به دنبال واژه هایی می گردیم که برگرفته از قرآن
هستند. از؛ آنجا که واژگان قرآن محدودند، ردیابی آنها در یک خطبه ی کوتاه کاری دشوارنیست.نکته اینجاست که هرجااین واژگان درخطبه به کاررفته اندهمان حال وهوای حاکم است که آیات دربرگیرنده ی آن واژاگان درآن فضا قراردارند.
پس ازتعقیب تأثیرات آشکار لفظی درخطبه، به سراغ تأثیرات معنایی میرویم؛ زیرابسیاری ازفرازهای خطبه، متأثرازمفاهیم برخی آیات قرآن است. در این بخش، به این فرازهاوآیات مؤثر برآنها خواهیم پرداخت.
فرازهای دیگری دراین خطبه وجود دارد که درآنها ترکیبی ازانعکاسهای لفظی ومعنای به چشم می خورد. به گونه ای که نمی توانیم آنها راتنها دریکی ازبخش های پیشین، بررسی کنیم. به همین دلیل بررسی آنها را به واپسین بخش این فصل وا می نهیم.
پیش از پرداختن به خطبه ای که حضرت زینب علیهاالسلام در کوفه ایرادفرمود، به جاست نظری به وقایع وحوادثی که در سالها، روزها، ساعات ودقایق پیش از ایرادخطبه رخ داده بود، بیفکنیم تا بتوانیم در حال وهوای شبیه فضای حاکم برشهر کوفه قراربگیریم وبدانیم خطیب ومخاطب با چه روحیاتی باهم مواجهه شده اند.
البته ناگفته پیداست این کار حتی بانقل صدهابرگ از کتابهای تاریخی که به ذکر زندگی حضرت زینب علیهاالسلام ازروزگار تاکودکی تا حوادث روز عاشورا وفجایع پس از آن پرداخته اند، ممکن نیست؛ آنچه در این مجال کوتاه میسر است، تنها اشاره هایی گذراست به کلیاتی از آنچه که سرانجام زینب علیهاالسلام را به ایراد چنین خطبه ای واداشت
داستان را از آنجا آغاز می کنیم که با مرگ معاویه، یزید از همه ی مسلمانان برای خلافت خویش بیعت خواست و در رأس همه، حسین بن علی علیهم السلام را وادار به چنین بیعتی نمود. آن حضرت برای گریز از چنین ذلتی، مدینه را به قصد خانه ی خدا ترک کرد و چون آنجا نیز جان خود را در خطر دید، همراه با همه ی خاندان خویش، عازم کوفه شد، چرا که هزاران نفر از مردم کوفه، با ارسال نامه های بی شمار، از آن حضرت دعوت کرده بودند تا به کوفه برود و با حمایت جنگاوران کوفی بر ضد حکومت یزید بشورد. هنگامی که امام از اهل کوفه، پیمانی وثیق بر این وعده دریافت کرد، عازم کوفه شد تا با همراهی کوفیان، نهضت خویش را به سرانجام برساند.
اما اهل کوفه بر سر پیمان خویش، استوار نماندند. هنگامی که ابن زیاد به عنوان فرماندار یزید وارد کوفه شد، همه چیز رنگ تغییر به خود گرفت. همان کسانی که با سوگندهای بزرگ و پیمان های سترگ، نماینده ی امام را به یاری های خود دلخوش کرده بودند، او را دستگیر کردند و به تماشای صحنه ی اعدام او نشستند.(1)
از این خیانت بالاتر، این بود که آنان می دانستند امام حسین علیه السلام بنا بر وعده هایشان، در راه کوفه است؛ در حالی که در این مسیر، سپاهیان مسلح در کمین وی هستند، اما نه تنها امام را از این خطر آگاه نکردند، بلکه خودشان شمشیر به دست گرفتند و به میدان کارزار با او رفتند و آن گاه رخ داد آنچه در کربلا رخ داد…
در تمام این صحنه ها، زینب علیهاالسلام همراه حسین بوده است. چه شگفت
است که در یک صحنه، هم مصیبت زده باشی و هم تسلابخش دیگران!
زینب علیهاالسلام را در کربلا بنگرید که گاهی در کنار عزیزان برادرش به سوگ می نشیند، و گاهی تنها یادگار برادرش، و حتی برادرش را دلداری میدهد.(2) فراز و نشیب هایی که در این خطبه خواهیم دید، متأثر از همین فراز و نشیب های زندگی پر حادثه ی زینب علیهاالسلام است.
خطبه ی زینب علیهاالسلام در کوفه، تنها ناشی از دیدن مردم به تماشا آمده ی کوفه نبود؛ مرور هزاران خاطره ی تاریخی از زمان کودکی تا حال در ذهن و ضمیر یک بانوی مصیبت زده، ناگاه چون بغضی در گلو خفته، او را به هیجان می آورد تا همان گونه که در کربلا نامردان سرمست از پیروزی را به گریه درآورد، (3) امروز هم خنده های مستانه ی این قوم لایعقل را به گریه های حسرت بار بدل کند.
کوفه برای زینب علیهاالسلام شهری پرخاطره است. روزی که پدر زینب علیهاالسلام، به مردم این شهر اعتماد کرد و آن را پایتخت حکومت خویش قرار داد، زینب علیهاالسلام بانویی رشید بود و آن روزگار در قامت یک مفسر قرآن، زنان کوفه را پروراند. پاسخ محبت های بی دریغ علی علیه السلام و خانواده اش به اهل کوفه، چیزی جز تیغ و زخم و جفا نبود. در کمتر از پنج سال، کار به جایی رسید که علی علیه السلام مردم کوفه را نفرین کرد.(4) و با دلی پر خون از
میان آنان رفت. کودکانی که طعم محبت پدری را از دستان علی علیه السلام چشیده بودند، بزرگ شدند و با فرزندان او همان کردند که پدرانشان با علی علیه السلام کردند. از دستان پر محبت این خانواده، لقمه های عاطفه برگرفتند و بر سر سفره ی دشمنانشان شراب پیمان شکنی نوشیدند.
زینب علیهاالسلام در کنار برادرش ناظر همه ی این حوادث بود؛ صحنه های روزهای محاصره در کربلا در کنار شترانی که بار نامه های دعوت کوفیان را به دوش می کشیدند، شب عاشورا و اظهار وفاداری های یاران انگشت شمار حسین، صحنه های رقت بار روز عاشورا که هر انسان با عاطفه ای را به زانو درمی آورد، بار مسئولیت سنگینی که جای خالی برادرش حسین و بیماری برادرزاده اش امام سجاد بر دوش او نهاده بود، شادی ها و هلهله های کوفیان به خاطر پیروزی در برابر لشکر کوچک حسین، قتل، غارت، آتش، اطفال برهنه، شب، سرما، گریه ی زنان، همهمه ی طبل و کوس مردان جنگی، آسمان و زمین به خون نشسته، شهر آذین بندی شده و…
1) ر.ک: سید بن طاووس، اللهوف، (انوار الهدی، قم(، ص 16 – 50؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 250 – 286.
2) مجلسی، بحارالانوار، ج 28، ص 57.
3) هنگامی که اسرا را از کربلا به سمت کوفه حرکت دادند، زینب علیهاالسلام در میان زنان و کودکان گریان، ناله سر داد: «یا محمداه! یا محمداه! صلی علیک ملائکة السماء. هذا الحسین بالعراء؛ مرمل بالدماء؛ مقطع الأعضاء؛ یا محمداه! و بناتک سبایا و ذریتک مقتلة تسفی علیها الصبا» از این کلام، همه ی دوستان و دشمنان به گریه افتادند. (حلی، مثیر الاحزان، ص 65؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 348(.
4) ر.ک: نهج البلاغه، خ 25.