معلوم باد، خلاق عالم زمین کربلا را بر باقی زمین ها شرافت و برتری داده [است]. برای این که احیاء شده در او، دین مبین و لذا چون ام القری، زمین کعبه، بر سایر زمین ها فخریه و مباهات نمود، برای این که بیت الله و امان عباد الله است، خطاب عتاب آمیز از مصدر ذوالجلال بدو شد:
»ساکت باش! و به خود مبال. از تو شریف تر و بهتر، زمین کربلا است» (1)
و سر فضیلت و شرافت کربلا بر کعبه واضح است. چه، اگر وقعه ی کربلا فراهم نشدی و حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آن جا شهید نمی شد و به آن کیفیت مظلومیت مدفون نمی گردید، از شآمت بنی امیه، موحدی یافت نمی شود تا متوجه کعبه شود و خدا را پرستش نماید، پس چون احیای دین مبین در آن شده، مخصوص شد به کراماتی چند:
اول: مدفن ثارالله شد.
دوم: مقام ارتفاع درجات شد. چنان چه هیچ پیغمبر یا وصی پیغمبر نبوده مگر این که مأمور شد به رفتن کربلا، تا سبب تقرب او به درگاه احدیت شود. حتی حضرت پیغمبر، [در] لیلة المعراج، و امیرالمؤمنین علیه السلام [در] وقعه ی صفین.
سوم: مأمن مذنبین شد. چنان چه محبین آل محمد- صلوات الله علیهم اجمعین- هرگاه گناهکار باشند، و در کربلا باشند بدون حساب بلکه بدون دیدن عقبات محشر،
به بهشت خواهند رفت (2)
چهارم: بهترین درجات بهشت خواهد بود.
پنجم: خاک او مدفن جمیع ائمه ی معصومین علیهم السلام شد. چنان چه در قبر هر یک از ائمه، مقداری از خاک کربلا فرش نمودند.
ششم: محل استجابت دعوات است. (3)
هفتم: خاک او در روز عاشورا مخلوط شد به خون شهدا. چون باد وزید، هر جا از خاک او رسید مسجدی بنا شد. (4)
هشتم: شفای امراض در خاک او قرار داده شد. (5)
نهم: مطاف و زیارت گاه انبیا گردیده (6) اگر کعبه سالی یک مرتبه مطاف [است]، کربلا جمیع اوقات سال، خاصه در شبهای جمعه [مطاف است] (7)
دهم: خاک او مانع از عذاب قبر است. و ما در این جا به ذکر همین ده کرامت اکتفا نمودیم.
و حضرت عقیله ی خدر رسالت، حضرت زینب علیهاالسلام در کربلا مقاماتی تحصیل نموده:
اول: نایل شد به مقاماتی که انبیا و اوصیا در آن زمین جنت مکان تحصیل نموده [است].
دوم: جمیع مثوباتی را که برای نازلین به کربلا معین شده، به هر عنوان تحصیل نمود.
سوم: به مقامات و کرامت خاصه که برای او و بعض از اهل بیت معین شده نایل
شد و آن ها چندین مقام بوده. به طریق اشاره ی مختصری بیان شود:
اول: مخصوص به صلوات از طرف حضرت حق شده. به نص آیه ی شریفه ی:
(اولئک علیهم صلوات من ربهم) (8)
و در این کرامت، با جد بزرگوار خود، حضرت پیغمبر شریک [است]. چنان چه آیه ی شریفه است:
(ان الله و ملائکته یصلون علی النبی) (9)
چنان چه خلاق عالم بر آن مخدره صلوات فرستد، ملایکه بالأولویه [به طریق اولی] صلوات فرستند و چون آن مکرمه از آل محمد است، مؤمنین هم بر او صلوات می فرستند.
دوم: مورد عنایت رحمات الهیه گردیده. به نص همین آیه ی مذکوره ی:
(من ربهم و رحمة…)
چون آن مکرمه، مورد رحمات الهیه است، سزاوار است طالبین رحمت، متوسل به آن معظمه شوند.
»ایها الطالبون لرحمة ربکم! هلموا الی التمسک بثمرة شجرة النبوة و مشکاة الولایة و دوحة الفاطمیة و رحمة الواسعة الالهیة، السیدة الجلیلة، و النبیلة الجمیلة، خدر الرسالة علیها من الله افضل الصلاة و التحیة«.
سوم: در زمره ی مهتدین مقرر شده. باز به نص همین آیه:
(و اولئک هم المهتدون) (8)
»فهی الهادیة المهدیة«
و در این مقام، شریک شد با جمیع انبیا؛ زیرا که سیادت انبیا بر غیر به واسطه ی این است که، سبل هدایت اند، بلکه این مقام از خصوصیات ربانیه است. چنان چه می فرماید:
(انا هدیناه السبیل) (10)
و در جای دیگر می فرماید:
(انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشآء) (11)
چه مقام از این بالاتر برای این که مکرمه که از امثال الهیه است
»فله الامثال العلیا و الکبریاء و الآلاء«
اشاره: چون این برادر و خواهر به واسطه ی تحمل آن همه مصایب و شداید، باعث هدایت نوع شدند، لذا هر دو، چراغ هدایت آنام اند.
»الحسین مصباح الهدی و مشکاة الدجی
[الزینب مصباح الهدی و مشکاة الدجی]«
چهارم: واصل شد به مقاماتی که احصای آن ها از حیطه ی تصور بشر خارج است! کما یشهد بذلک، قوله تعالی:
(انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب) (12)
مکشوف باد! چون صبر آن مکرمه از حیطه ی تصور خارج [است]، اجر و مثوبات او نیز از عد و حد افزون [می باشد]؛ و لذا شفاعت مذنبین و اعطای حوایج متوسلین و ایصال به اعلی مقامات علیین، کم ترین رتبه است نسبت به مقامات و درجات آن مکرمه؛ زیرا که
همه ی این ها معدود و درجات این مکرمه غیر محدود [می باشد].
این خصیصه را ختم نماییم به ذکر حدیث شریف ورود حضرت فاطمه علیهاالسلام به محشر (13) عن ابن عباس، قال:
»اذا کان یوم القیامة نادی مناد: یا معشر الخلائق! غضوا أبصارکم حتی تمر فاطمة بنت محمد علیهماالسلام فتکون اول من تکسی و یستقبلها من الفردوس اثنتی عشر ألف حوراء لم یستقبلوا أحدا قبلها و لا أحدا بعدها علی نجائب من یاقوت اجنحتها و ازمتها اللؤلؤ علیها رحائل من در علی کل رحالة منها نمرقة من سندس و رکائبها زبرجد فیجوزون بها الصراط حتی ینتهون بها الی الفردوس فیتباشر بها اهل الجنان و فی بطنان الفردوس قصور ابیض و قصور صفر من لؤلؤ من عزز واحد و ان فی القصور البیض لسبعین الف دار منازل محمد و آل محمد فتجلس علی کرسی من نور یجلسون حولها و یبعث الیها ملک لم یبعث الی أحد قبلها و لا یبعث الی أحد بعدها: فیقول: «ان ربک یقرئک السلام و یقول: سلینی اعطک» فتقول قد اتم علی نعمته و هنأنی کرامته و اباحتی أسأله ولدی و ذریتی و من یودهم فیعطیها الله ذریتها و ولدها و من یودهم لها و حفظهم فیها فتقول الحمد لله الذی أذهب عنی الحزن و أقر بعینی. قال جعفر: کان أبی یقول کان ابن عباس اذا ذکر هذا الحدیث، تلاهذه الآیة:
(و الذین آمنوا و اتبعتهم ذریتهم بایمان الحقنا بهم ذریتهم) (14)
ترجمه ی حدیث واضح است، ولی چنین مستفاد می شود از این که بن عباس، آیه ی شریفه را قرائت نموده حضرت زینب و ام کلثوم بنات مطهره فاطمه علیهاالسلام نیز به همان جلالت، در خدمت مادر خود خواهند بود، و ایضا سادات بنی فاطمه و محبین آن ها نیز در مقامات رفیعه ی بهشت عنبر سرشت، در خدمت جده ی خود با کمال شعف و سرور خواهند زیست.
الها! کریما! مهربانا! چون روز محشر شود و معصومتین صدیقتین، فاطمه زهرا و زینب کبری، با نهایت عزت و جلال، داخل صحرای محشر [شوند] و مخلوقین، بعضی اصحاب یمین و جمعی اصحاب شمال، چون این دو ملکه ملک ملکوت، در مقام شفاعت برآیند، این غریق بحر معاصی را از شفاعت آن ها بی نصیب مگردان.
1) ناسخ التواریخ ج 3، چاپ جدید، ص 347.
2) جنات الخلود.
3) بحارالأنوار، ج 44، ص 221.
4) کامل الزیارات، ص 288.
5) بحارالأنوار ج 44، ص 221؛ کامل الزیارات ص 275.
6) کامل الزیارات ص 112.
7) کامل الزیارات، ص 120.
8) بقره (2) آیه 157.
9) احزاب (33) آیه 56؛ مستدرک، ج 3، ص 148، چاپ حیدرآباد؛ المحلی از ابن حزم ج 4، ص 125، چاپ مصر؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج 2، ص 60، چاپ آستانه؛ سنن الکبری، ج 2، ص 147 و 148؛ ارشاد الساری، ج 5، ص 428؛ و ج 7، ص 365؛ و ج 9، ص 224، چاپ مصر؛ تاریخ بغداد، ج 6، ص 216؛ و ج 8، ص 143، چاپ مطبعة السعاده مصر؛ مسند طیالسی ص 142؛ چاپ حیدرآباد؛ سنن نسایی، ج 1، ص 190، چاپ میمنیه ی مصر؛ مشکل الآثار، ج 3، ص 71، چاپ حیدرآباد، تأویل الآیات، ج 2، ص 459- 464؛ الموطأ، ج 1، ص 137، چاپ مصر؛ فتح الباری، ج 8، ص 432 چاپ مصر؛ تفسیر البرهان، ج 3، ص 334، 339، و نیز شرح فضایل صلوات از احمد بن محمد حسینی اردکانی.
10) انسان (76(، آیه 3.
11) قصص (28(، آیه 56.
12) زمر (39(، آیه 10.
13) کتاب فضائل الخمسة، ج 3، ص 199، باب فی بعث فاطمة علیهاالسلام یوم القیامة و مرورها علی الصراط، و فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی، ص 616 به بعد.
14) طور (52) آیه 21.