جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

هدفداری

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در خاتمه ی خطبه، بانوی مجلله کربلا (علیه السلام) فرمود:

فالحمد لله رب العالمین، الذی ختم لاولنا بالسعاده و المغفره و لآخرنا بالشهاده و الرحمه، نسئل الله ان یکمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید و یحسن علینا الخلافه، انه رحیم ودود. و حسبنا الله و نعم الوکیل. (1)

اکنون حمد می کنم خدای را که آغاز کار ما را سعادت و مغفرت قرار داد و پایان آن را به شهادت و رحمت ختم نمود. از خداوند متعال می خواهیم که ثواب و رحمت خویش را بر شهیدان ما تکمیل فرماید و اجر و مزد آنان را افزون سازد و جانشینی ما را از آنها نیکو مقرر فرماید، زیرا او خداوند بخشنده و مهربان است، او پناهگاه ماست و ما را کافی است و او نیکو وکیلی است.

به راستی که سفیر کربلا چه زیبا حق خون شهیدان را ادا نموده و چه نیکو بار مسئولیت پیام رسانی را بدوش می کشیده و حقا پیامبری خون زیبنده ی شأن اوست، او چه جالب درک نمود که هدف خون چیست؟ و چگونه باید آن را پیاده نمود؟ حقا هیچ نقطه ای از بار معانی انقلاب برادر را فرو نگذاشت و در یورش مردانه و جسورانه خود به دشمن مجال نفس کشیدن را به او نداد و در کیفر خواستی که علیه یزید ناپاک مطرح ساخت راه هر گونه توجیح و تفسیری را به روی او بست، لکن حسن ختام خطبه ی زینب (علیهاالسلام) هم عقول ارباب معانی و معرفت را متحیر می کند.

به راستی چگونه ممکن است زنی داغدیده بعد از آن همه مرارت ها و سختی ها و تحمل تشنگی و گرسنگی خدای را سپاس گوید؟ آیا تاکنون در این مورد فکری کرده ایم؟ اگر سر کلام زینب (علیهاالسلام) را در همین مورد دریابیم برای آبادانی دنیا و آخرت ما کافی است و جامعه ی ما از هر آسیبی مصون خواهد ماند و حریم دین و ناموس ما از تجاوز ستمگران و سودجویان حفظ خواهد شد.

پس تفسیر این کلام گهربار این است که هدف از خلقت بشر به معرفت حق رسیدن و در جوار او آرمیدن است، وقتی بنده ای به خدا پیوست و در هیچ شرایطی خود را از او جدا ندید، آنگاه تلخی و شیرینی و مرگ و حیات و بلا و رخوت در نظرش یکسان است. آنچه که مولای متقیان علی (علیه السلام) در صفات متقین فرمودند: اشاره به همین معنا دارد:

نزلت انفسهم منهم فی البلاء کالتی نزلت فی الرخاء(2)

در بلا و سختی همانند که در آسایش و خوشی هستند.

اگر معروف و عارف ذات پاک است

چه سودا بر سر این مشت خاک است

دنیا میدان مسابقه ی عاشقان است و هر کس خود را به ذات حق کشانید و به وصال یار نزدیک گشت، برای او رهیدن از چارچوبه ی خاکی بهتر از محبوس ماندن و زندانی شدن در آن است و شاید آخرین قرارگاه عارف جسم خاکی باشد و اگر از آن هم عبور کند، به کوی دوست پر و بال

می گشاید. بدین لحاظ است هنگامی که حضرت علی (علیه السلام) از ابن ملجم ضربت می خورد، می فرماید: فزت و رب الکعبه. (3) پس شهادت، نوعی رستگاری است و بار چندین سال ریاضت و رنج بندگی را به سرمنزل مقصود رساندن و آتش فراق را به آب وصال تسکین بخشیدن. به قول حافظ:

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بی خود از شعشع پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

با این بیان، امامان معصوم (علیهم السلام) برای تحصیل کمال و معرفت به شکل معمولش نیامده اند، چرا که آنها عین کمال هستند و بدون شک آنها به عنوان الگو و تابلوی هدایت برای جوامع بشری از سوی خداوند متعال مأمور شده اند تا بشریت را از وادی جهل و ضلالت به سرزمین نور و هدایت رهنمون باشند.

بر این اساس که زینب (علیهاالسلام) می فرماید: «خدا را سپاس می گویم که اول ما را سعادت قرار داد«، یعنی خاندان ما را از هر گونه رجس و خطایی بر حذر داشت و ما را به عنوان هادی و راهنما و واسطه ی فیض خود بر خلق برگزید.

بدیهی است خاندانی که محو ذات حق بوده و هیچگونه نقص و کاستی و حتی حجاب و مانعی بین آنها و خدایشان نیست، شهادت آرزوی دیرینه ی آنها باشد، طبعا حیاتی که با سعادت آغاز می شود پایانی جز شهادت ندارد. علی الاصول می بینیم که همه ی امامان معصوم (علیهم السلام) با شهادت از دنیا رفتند و در منطق آنها شهادت نوعی کمال و بقای جاودان هستی بود. این منطق را کسانی می توانند درک کنند که پرده ها را دریده و از حجاب ما و من گذشته و همه چیز را جز خدای متعال بی ارج و بی رنگ ببینند.

گر بقای جاودان خواهی دلا

از خودی خود بکلی شو فنا

در تجلی جمال ذوالجلال

محو مطلق شو اگر خواهی وصال

از حجاب ما و من یکدم برآ

وآنگهی در بزم وصل او درآ


1) متن خطبه از کتاب بحارالانوار / ج 10 / ص 242.

2) نهج البلاغه / خطبه 184.

3) یعنی: «سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.«.