زمان مطالعه: < 1 دقیقه
مرا عشق حسین دیوانه کرده
تهی قلب من از بیگانه کرده
دل و عشق حسین در او چو گنج است
که جا در گوشه ویرانه کرده
اگر از خود گذشته شمع آسا
همه دلها به خود پروانه کرده
گر از کاشانة خود دل بریده
درون سینهها کاشانه کرده
فدای خواندن قرآن آن شه
که رسوا زادة مرجانه کرده
زهی بر زینب آن زن کز اسارت
به گیتی همت مردانه کرده
بنازم خطبههای آتشینش
که کاخ ظلم را ویرانه کرده
یزیدا! این سر فرزند زهراست
میان طشت زرین خانه کرده
به پای تخت، زینب ایستاده
نظر بر آن سر جانانه کرده
مکن کاری که سازد مو پریشان
که زهرا گیسوانش شانه کرده
چو «انسانی» شده پروانه او
ز فانی گشتنش پروانه، کرده
علی انسانی
***