جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

یاری حضرت زینب، امام سجاد را در وداع با پدرش

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امام حسین علیه السلام به خیمه های بانوان رفت و پس از آن به خیمه ی امام سجاد علیه السلام وارد گردید، دید آن حضرت بر اثر بیماری شدید روی فرش پوستی افتاده، و زینب علیهاالسلام از او پرستاری می کند. وقتی که چشم امام سجاد علیه السلام به پدرش افتاد، خواست برخیزد نتوانست، به عمه اش زینب علیهاالسلام فرمود: مرا به سینه ات تکیه بده تا بنشینم؛ زینب علیهاالسلام در جانب پشت امام سجاد علیه السلام نشست و آن حضرت را نشانید و به سینه اش تکیه داد. امام

حسین علیه السلام احوال پسرش را پرسید، امام سجاد علیه السلام گفت: حمد و سپاس می گویم خدا را، سپس امام سجاد علیه السلام عرض کرد: پدرجان، جریان شما با این منافقین به کجا رسید؟ امام علیه السلام فرمود: شیطان بر آنها چیره شد و یاد خدا را از یاد آنها بیرون برد و جنگ شدیدی بین ما و آنها رخ داد که خون ما و آنها در سراسر این زمین به جریان افتاد.

امام سجاد علیه السلام پرسید: پدرجان عمویم عباس علیه السلام چه شد؟ زینب علیهاالسلام با شنیدن این سؤال، دگرگون شد، با چشمی اشکبار به چهره ی برادر نگاه کرد تا بنگرد که او چه جواب می دهد؟ زیرا آن حضرت هنوز خبر شهادت عباس علیه السلام را به امام سجاد علیه السلام نداده بود تا مبادا بیماری او شدیدتر گردد. فرمود: پسرم عمویت کشته شد و در کنار فرات دستهایش را بریدند. امام سجاد علیه السلام آنچنان گریست که بیهوش شد، وقتی که به هوش آمد از عموها و افراد دیگری سؤال می کرد و امام حسین علیه السلام پاسخ می داد تا اینکه پرسید: برادرم علی اکبر کجاست، از حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین چه خبر؟

امام حسین علیه السلام فرمود: پسرم بدان که در خیمه ها مردی، جز من و تو نیست، همه کشته شدند.

امام سجاد علیه السلام گریه سختی کرد، سپس به عمه اش زینب علیهاالسلام فرمود: شمشیر و عصایی به من بده.

امام حسین علیه السلام فرمود: شمشیر و عصا برای چه می خواهی؟ عرض کرد: عصا را برای اینکه بر آن تکیه کنم و شمشیر را برای اینکه با آن از حریم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم دفاع نمایم، زیرا خیری در زندگی بعد از او نیست.

امام حسین علیه السلام او را از این کار بازداشت و او را به سینه اش چسبانید و به او فرمود: پسرم! تو پاکترین و بهترین ذریه و عترت من هستی، تو جانشین من بر این بانوان و کودکان غریب و یتیم و مظلوم می باشی، آنها که در چنین رنجی شدید در برابر شماتت دشمن قرار گرفته اند، از آنها سرپرستی کن و

مونس آنها باش، آنها هیچ مردی غیر از تو ندارند، به آنها مهربانی کن….

سپس صدا زد: ای زینب ای ام کلثوم ای سکینه ای رقیه ای فاطمه، کلام مرا بشنوید و بدانید که این پسرم جانشین من بر شما است.

و هو امام مفترض الطاعة. و امامی است که اطاعتش واجب است.

سپس فرمود: پسرم به شیعیان من سلام برسان و به آنها بگو که پدرم غریبانه کشته شد. برای مصیبت او ناله کنید، و او به شهادت رسید و برای او گریه کنید. (1)


1) سوگنامه ی آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم، ص 337 به نقل از معالی السبطین، ج 2، ص 22.