زمان مطالعه: < 1 دقیقه
زینب چو دید پیکر آن شه به روی خاک
از دل کشید ناله به صد درد سوزناک
کای خفته خوش به بستر خون دیده باز کن
احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن
ای وارث سریر امامت ز جای خیز
بر کشتگان بیکفن خود نماز کن
طفلان خوب به ورطه بحر بلا نگر
دستی به دستگیری ایشان دراز کن
سیرم ز زندگانی دنیا یکی مرا
لب بر گلو رسان و ز جان بینیاز کن
برخیز صبح شام شد ای میر کاروان
ما را سوار بر شتر بیجهاز کن
یا دست ما بگیر و از این دشت پر هراس
بار دگر روانه به سوی حجاز کن
محمدتقی نیّر تبریزی
***