جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

یهودى و طلب فرزند از حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در بروجرد مردى یهودى بود به نام یوسف، معروف به دکتر که ثروت زیادى داشت ولى فرزندی نداشت. هر چه مى‌دانست و هر چه گفتند عمل کرد، ولی اثر نبخشید. روزى مأیوس نشسته بود، که مرد مسلمانى نزد او آمد و پرسید: چرا افسرده‌اى؟ یهودی مشکل را بازگو کرد.

مرد مسلمان گفت: ما مسلمانان یک بى‌بى داریم، اگر او را به جان دخترش قسم بدهى، هر چه بخواهى از خدا برایت می‌گیرد. به حرم زینب سلام‌الله‌علیها برو و عرض حاجت کن تا فرزنددار شوى.

مرد یهودی مى‌گوید: دور از چشم همسران و همسایه‌هایم به سمت دمشق حرکت کردم. صبح زود رسیدیم، مستقیم برای زیارت رفتم و گفتم: یا رسول الله! دشمن تو و دامادت به خانه فرزندت براى عرض حاجت آمده، حاشا به شما بى‌بى جان! اگر مرا ناامید کنى، اگر خدا به من فرزندى دهد، نام او را از نام ائمه مى‌گذارم و مسلمان مى‌شوم. سپس با قافله برگشت و پس از چند ماه متوجه شد، بچه‌دار شده، زمانی که فرزندانش به دنیا آمدند، نام پسرش را حسین و نام دخترش را زینب نهادند. یهودی‌ها اعتراض کردند که چرا براى فرزندت اسم مسلمان‌ها را انتخاب کردى، هر چه دلیل آورد، قبول نکردند، قصه را بازگو کرد، ناگهان دید، تمام یهودی‌ها با صداى بلند شهادتین گفتند و همه مسلمان شدند. (1)


1) 200 داستان از فضائل، مصائب و کرامات حضرت زینب سلام‌الله‌علیها، عباس عزیزی، ص 194.