پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در مدت حیات خویش، دو بار به مرزهاى امپراتورى روم در سرزمین شام حمله کرد. سپاه اسلام نخستین بار در غزوه ی «مؤته» با سپاه انبوه و تا دندان مسلّح رومیان روبهرو شد. این غزوه بود که مقدمات نفوذ به سرزمین شام را براى مسلمانان فراهم ساخت. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در زمانى دیگر، خود همراه لشکریانش به «تبوک» رفت و به مرزهاى روم یورش برد. آن حضرت در واپسین روزهاى حیات خود (سال یازدهم هجرى(، سپاهى به فرماندهى اسامة بن زید براى هجوم به سرزمین شام تدارک دید، لیکن خود به ملکوت اعلى پیوست و ابوبکر اعزام آن سپاه را دنبال کرد.
سپاه اسامه در یک درگیرى با رومیان به پیروزى رسید و موفق شد نتیجه ی تلخ شکست موته را به یک پیروزى تبدیل کند. پس از اندکى، خلیفه ی اوّل، هجوم به مناطق تحت سلطه ی روم؛ از جمله شامات را در استراتژى نظامى خویش قرار داد.
او در این جنگ، با فراخوانى مسلمانان از نقاط مختلف، سپاهى در مدینه فراهم آورد و آن را چهار گروه کرد؛ گروهى را به فرماندهى «ابوعبیدة بن جراح» به سوى «حمص«، دسته ی دیگر را به فرماندهى «عمرو بن عاص» راهى فلسطین و دسته ی سوم را به فرماندهى «یزید بن ابى سفیان» به سوى «دمشق» و دسته ی چهارم را به سرپرستى
»شرحبیل بن حسنه» عازم «اردن» کرد. اندکى بعد، از شام خبر رسید که ابو عبیده، ازعهده ی مقابله با رومیان برنیامده است، از این رو خلیفه نامهاى به خالدبن ولید نوشت که به کمک سپاه شام بشتابد و به جاى ابوعبیده فرماندهى سپاه را بهعهده گیرد. خالد به سوى شام رفت. او ابتدا «بُصرى» را فتح کرد و سپس به مصاف با رومیان شتافت. این جنگ در تاریخ اسلام به «یرموک» معروف شد،(1) زیرا در کنار رودى به همین نام، که امروزه درکشور اردن جارى است، صورت گرفت.
رومیان در این نبرد، 140 هزار نفر تلفات دادند و سه هزار تن از مسلمانان نیز کشته شدند. آنان رومىها را تعقیب و «ماهان» سردار آنان را کشتند و سپس به طرف دمشق رفتند؛ پس از آنکه یک ماه بر دروازه ی آن شهر متوقف شدند، خبر وفات ابوبکر و خلافت عمر به ایشان رسید.(2)
»هِرَقل» (=هراکلیوس، امپراتور روم) در بیتالمقدس از فتح مسلمانان در یرموک خبر یافت و با شتاب به سوى حمص روانه شد تا آنجا را مرکز جنگى خود قرار دهد.
ابوعبیده نیز با سپاه حرکت کرد تا به «مرج الصفر» رسید و از خلیفه کسب تکلیف کرد که اول دمشق را فتح کند یا به فحل هجوم برد؟ عمر نیز با صحابه مشورت کرد. در این میان امام على علیه السلام نظر داد، اول دمشق را بگشایید که قلعه ی شام است و سپس سپاهى براى جلوگیرى از سپاه فحل و مردم فلسطین وحمص بفرستید. خلیفه نیز به همینگونه فرمان داد.
محاصره ی دمشق هفتاد روز طول کشید؛ مسلمانان راه آذوقه و کمکرسانى ساکنان شهر را بستند. چون دیوارها و خندقهاى اطراف مانع نفوذ مسلمین مىشد، چارهاى جز ادامه ی محاصره نداشتند. مردم دمشق که از محاصره به تنگ آمده بودند، از در صلح درآمدند؛ بعضى از دروازههاى دمشق به صلح باز شد و مسلمین بدان راه یافتند و شهر را
فتح کردند. مورّخان در تاریخ فتح دمشق اختلاف دارند؛ بعضى سال سیزده هجرى و بعضى سال چهارده و یا هفده هجرى گفتهاند.
پس از فتح شام، «یزید بن ابى سفیان«، که یکى از چهار فرمانده فاتح دمشق بود، ازسوى عمر به حکومت این شهر منصوب شد. وقتى او مرد، عمر قلمرو او را به معاویه سپرد و وى مالک مطلق العنان این سرزمین گشت.(3)
در فتح شام بیشتر مهاجران و انصار حضور داشتند. به گفته ی ابن سعد، 113 صحابه در آن شرکت کردند.(4) شهر «حُمص» – در جنوب دمشق – محل ملاقات و الحاق اصحاب پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به یکدیگر بود. «ابو مسلم خولانى» وقتى داخل مسجد حمص شد، سى تن از ریش سفیدان اصحاب را در آن دید و کثیر بن مره ی حضرمى نیز هفتاد بدرى، از صحابه ی پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در آنجا ملاقات کرد. آنان مقدمه ی لشکر اسلام بودند که آموزش فقه و قرآن در سپاه اسلام بر عهده ی آنان بود. بسیارى از تابعین در شام به دست عبادة بن صامت، ابو دردا و معاذ بن جبل فقه آموختند. این کار به سبب درخواست یزید پسر ابوسفیان صورت گرفت که به عمر نوشته بود مردم شام فراواناند و به تعلیم قرآن و فقه نیاز دارند. بدین سان حمص پایگاه عباده شد، ابو دردا به دمشق رفت و معاذ نیز عازم فلسطین گردید.(5)
معاویه پس از آنکه از سوى عمر بهجاى برادرش یزید بن ابوسفیان به حکومت دمشق منصوب شد، به فتح سایر شهرهاى شام اقدام کرد. وى در دوران خلافت عثمان قدرت بلامنازعى یافت و علاوه بر شام به حکومت «جزیره» نیز دست یافت. او تمامى ولایات شام را به قیسىها سپرد و همین قیسىها و بعد کلبىها بودند که او را در مقابل امام على علیه السلام تقویت کردند. معاویه پیراهن خونین عثمان را بر منبر مسجدى، که بعدها، جامع اموى بهجاى آن ساخته شد، گذاشت و رؤسا، اشراف و قبایل را فراخواند. آنان نیز
سوگند خوردند که کشندگان عثمان را قصاص کنند.(6) سپس جنگ صفین را علیه امام به راه انداختند. در این جنگ تمامى مردم شام جز «ابو دردا» و «ابو اُمامه ی باهلى» حضور یافتند.(7)
1) ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 1، ص 119 – 80؛ واقدی، فتوح الشام، ص 20 به بعد؛ محمد بن عبدالله ازدی، تاریخ فتوح الشام، تحقیق عبدالمنعم عبدالله عامر، ص 73 ـ 21.
2) Muir, william, the coliphate its rise, Dcline and fall, p. 9.
3) نک: واقدی، همان کتاب، ص 50 به بعد؛ ابن اعثم کوفی، همان کتاب، ج 1، صص 130 ـ 80؛ نویری، همان کتاب، ج 3، ص 80 ـ 140؛ حسن ابراهیم حسن، تاریخ السیاسی الاسلام، ج 1، ص 281 ـ 276.
4) ابن سعد، طبقات الکبری، ج 7، ص 151 ـ 111.
5) نجدت خماس، همان کتاب، ص 97 ـ 98؛ احسان عباس، همان کتاب، ص 243 ـ 222.
6) طبری، تاریخ الطبری، ج 4، ص 562.
7) منطقه ی صفین، در شمال شرقی سوریه ی کنونی قرار داشته است. برای آگاهی بیشتر در خصوص این منطقه، نک: بحث مربوط به استان رقه در همین کتاب.