سفیر کربلا بعد از حادثه طف بیش از یکسال و نیم زندگی نکرد، لکن در این مدت کوتاه، توانست حداکثر استفاده را بنماید و پیام خون مقدس شهیدان کربلا را به گوش عالمیان برساند و رژیم بنی امیه را که قصد داشت با کشتن امام حسین (علیه السلام) به حیات اسلام خاتمه دهد، در آستانه ی سقوط و مرگ زودرس قرار دهد و جریان تاریخ را به نفع اسلام عوض نماید.
عاقبت، حزن و اندوه روزگار و داغ جانکاه برادر و عزیزان آنچنان جسم او را فرسوده و لاغر نمود که دیگر تاب تحمل روح بزرگ او را نداشت. اگر چه زینب (علیهاالسلام) به بستر و آرمیدن در آن بی علاقه بود، لکن شدت بیماری او را به بستر کشانید.
او اینک به بستر نیامده تا بیاساید، بلکه آمده تا سفر بی پایانی را آغاز نماید، آمده تا چشمان خسته و خونبار خود را که نظاره گر همه صحنه های تلخ و دلخراش دنیا بوده روی هم بگذارد، آمد تا سینه ی غمبار و مملو از شکوه روزگار را به خاک تیره بسپارد.
بالاخره در شبی تاریک و ظلمانی، در کلبه ای محقر و کوچک، در محیط غربت، صحنه ی کربلا را بار دیگر تکرار نمود، به طوری که از شدت
تب آب نخواست. حتی گلیم کهنه را زیر پای خود برداشت و بر روی خاک تیره در حالی که هزاران نیزه از داغ برادر و غم و اندوه زمانه را در سینه داشت، همانند برادرش حسین (علیه السلام) جان به جان آفرین تسلیم نمود. اغلب مورخان تاریخ ارتحال آن بانوی بزرگوار را شب یکشنبه چهارم رجب سال شصت و پنج هجری در سن 55 سالگی ثبت کرده اند.