جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چهل منزل

زمان مطالعه: 1 دقیقه

اگرچه با اسارت، کوچ از این دشت بلا کردم

نه تنها شهر کوفه شام را هم کربلا کردم

صفایم کربلا و مروه شام، اسم تو لبیک

شروع سعی از گودال تا طشت طلا کردم

چهل منزل زیارت کرده‌ام ماه جمالت را

چهل شب در نماز شب تو را هر شب دعا کردم

به اجرای وصیت‌های تو تنها کمر بستم

جفا بعد از جفا دیدم به عهد خود وفا کردم

جدا شد بند بندم در کنار قتلگاه از هم

دمی که دخترت را از روی نعشت جدا کردم

دلم در قتل‌گه بود و دم دروازه کوفه

جمالت را زیارت بر فراز نیزه‌ها کردم

تو از بالای نی با چشم خود با من سخن گفتی

من از محمل تو را با فرق خونینم صدا کردم

تو با آوای قرآن معجز ختم رسل کردی

من از یک خطبه اعجاز علیِ مرتضی کردم

امام من تو بودی تا سر بشکسته‌ات دیدم

به محمل سر شکستم بر امامم اقتدا کردم

نمی‌دانم چگونه بی‌تو رفتم بی‌تو برگشتم

نمی‌پرسی چه‌ها دیدم چه‌ها گفتم چه ها کردم؟

نماز شب نشسته خواندم اما روز، استادم

به شمشیر بیانم نهضتی دیگر به پا کردم

به دست بسته در بزم یزید بی‌حیا رفتم

ولی از دست زین العابدین زنجیر واکردم

غریبیِّ علیّ و فاطمه بر من مجسم شد

شبی که دخترت را دفن در ویران سرا کردم

کنار طشت زر دیدم که زهرا بر تو می‌گرید

گریبان چاک دادم گریه با صاحب عزا کردم

اگر چه قامتم خم شد قیامت کرد هر گامم

به جان مادرم حق قیامت را ادا کردم

مرا در مجلس نامحرمان دیدی ز طشت زر

نگاهم کردی و از گریه چشمت حیا کردم

سفیر کوچکت در شام ماند و از برای او

سفارت‌خانه‌ای با وسعت عالم بنا کردم

شرار ناله‌ام از نخل «میثم» سر زند آری

به نظم او شرار شعله‌های دل رها کردم

غلامرضا سازگار«میثم»

***