پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در مدت حیات خویش دو بار مرزهاى امپراطورى روم در سرزمین شام را مورد تهاجم نیروهاى نظامى خویش قرار داد. اولین بار در غزوه «موته» سپاه اسلام، با سپاه انبوه و تا دندان مسلّح رومیان روبهرو شد و این غزوه، مقدمات نفوذ به سرزمین شام را براى مسلمین فراهم ساخت. در زمانى دیگر پیامبر صلیاللهعلیهوآله با اعزام لشگر خویش به «تبوک» دوباره مرزهاى روم را مورد لشکرکشی قرار داد. آن حضرت در واپسین ایام حیات خویش، سپاهى به فرماندهى اسامة بن زید و تمامى بزرگان صحابه براى هجوم به سرزمین شام اعزام ساخت، لیکن در این روزها به ملکوت اعلى پیوست.
رومیان به محض آگاهى از بسیج و اعزام نیروهاى مسلمانان، سپاهى فراهم آورده و در مرزهاى شبهجزیره مستقر نمودند. ابوبکر نیز با فراخوانى مسلمانان از نقاط دیگر، سپاهى در مدینه فراهم آورد و آن را به چهار دسته تقسیم کرد.
یک دسته را به فرماندهى «ابوعبیده بن جراح» به سوى «حمص»، دسته دیگر را به فرماندهى «عمرو بن عاص» راهى فلسطین و دسته سوم را به فرماندهى «یزید بن ابى سفیان» به سوى «دمشق» و دسته چهارم را به سرپرستى «شرجبیل بن حسنه» عازم «اردن» کرد.
اندکى بعد، از شام خبر رسید که ابوعبیده از عهده مقابله با رومیان برنیامد، از این رو خلیفه نامهاى به خالدبنولید نوشت که به کمک سپاه شام شتافته و به جاى ابوعبیده فرماندهى سپاه را به عهده گیرد، خالد نیز به سوى شام رفت. او در ابتدا «بصرى» را فتح و سپس به میدان جنگ با رومیان رسید و با همکارى فرماندهان سپاه با دشمن روبرو شد. این جنگ در تاریخ اسلام به جنگ «یرموک» معروف شد. رومیان در این نبرد، 140 هزار نفر تلفات دادند و سه هزار تن از مسلمانان نیز کشته شدند. آنان رومیها را تعقیب و «ماهان» سردار آنان را کشته و سپس به طرف دمشق رفتند و پس از آنکه یک ماه بر دروازه آن شهر متوقف شدند خبر وفات ابوبکر و خلافت عمر به ایشان رسید.
«هِرَقْل» امپراطور روم که در بیت المقدس از خبر فتح مسلمانان در یرموک با خبر شد، با شتاب به سوى حمص روان شد تا آن جا را مرکز جنگى خود قرار دهد. در این هنگام ابوعبیده نیز با سپاه خود حرکت کرد تا به «مرج الصفر» رسید و از خلیفه کسب تکلیف کرد که اول دمشق را فتح کند یا به فحل هجوم برد؟ عمر نیز پس از مشورت با امام على علیهالسلام گفت:
«اول دمشق را بگشایید که قلعه شام است و سپس سپاهى براى جلوگیرى از سپاه فحل و مردم فلسطین و حمص بفرستید.»
محاصره دمشق هفتاد روز طول کشید، مسلمانان راه آذوقه و کمک مردم دمشق را بستند. چون دیوارها و خندقهاى اطراف شهر مانع نفوذ مسلمین مىشد، چارهاى جز محاصره آن نداشتند، به زودى مردم دمشق که از محاصره به تنگ آمده بودند از در صلح درآمدند و بعضى از دروازههاى دمشق به صلح باز شد و مسلمین بدان راه یافتند و شهر را فتح کردند، البته مورخان در تاریخ فتح دمشق اختلافنظر دارند بعضى آن را در سال 13 هجرى و بعضى سال چهارده و هفده هجرى دانستهاند.
پس از فتح شام، «یزید بن ابى سفیان» که یکى از چهار فرمانده فاتح دمشق بود، از سوى عمر به حکومت این شهر منصوب و برادرش معاویه نیز قسمتى از شام را در اختیار گرفت. وقتى یزید بن ابى سفیان از دنیا رفت، عمر تمامى قلمرو او را به معاویه سپرد و وى مالک مطلق این سرزمین گشت.
به گفته ابن سعد، در فتح شام، بیشتر مهاجران و انصار حضور داشتند و شهر «حمص» در جنوب دمشق محل ملاقات و الحاق اصحاب رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به یکدیگر بود.
«ابى مسلم خولانى» وقتى داخل مسجد حمص شد، سى تن از ریش سفیدان اصحاب را در آن دید و کثیر بن مره حضرمى نیز هفتاد بدرى از صحابه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را در آن جا ملاقات کرد. آنان مقدمه لشکر اسلامى بودند و نقش مهمى براى آموزش فقه و قرآن در سپاه اسلام داشتند.
یزید بن ابى سفیان به عمر نوشت که مردم شام فراواناند و نیاز به تعلیم قرآن و فقه دارند، او نیز «معاذ بن جبل» و «عبادة بن صامت» و «ابى درداء» را فرستاد و از آنان خواست اول از حمص آغاز کنند، سپس یکى از ایشان به دمشق و دیگرى به فلسطین رود. لذا عباده در حمص ماند و ابو درداء به دمشق رفت و معاذ نیز به سوى فلسطین عازم شد.
معاویه پس از آنکه از سوى عمر به جاى برادرش یزید بن ابى سفیان به حکومت دمشق منصوب شد به فتح اکثر شهرهاى شام اقدام کرد. وى در دوران خلافت عثمان قدرت بلامنازعى یافت و به حکومت «حزیره و شام» رسید. او تمامى ولایات شام را به قیسىها سپرد و همین قیسىها و بعد کلبىها بودند که او را در مقابل حضرت على علیهالسلام تقویت کردند. معاویه پیراهن خونین عثمان را بر منبر مسجدى که بعدها، جامع اموى به جاى آن ساخته شد گذاشت و رؤسا، اشراف و قبایل را فراخواند. آنان نیز قسم خوردند که کشندگان عثمان را قصاص کنند. به همین خاطر جنگ صفین را علیه امام به راه انداختند، در این جنگ تمامى مردم شام جز «ابى درداء» و «ابوامامه باهلى» حضور یافتند.
سرانجام در سال 41 هجرى، معاویه با مسئله صلح امام حسن علیهالسلام، دمشق را مرکز خلافت قرار داد. پس از مرگ معاویه دوم که چهل روز بیشتر خلافت نکرد، حکومت دمشق و در حقیقت خلافت به خاندان مروانیان انتقال یافت و مروان بن حکم نخستین خلیفه اموى بود.
در میان آنان «ولید بن عبدالملک» و «عمر بن عبدالعزیز» همواره براى توسعه ابنیه فرهنگى و تاریخى دمشق مىکوشیدند، جامع بزرگ اموى از بناهاى بىنظیر و مشهورى است که در سال 87 هجرى به دست «ولید بن عبدالملک» ساخته شد. دمشق تا سال 133 هجرى که عباسیان، به خلافت رسیدند همچنان پایتخت خلافت اسلامى بود، تا اینکه در این سال مرکز خلافت به عراق منتقل شد.
از آن سال به بعد خلفاى عباسى هر از گاهی والیانى به دمشق مىفرستادند، تا این که احمد بن طولون پس از تشکیل سلسله طولونیان در مصر در سال 264 هجرى دمشق را از دست عباسیان خارج نمود.
تا این که اندکی بعد، قرامطه در سال 282 هجرى بر این شهر تاخت و در قرن چهارم هجرى پس از آن که اخشیدیون در مصر به حکومت رسید، دمشق را جزیى از ولایت خود قرار داد و پس از انقراض دولت اخشیدیها به وسیله فاطمیان در سال 358 هجرى، دمشق تحت سلطه آنان در آمد. در سال 360 هجرى قرامطه دوباره به دمشق حمله کرد و فجایع فراوانى نسبت به مردم انجام داد.
در سال 468 هجرى سلطان آتسز خوارزمى از خوارزمشاهیان ایران، این شهر را از دست فاطمیان بیرون کشید، تا اینکه جنگهاى صلیبى در طى سالهاى (543 ـ 523) برابر با (1148 ـ 1128 م) پدید آمد. صلیبىها برسرزمینهاى شام هجوم آوردند و بارها دمشق را ویران کردند تا اینکه در سال 549 هجرى «نورالدّین محمود زنگى» حاکم حلب، در این شهر بر صلیبىها مسلط شد.
دوران محمود زنگى و صلاح الدین ایوبى، دوران اعتلاى دمشق بود. ولى متأسفانه فرزندان صلاح الدین یعنى ملک عادل، افضل و عزیز براى تسلط بر شهر، با هم درگیر شدند و این شهر را ویران نمودند.
تا این که دمشق در ایام «ملک عادل» فرزند صلاح الدین دوباره رشد کرد و ابنیه و آثار تاریخى فراوانى در آن ساخته شد، تا این که در سال 658 هجرى، هلاکو خان مغول، این شهر را مورد هجوم قرار داد و حاکمان ایوبى آن را برانداخت. سپس پس از نیم قرن، ممالیک مصر از جمله «مَلِک ظاهر بیبرس» دمشق را به تصرف خود در آورد که دوباره، این شهر رو به رشد و آبادنى رفت.
در این هنگام شام به چند ولایت و نیابت تقسیم و اداره شد، که همگى تابع حکومت مرکزی قاهره بودند از جمله:
نیابت حلب، نیابت حمص، حماة، طرطوس و….
دمشق در دوران ممالیک پایتخت دوم آنان بود. چون این شهر راه اصلى قافلههاى حجاج و یا کسانى بود که به سوى پایتخت یعنى قاهره مىرفتند، به همین خاطر اعتبار فراوانى کسب کرد و بازارهاى آن در این دوران گسترش یافت. ممالیک مصر هم به ساخت مساجد و اماکن فراوانى همت گماشتند و ویرانیهاى دوران مغول را تا حدود زیادى ترمیم نمودند.
در سال 699 هجرى این شهر باز دچار هجوم سپاه مغول به فرماندهى غازان خان شد و سرانجام در سال 803 هجرى به دست تیمور ویران گشت. تا اینکه در نبرد «مرج دابق» در سال 923 هجرى به تسلط عثمانیها در آمد و یکى از ولایات آنان شد.
عثمانیها این شهر را به پاشانشینهایى تبدیل کردند و به آبادانى و ترقى آن همت گماشتند. در این زمان مساجد، تکایا، خانها، زوایا، کاروانسراها، قصرها و مدارس فراوانى در این شهر ساخته شد که تمامى آنها امروزه زینتبخش این شهر تاریخى بوده و مورد بازدید و اعجاب سیاحان است.