قرآن بدون هیچ قید و شرطی در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر و صاحبان امر یعنی ائمه اطهار (علیهم السلام) می دهد: «اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم«(1)؛ از خداوند و رسول و اولی الامر اطاعت کنید.
زینب (علیهاالسلام) که حضور هفت معصوم (2) را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایتمداری (معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت، فداکاری در راه آن) سرآمد است. او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلای امام خویش قرار داد و خطاب به
ولی خود گفت: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء«(3)؛ [ای ابا الحسن] روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو باد. او سرانجام جان خویش را در راه حمایت از علی (علیه السلام) فدا نمود و شهیده ی راه ولایت گردید. زینب (علیهاالسلام) به خوبی درس ولایتمداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند.
او در جهت معرفی و شناساندن ولایت، از طریق نفی اتهامات و یادآوری حقوق فراموش شده ی اهل بیت تلاش کرد. در سخنرانی شهر کوفه فرمود: «و انی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوة و معدن الرسالة و سید شباب اهل الجنة«؛ لکه ی ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه ی رسالت و آقای جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟
همچنین در مجلس ابن زیاد، در شهر شام و در مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبی معرفی نمود.
سر تا پا تسلیم امامت بود؛ چه در دوران امامت امام حسین (علیه السلام) و چه در دوران امامت امام سجاد (علیه السلام(؛ حتی در لحظه ای که خیمه گاه را آتش زدند، یعنی در آغاز امامت امام سجاد (علیه السلام(، نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان… خیمه ها را آتش زدند. ما چه کنیم؟ فرمود: «علیکن بالفرار(4)؛ فرار کنید.
زینب (علیهاالسلام) بارها از جان امام سجاد (علیه السلام) دفاع کرد. در روز عاشورا هنگامی که امام حسین (علیه السلام) برای اتمام حجت، درخواست یاری نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین (علیه السلام) روانه ی میدان شد. زینب با سرعت حرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد. امام حسین (علیه السلام) به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روی زمین قطع می گردد.(5)
بعد از هجوم دشمنان به خیمه ها، شمر تصمیم گرفت امام سجاد (علیه السلام) را به شهادت برساند، ولی زینب (علیهاالسلام) فریاد زد: تا من زنده هستم نمی گذارم جان زین العابدین در خطر افتد. اگر
می خواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام زین العابدین (علیه السلام) صرف نظر کرد.
زمانی که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد (علیه السلام) را صادر کرد، زینب (علیهاالسلام) آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: ای پسر زیاد! خونریزی بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. به خدا قسم، هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر می خواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش.«
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندی، که دوست دارد من او را با علی بن الحسین بکشم. او را واگذارید.
1) نساء (4) / 59.
2) پیامبر اکرم، امام علی، حضرت زهرا؛ امام حسن، امام حسین، امام سجاد، امام باقر (علیهم السلام(.
3) الکوکب الدری، ج 1، ص 196.
4) بحارالانوار، ج 45، صص110-11.
5) بحارالانوار، ج 45، ص 133.