جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

وداع امام حسین با اهلبیت و حضرت زینب

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در پاره ای از مقاتل است که وقتی امام حسین علیه السلام دید که هفتاد و دو تن یاران و خاندانش به روی خاک افتاده اند، به خیمه ی اهل حرم رو کرد و فریاد کشید: ای سکینه و فاطمه و ام کلثوم، علیکن منی السلام، سکینه به او عرض کرد: ای پدر جان، تسلیم مرگ شدی؟ فرمود: کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نشود؟ گفت: پدرجان، ما را به حرم جدمان برگردان، فرمود: هیهات (اگر مرغ قطا را باز می گذاردند می خوابید) زنان حرم شیون کردند و حسین علیه السلام آنها را خاموش کرد؛ در همین مقتل است که رو به ام کلثوم کرد و فرمود: تو را درباره ی خودت به نیک رفتاری سفارش می کنم، من به میدان این لشکر می روم. سکینه شیون کنان پیش آمد، حسین علیه السلام او را بسیار دوست می داشت، او را به سینه چسبانید و اشکهایش را پاک کرد. (1)

امام حسین علیه السلام در این حال می گریست، حضرت زینب علیهاالسلام عرض کرد: خدا چشمت را نگریاند، چرا گریه می کنی؟ امام فرمود: کیف لا ابکی و عما

قلیل تساقون بین العدی. چگونه گریه نکنم با اینکه بزودی شما را به صورت اسیر در میان دشمنان حرکت می دهند، گریه ام برای خودم نیست، برای اسارت شما است.

بانوان حرم با شنیدن سخن امام، صدا به گریه بلند کردند و فریاد می زدند: الوادع الوداع، الفراق الفراق. اکنون هنگام وداع و جدایی است. (2)

علامه ی مجلسی در «جلاء» گفته: آن حضرت بار دیگر با اهل بیت وداع کرد و آنها را به صبر سفارش نمود و وعده ی ثواب و اجر به آنها داد و فرمود: روپوش به بر کنید و آماده ی بلا باشید و بدانید که خدا نگهدار و حامی شما است و شما را از شر دشمنان نجات دهد و عاقبت شما را به خیر کند و دشمنان شما را به انواع بلاها عذاب کند و نعمت و کرامت فراوان در برابر این بلاها به شما بدهد، شکایت نکنید و آنچه از قدر شما بکاهد بر زبان نیاورید. (3)

زینب علیهاالسلام گریه می کرد، امام به او فرمود: آرام باش ای دختر مرتضی، وقت گریه طولانی است. همین که امام علیه السلام خواست به عزم میدان، از خیمه بیرون آید، زینب علیهاالسلام دامن امام را گرفت و صدا زد:

»مهلا یا اخی، توقف حتی اتزود منک و اودعک وداع مفارق لا تلاقی بعده» برادرم آهسته باش، توقف کن تا تو را سیر ببینم و با تو وداع کنم، آن وداع جدا کننده ای که بعد از آن دیگر ملاقاتی نخواهد بود.

»فمهلا اخی قبل الممات هیئة

لتبرد منی لوعة و غلیل«

برادرم آهسته برو و قبل از مرگ، اندکی با ما باش، تا با دیدار تو، درون سوزان، و سوز قلب پریشان و بی قرارم خنک گردد. (4)

حضرت علیهاالسلام از برادر دل نمی کند، به دست و پای برادر افتاد و

بوسید، سایر بانوان حرم، آن حضرت را محاصره کرده و دست و پای او را می بوسیدند و گریه می کردند، امام علیه السلام آنها را آرام کرد و به خیمه برگردانید، سپس خواهرش را به تنهایی طلبید و او را دلداری داد.

و امر یده علی صدرها و سکنها من الجزع.

سرانجام امام حسین علیه السلام دستش را بر سینه ی خواهرش زینب علیهاالسلام کشید، زینب علیهاالسلام آرام گرفت و دیگر بی قراری نکرد.

آنگاه زینب علیهاالسلام خشنود شد و اظهار سرور کرد و عرض کرد: «یابن امی طب نفسا و قر عینا فانک تجدنی کما تحب و ترضی«. ای پسر مادرم، خاطرت شاد و چشمت روشن باد، چرا که مرا آن گونه که دوست داری و خشنود هستی، خواهی یافت. (5)

بعضی نقل کرده اند: چون امام حسین علیه السلام چند قدمی از خیمه ها دور شد، زینب علیهاالسلام از خیمه بیرون آمد و صدا زد: برادرم لحظه ای درنگ کن تا وصیت مادرم فاطمه علیهاالسلام را نسبت به تو بجا آورم.

امام علیه السلام توقف کرد و فرمود: آن وصیت چیست؟

زینب علیهاالسلام عرض کرد: مادرم به من وصیت فرمود: هنگامی که نور چشمم حسین علیه السلام را روانه میدان برای جنگ با دشمن کردی، عوض من گلوی او را ببوس، آنگاه زینب علیهاالسلام گلوی برادرش را بوسید و به خیمه بازگشت. (6)

هنگامی که امام پس از وداع خواست سوار بر اسب شود، بانوان و کودکان شیون می کردند و از هر سو دامن او را می گرفتند. «فنادی احبسیهن یا زینب«.

امام علیه السلام صدا زد: ای زینب، این بانوان و کودکان را نگهدار. (7)

سینه زنی

ای یادگار مادرم ای مهربان برادرم

آهسته رو، آهسته رو

کرده وصیت مادرت تا من ببوسم حنجرت

در وقت میدان رفتنت، آهسته رو، آهسته رو

صبری نما تا خواهرت قرآن بگیرد بر سرت

در وقت میدان رفتنت، آهسته رو، آهسته رو

کو قاسم و کو اکبرت عباس و عون و جعفرت

زینب بمیرد خواهرت، آهسته رو، آهسته رو

ای نخل ایمان را ثمر ای زاده ی خیرالبشر

بر فاطمه نور بصر، آهسته رو، آهسته رو

قربان روی انورت گردد، فدایت خواهرت

در وقت میدان رفتنت، آهسته رو، آهسته رو


1) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 436.

2) سوگنامه ی آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم.

3) در کربلا چه گذشت؟ ترجمه ی نفس المهموم، ص 449.

4) سوگنامه ی آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم، ص 342 به نقل از معالی السبطین، ج 2، ص 26.

5) سوگنامه ی ال محمد صلی الله علیه و اله و سلم، ص 343.

6) سوگنامه ی آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم، ص 344 به نقل از تذکرة الشهداء ملا حبیب الله کاشانی، ص 311.

7) سوگنامه ی آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم، ص 346 به نقل از مثیر الاحزان علامه شیخ شریف، ص 85.