امام حسین (علیه السلام) سعی داشت مرگی را برگزیند که صددرصد حماسی باشد. مرگ حماسی به مرگی اطلاق می شود که تکانی در فطرت انسانها و لرزشی در لایه های رسوب جهل و حماقت مردم ایجاد کند و از خواب غفلت چندین ساله آنان را به یکباره بیدار نماید. یک چنین مرگی باید از دو صفت برخوردار باشد، اول اینکه دشمن در اوج بی رحمی و مجاهد فی سبیل الله در اوج مظلومیت باشد. دوم آنکه مجاهد در میدان معرکه از مرگ و جانبازی باکی بخود راه ندهد. این هر دو صفت به وضوح در لشگر امام حسین (علیه السلام) به چشم می خورد.
فریاد هل من ناصر ینصرنی سیدالشهداء و آب طلبیدن برای طفل شش ماهه اش و حرکاتی از این قبیل در روز عاشورا، همه بدان معناست که شقاوت و بی رحمی دشمن و در مقابل مظلومیت خود را ثابت نماید.
زمزمه عاشقانه او در شب عاشورا با یاران، حکایت از وارستگی و عشق سوزان مجاهدانی می کند که جز لقای حق سودایی در سر ندارند. امام
حسین (علیه السلام) طی بیاناتی در شب عاشورا به یاران و اصحابش فرمودند:
فمن کان منکم علی حر السیوف و طعنه الأسنه فلیأت معنا و الا فلینصرف عنا(1)
پس هر کس از شما که سوزش شمشیر و زخم نیزه ها را بر بدنش احساس نمی کند با ما بیاید و الا از همراهی با ما منصرف شود.
بغیر یار، عاشق را نظر نیست
بر او جز درد عشق سوز دگر نیست
حرارتهای تیر و نیزه ی سرخ
به نزد آتشش جز آب تر نیست
به طوری که ملاحظه می شود سیدالشهداء قصد داشت عاشق را به مسلخ ببرد و به بهای پاکی و خلوص باطن و عشق سرشار آنان، در مردم انفجار ایجاد نماید و پیکر منجمد جامعه را بلرزاند و دامن اسلام را از وصله ها و پیرایه ها پاک نماید و سرانجام به هدف خود جامه عمل پوشاند و قامت امامت را در خون نشاند و به بلندای قیامت آن را جاودانگی بخشد.
قدر مسلم ماهیت مبارزه ی امام حسین (علیه السلام) خارج از معادلات کلاسیک نظامی بوده است، او روشی فراگیر برای مبارزه با دشمنان بنیان نهاد تا الگویی برای همه ی مسلمانان در هر عصر و زمانی باشد.
سید الشهداء (علیه السلام) به راحتی می توانست با یک اشاره دشمنان را محو کند، اما به یقین می دانست که این روش، زنده و جاوید در تاریخ نمی ماند و
شاید عنصر مبارزه و جهاد با ظلم و ظالم را از قاموس فرهنگ اسلام جدا نماید و مسلمانان به این اعتقاد روی آوردند که مبارزه با ظالم تنها باید با معجزه یا اشاره ی امام باشد، طبیعی است که این گونه اعتقاد به جهاد و مبارزه برابر است با مرگ تدریجی جوامع مسلمین و نهایتا سقوط اسلام. به همین خاطر بود که امام حسین (علیه السلام) به این شیوه در روز عاشورا متوسل نشد، بلکه اصول مبارزه ی خود را بر معیارهایی مبتنی ساخت که برای همیشه زنده و گسترده اند و در طول قرون هرگز کهنگی نمی پذیرند. یکی از ویژگیهای عمده مبارزه، او دعوت مسلمانان به مصالح اسلام و جامعه اسلامی به مقتضای شرایط است. ویژگی دیگر مبارزه ی سیدالشهداء ایثار است، تشخیص مصلحت و ایثار مفهوم یکدیگر را تکمیل می کنند، مصلحت بدون ایثار، یا ایثار بدون مصلحت هر کدام ماهیت مبارزه را دگرگون می کنند، شاید بتوان گفت که ایثار بعد اجرایی مصلحت است. به گاهی مصلحت اسلام اقتضا می کند که انسان مال و و فرزندش را و گاهی جان و هستی خودش را نثار کند. تشخیص مصلحت با رهبران الهی و تربیت یافتگان مکتب وحی و رسالت بوده و ایثار تکلیف همه ی عاشقان و پیروان اسلام و قرآن است و هر مسلمانی وظیفه دارد به تکلیفش عمل کند.
بنا به فرمایش امام خمینی (قدس سره) که فرمود: «ما مأمور به تکلیف هستیم نه مأمور به نتیجه«، یعنی ادای تکلیف، وظیفه هر مسلمانی است و نباید به نتیجه ی آن فکر کند. تحقیقا امام حسین (علیه السلام) نیز همین درس را به ما می دهد. او در زمانش تشخیص داد که باید خون بدهد و ایثار خون را تکلیف و تنها راه نجات دین و قرآن می دانست و هیچگاه نفرمود که نتیجه چه خواهد شد و حتی تصور اینکه بمانم و سرانجام قیام و جهاد را ارزیابی
کنم به ذهن خود راه نداد. بنابراین اقتضا مصلحت، ایثار و ادای تکلیف از صفات حرکت خونین امام حسین (علیه السلام) می باشند که ما در هر شرایطی وظیفه داریم به آن عمل کنیم و مطمئن باشیم که حاکمیت دین و معنویت و شرف انسانی ما در گرو عمل بدانهاست.
1) بلاغه الحسین / ص 39.