زمان مطالعه: < 1 دقیقه
مدینه امشب ز صفا پر شده
از می جام مصطفی پر شده
حال و هوای شهر مستان خوش است
وقت وصال یار عاشقکش است
موسم مشتاقی و مستی شده
باز شب بادهپرستی شده
ساقی آسمانیان مِی دهد
به عاشقان جرعه پیاپی دهد
مستی میخانه ز حد گذشته
کار ز امداد و مدد گذشته
مگر عنایتی که ساقی کند
مدد از آن جرعه باقی کند
جام الستیاش لبالب کند
بر لب خود یاد ز زینب کند
زینب اگر نبود مستی نبود
عشق نبود و کل هستی نبود
نه اختران و ماه و آسمانی
نه کوکب و نه شمس و کهکشانی
بوده خدا و غیر او دگر هیچ
نبوده جز او ز کسی خبر هیچ
به رمز لولاک بگوید خدا
که خلقتی نبوده بی مصطفی
گفته نبی که من خود از حسینم
گرچه خودم باعث عالمینم
بدون زینبش حسینی نبود
چو جلوه در کرب و بلا مینمود
مرا چنین عقیده و مذهب است
هر دو جهان یکسره از زینب است
محمدعلی شهاب
***